eitaa logo
📚شعر و غزل🌹
1.9هزار دنبال‌کننده
805 عکس
296 ویدیو
35 فایل
📕شعر و غزل های عاشقانه و عارفانه 📕معرفی انواع کتاب های ادبی و روانشناسی همراه با پی دی اف 📚حکایت 📚 بیان نکات نگارشی و ویرایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
💕لایق پرستش است کسی که در این بی مهری ها جانانه محبت می کند دیدم که آدمی می تواند شفای آدمی شود... (صبح بخیر) https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
دوست‌داشتن تویِ رابطه لانگ دیستنس دقیقا این جوریه که میگه: «فراقت بی‌رحمی است، اما این رنج کشیدن بخاطر تو می‌ارزد به تمام خوشی‌های جهان» همون جوری که عالی جناب فرموده: «گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد سهل است بیابان‌ها» همین‌قدر قشنگ و مفهومی.. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واژهٔ natsukashii در زبان ژاپنی، به معنی دست کشیدن از چیزیه که متعلق به ما نیست. سخته، شاید حتی غیرممکن به نظر بیاد، امّا یه جاهایی باید دست بکشیم از آدما و داستانایی که متعلق به ما نیستن... به قول جناب : «این درس را ز عشق تو آموختم که گاه راه وصال دست کشیدن زِ جست‌وجوست» https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی گاهی از چاه قرارست به زندان بروی آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
📝 جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید... https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
نگفتی بی وفا یارا که دلداری کنی ما را https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
احساسی که ناگفته بماند... https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
از اعماق وجودم برایت دعا می کنم هرگاه... https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
سلام دوستان وقتتون بخیر خواستم یه شعر از فروغی بسطامی براتون بخونم امیدوارم خوشتون بیاد شیرین بقایی https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می شود پیشانیت بوسید و از لب ها گذشت؟؟ مومن از قم بگذرد تا جمکران هم می رود😉 ‏https://eitaa.com/Sheeroghazal/1645
خوانش و بررسی هفت پیکر نظامی به صورت آنلاین هر هفته دوشنبه ها شروع کلاس ها از هفته دوم تیرماه جهت ثبت نام: @dr_baghaeii مدرس: دکتر شیرین بقایی تعداد جلسات: ۱۰ جلسه
🔘داستان کوتاه 🌸نقاش ﻣﺸﻬﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﻥ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﻄﻮﺭ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﻧﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻧﻘﺎﺵ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ، ﮐﻪ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ، ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ. 🌸ﻧﻘﺎﺵ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻦ ، ﭘﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻟﺒﻪ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪﺵ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺷﺨﺼﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺎﺵ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻘﺎﺵ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺗﺮﺱ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﺷﻮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﻮﺩ 🌸ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻗﻠﻤﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺧﻂ ﺧﻄﯽ ﮐﺮﺩ! ﻧﻘﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ .ﺍﻣﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪﺵ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﻘﻮﻁ ﺑﻮﺩ... 🌸ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺁﯾﻨﺪﻩ ماﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﮔﻮﯾﺎ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭼﻪ ﺧﻄﺮﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ؛ ﺍﻣﺎ ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﻬﯿﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. https://eitaa.com/sheeroghazal/1654
من هر چه مولانا شدم او شمس تبریزم نشد ای شمس ناتبریزی ام هرگز فراموشم نکن https://eitaa.com/Sheeroghazal/1654
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولانا: با قضاوت مردمان چه کنم؟ شمس: تو اگر عاشقی، تو را با رد و قبول خلق چه کار؟! https://eitaa.com/Sheeroghazal/1654
هرکسی را هست صائب قبله گاهی در جهان برگزیدم از دو عالم من، جناب عشق را https://eitaa.com/Sheeroghazal/1657
دوست‌داشتن تویِ رابطه لانگ دیستنس دقیقا اینجوریه که میگه: «فراقت بی‌رحمی است، اما این رنج کشیدن بخاطر تو می‌ارزد به تمام خوشی‌های جهان» همونجوری که عالیجناب فرموده: "گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد سهل است بیابان‌ها" همین‌قدر قشنگ و مفهومی. . https://eitaa.com/Sheeroghazal/1659 کانال شعر و غزل
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد https://eitaa.com/Sheeroghazal/1660
📚حکایت طبیب و قصاب قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان https://eitaa.com/Sheeroghazal/1664