eitaa logo
شعر و غزل
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
580 ویدیو
39 فایل
📕شعر و غزل های عاشقانه و عارفانه 📕معرفی انواع کتاب همراه با پی دی اف 📚حکایت و داستان
مشاهده در ایتا
دانلود
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسم عاشقی اینجور باید باشه که میگه : «بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است...» https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
تا عیان شد رخِ زیبای تو از چنبرِ زلف صبحِ امیدِ من از شامِ غریبان سر زد https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
امروز مرو از برم ای یار، بساز ای گلبن صد برگ بدین خار بساز ای عشوه فروش با خریدار بساز ای ماه تمام ! با شب تار بساز ... https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
مثل از عشقتون بگید و خیالشو راحت کنید... اونجا که میگه: «جُز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز...» کسی جاتو نمیگیره دلبر جان:) ‌‌ ‌‌ https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌خنک آن دم که نشینیم در ایوان من وتو به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من وتو من وتو بی من وتو جمع شویم از سر ذوق خوش وفارغ ز خرافات پریشان من وتو https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
سراسر همه عیبیم بدیدی و خریدی... https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 ‌‌ ‌‌ ‌‌
غم پنهان خود را با که گویم؟ تو با من‌ بی‌من ‌و من‌ بی‌تو‌ با تو ...! https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
توصیفِ یارِ بی‌وفا فقط اونجا که حضرت اشاره کرده اونجایی که میگه : "محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم که برگذشتی و ما را به هیچ نَخْریدی..." @Sheeroghazal
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد یاری که تحمل نکند یار نباشد.. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت. دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود. فقیر گرسنه بود و سکه ای نداشت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت. به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه افتاد, کباب فروش که او را دیده بود به سرعت از دکان خارج شده دست او را گرفت و گفت: کجا؟ پول دود کبابی را که خورده ای بده. شیخی دانا از آنجا عبور می کرد و دید که فقیر التماس میکند دلش سوخت و جلو رفته به کبابی گفت: این مرد را رها کن من پول دود کبابی را که او خورده میدهم. کباب فروش قبول کرد . مرد کیسه پولش را در آورد و زیر گوش کبابی شروع به تکان دادن کرد و صدای جرینک جرینگ سکه ها به گوش کبابی خورد و بعد به او گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر. کباب فروش گفت: این چه پول دادن است؟ گفت: کسی که دود کباب را بفروشد باید صدای سکه را تحویل بگیرد! https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✨در دو چشم من نشین ای آنَکه از من من‌تری ••• https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5