یا مَن یَقبَلُ عُذرَ التّائِبین
ای آنکه قبول میکند عذرِ توبه کنندگان را
#جوشن_کبیر
بیهمتایِ عالم ... خدایِ رئوفِ بخشنده ! قسم به جلال و عظمتت که مشفقانه تو را در هر ثانیه از زندگانی ام جستجو میکنم. در میانِ برگ برگِ کتابهای درسی تو را میجویم. حتی در میان قهقهههایم حواسم را جمع میکنم تا جز به رضایتِ تو دلم را رضا نکنم و لبخندی بر روی لبانم نشکفد.
خدای من . . از تو مدد میجویم و با آهی عمیق رو به خانهات سجده میکنم تا دستانم را بگیری و از هرچیزی که با تو نسبتی ندارد رهایم سازی .. آه از این دنیا و بازی های بچگانهاش که چه زیرکانه من را از تو و راهِ حق جدا میسازد.
گلایه دارم . از خودم و اعمالم ... امشب آمده تا برایت خوش رقصی کنم. به چشمهایت آمده ام ؟؟؟ میشود این بندهی نالایقِ قدر ناشناس را در میانِ این همه بندهی نیکو سیرتت بخری و هدایتش کنی .!؟
پروردگارا . غفلت را از من بگیر و جرعه ای بصیرت به روح رنجورم بنوشان.
اشتیاق نوشتن دارم و توان را نه .. خودت خودم را به عرش برسان . آمین
#بندهی_روسیاه
اولین گامِ موفقیت اینه که خودت رو دوست داشتهباشی .! انسان وقتی خودشو دوست داره با اعتماد به نفس بیشتری به اطرافیانش عشق میورزه و با عزمِ راسخی برای آیندهاش تلاش میکنه . البته این دوست داشتن رو با غرور اشتباه نگیرید !!!! آدمی که خودشو دوست داره به فکر اصلاح و تغییر خودشه و قطعا به سمت بندهی بهتری شدن حرکت میکنه. فلسفهی پیچیدهای داره البته ! مرز بین دوست داشتن و خودپسندی خیلی باریکه .. مثلا انسانی که نسبت به خودش محبت داره حاضره بخاطر عزیزانش و یا حتی بخاطر اهدافش، از وقتش بگذره، از مالش بگذره، یا حتی اگه لازم شد از جانش هم بگذره .. اما کسی که فقط خودشو میبینه و دچار غروره حتی فکر ایثار هم اذیتش میکنه. چون اون فقط خودش رو میخواد و حالِ خوبِ خودش ملاکِ ..!
#خانم_نویسنده - #شیخ_علی
هرپیامبری باگروهی ازگنهکاران درجدال بوده است . . برخی باگرانفروشان، برخی با همجنسگرایان، برخی با مشرکان، برخی با بت پرستان، برخی با مادیگرایان، برخی با اشراف، برخی با مستکبران، برخی با بهانه جویان، برخی با تحریف کنندگان دین و ...!
#جمهوری_اسلامی جبههای است که تمام دشمنان خط انبیاء در مقابل او صف کشیدهاند.
.
سوره آل عمران آیه ۸ میگه که : پروردگارا ، پس از آنکه ما را هدایت کردی ، دلهایمان را دستخوشِ انحراف مگردان . . .
نکنه بعد از هدایت خیالمون از خودمون راحت باشه و بگیم ما که دیگه راهمونو پیدا کردیم .. نکنه غرور حواسمونو پرت کنه . نکنه بگیم خب ما که مسلمونیم دیگه همه چیز حله !
خدایا بعد از هدایت هم هدایتمون کن .
.
در این چند روزِ اخیر ، سازِ دلم کوک نبود و حوزهی علمیه هم مثلِ سابق ، روحِ نا آرامم را آرام نمیکرد . مدام در تب و تاب بودم و در میان قفسههای کتابخانهام دنبالِ کتابی میگشتم تا بتواند آشفتگیِ عجیب غریبم را سامان ببخشد. اما به نتیجه نمیرسیدم و همانطور دل آشوب به زیستن ادامه میدادم ...
دیشب به اتفاق خانواده و همسرم ، میهمانِ همسایهی طبقهی بالایمان شدیم. گفت و گویی میانِ شیخ علی و همسایهمان که استاد دانشگاه بود رخ داد . البته گفت و گویی که بیشتر به مباحثه شباهت داشت و مغزِ پرشور و پرسشگر من را آرام میکرد . در میان حرفهایشان دریافتم که انسان باید برای اعتقاداتش تلاش کند و دستِ خالی با مردمِ جامعهاش رو به رو نشود . . . !! یعنی هرکسی با توجه به جایگاهی که دارد باید به رسالتش توجه داشته باشد و برای رسیدن به اهداف متعالی دین اسلام ، بکوشد .
همان لحظه به خودم نهیب زدم ! من به عنوان یک بانویِ طلبهیِ جوانِ متاهل ، در این ایام برای بهبود وضعیت موجود محیطِ اطرافم چه کردم ؟
این سوال دور سرم میچرخید و میچرخید .. تا اینکه به یاد آوردم انسان در برابر هر کلمه ای که میآموزد مسئول است و باید آن را به دیگران انتقال دهد . .
کتابِ همرزمان حسین را از قفسهی کتابخانهام برداشتم و شروع به خواندن کردم. به توصیهی همسرم ، خلاصهی هر صفحه را یادداشت برداری کردم تا ملکهی ذهنم بشود ... دستِ آخر هم صبح بسیار زود با شوقِ انتقالِ مفاهیمی که تازه آموخته بودم ، راهی حوزهی علمیه شدم و تمام آنچه را که در شب قبل مطالعه کرده بودم برای دوستانم بازگو کردم .
حالا کمی آرامم ... چون توانستم در حدِ توان و اندازهی خودم ، محیطِ حوزهی علمیه را از آن سکونِ خطر آفرین نجات دهم و شوقی برای این ایامِ راکد داشته باشم .
#خانم_نویسنده : #شیخ_علی