eitaa logo
شعر هیأت
10.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
190 ویدیو
16 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹این همه ارزانی لبخند دوست🔹 قصد کجا کرده یل بوتراب؟ خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟... کوفه پُر از سایۀ کین است امام! شوم‌ترین شهر زمین است،‌ امام! زخم جفا بر جگرت، کوفه زد تیغ به فرق پدرت کوفه زد... کو همه آن‌ها که تو را خوانده‌اند؟ چند نفر پشت سرت مانده‌اند؟ نامه نوشتند، ولی بی‌اساس اسم تو بُردند، ولی با هراس... لایق پیغمبر خود نیستند فکر سری جز سر خود نیستند... خاطر آسوده مکدّر مکن جامۀ احرام به خون تر مکن خیمه بچین از گذر این بلا، موسم حج است چرا کربلا؟... تیغ برائت ز کمر باز کن فکر سرانجام و سرآغاز کن... اُمّت خود را به دعا واگذار کار خدا را به خدا واگذار دین تو سجّادۀ باز است و بس مرد خدا، مرد نماز است و بس... شهر پُر از شمر، پُر از حرمله رحم ندارند بر این قافله مصلحت آن است که جان در بری عذر به درگاه پیمبر بری کوه خروشید و دهان باز کرد بال زد آیینه و پرواز کرد ولوله شد، نورٌ عَلی نور شد دشت پُر از عطر، پُر از شور شد گفت ببندید خیام مرا نیزه و شمشیر و نیام مرا خم‌شدۀ بار نفس نیستم مرغ زمین‌گیر قفس نیستم... گر چه سرم را به سر نی کنند نامۀ تقدیر مرا طی کنند جان من از غم به لب آید اگر لشکر شام و حلب آید اگر گر بنشانم به دل این داغ را یکسره پرپر کنم این باغ را این همه ارزانی لبخند دوست خیمه و خیل و زن و فرزندم اوست اوست که در خون من افتاده است در دل مجنون من افتاده است روز و شبم، مِهر و مَهَم او شده ماه شب چهاردهم او شده... می‌روم این راه که بی‌راهه نیست غصّه‌ام این کودک شش‌ماهه نیست... داغ کبود دل زهراست این فرق ترک خوردۀ مولاست این... لحظۀ قنداقه بغل کردن است وقتِ به تکلیف عمل کردن است وقت ز خون تر شدن است الوداع لحظۀ پرپر شدن است الوداع... 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حجِّ ناتمام 🔹 چشمه‌چشمه می‌جوشد خون اطهرت این‌جا کور می‌کند شب را، برق خنجرت این‌جا چشمه‌چشمه می‌جوشد، از دل زمین هر شب خون اصغرت آن‌جا، خون اکبرت این‌جا می‏‌رسد به گوشم گرم، بانگ خطبه‏‌ای پُرشور خطبه‌ای که بعد از تو، خواند خواهرت این‌جا از فرات می‏‌جوشد موج و می‌زند بوسه بر کرانۀ خشکِ حلق و حنجرت این‌جا این فرشتۀ وحی است، وحیِ تازه آیا چیست؟! روی نیزه می‌خواند، آیه‌ای سرت این‌جا کیست این‌که ناآرام، در خرابه می‌گرید؟ موج می‌زند در خون، چشم دخترت این‌جا کربلا چه پیوندی با فدک مگر دارد؟ غصب می‏‌شود از نو، سهم مادرت این‌جا حجِّ ناتمام تو، راز دیگری دارد در غدیر خم جاری‌ست، حجّ آخرت این‌جا این ضریح شش‌گوشه، حجّ پاک‌بازان است آب می‏‌شوم از شرم، در برابرت این‌جا 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2618@ShereHeyat
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست می‌گردی اگر در پی خود، هرز مگرد آیینۀ ما هنوز در کرببلاست 📝 #میلاد_عرفانپور 🏴 برای مشاهده و دریافت اشعار با موضوع #کربلا به نشانی زیر در پایگاه شعر هیأت مراجعه فرمایید: 🌐 shereheyat.ir/m/86 ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بوی بهشت🔹 بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو... در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید نالۀ واغربتای تو خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو! با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه شد متّحد رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین! فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت ای صد ذبیح کشته شده در منای تو! برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو! خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو... آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4081@ShereHeyat
🔹آرزوی کربلا🔹 در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌ها جاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌روم تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هست آب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»ی خواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟ «بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3174@ShereHeyat
🔹نیزه‌هاست پیشِ رو🔹 خیمه‌ها محاصره‌ست تیغ‌هاست بر گلو دشنه‌هاست پشتِ سر، نیزه‌هاست پیشِ رو روی خاک پیکری‌ست، روی نیزه‌ها سری‌ست قصّه را شنیده‌ایم بندبند، مو به مو قصّه را شنیده‌ایم، قصدِ راه کرده‌ایم شرحِ ماجرا بس است لب ببند قصّه‌گو! نیست، نیست نخل‌زار، پشت رقصِ این غبار نیزه‌زارِ دشمن است، دشمن است روبه‌رو در مسیرِ مردها صف کشیده دردها زخم‌ها نفس‌نفس، زهرها سبوسبو عدّه‌ای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند یا خزیده در سکوت یا اسیرِ های‌وهو شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست جز به خون نمی‌کنند عاشقانِ او وضو عاقبت برای او پیشِ چشم‌های او غرقِ خون‌شدن مرا آرزوست آرزو! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4105@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹با غم دل خُرّم‌اند🔹 ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنی‌آدم‌اند! سوختگان غمت، با غم دل خُرّم‌اند هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت باخبرانِ غمت، بی‌خبر از عالَم‌اند در شکن طُرّه‌ات، بسته دل عالمی‌ست وآن همه دل‌بستگان، عقده‌گشای هم‌اند یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهم‌اند تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست کاین شهدا تا ابد، فخر بنی‌آدم‌اند... چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست باده‌کشان غمت، مست شراب غم‌اند عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتم‌اند گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خم‌اند خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را زان که شهیدان او، جمله مسیحا دم‌اند هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان در قدمت جان‌فشان، با قدمی محکم‌اند سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَم‌اند محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرم‌اند در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟ کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهم‌اند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3882@ShereHeyat
شعر هیأت
#شعر_عاشورایی #امام_حسین علیه‌السلام #غزل 🔹با غم دل خُرّم‌اند🔹 ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنی‌آدم‌
💠 غم خرّم 🔹آن‌ها که مکتب تشیع را از بیرون نگاه کرده‌اند نه از درون، گاه بر عزاداری‌ها و اشک و ناله‌های آن خرده گرفته‌اند و زبان به طعنه و استهزا گشوده‌اند. اما این غم، با نگاه از درون خیمه‌ی برافراشته‌ی سیدالشهدا(علیه‌السلام) چهره‌ی دیگری دارد و آنان که به این خیمه راه یافته‌اند حاضر نیستند این داغ را با هیچ عشرتی معاوضه کنند. 🔸یکی از درون‌مایه‌های شعر عاشورایی خود «غم» و «عشق» حسینی بوده است و شعرا به زبان‌های مختلف همواره این غم را ستوده‌اند و تقدیس کرده‌اند و از آن صیانت کرده‌اند. از ماندگارترین سروده‌های عاشورایی با درون‌مایه‌ی غم و عشق حسینی می‌توان از این غزل فؤاد کرمانی نام برد. او در این غزل مدح باشکوه سیدالشهدا(علیه‌السلام) را با مدح غم او و کربلای او و دلدادگان او آمیخته است. 🔹انتخاب وزنی دوری و طرب‌انگیز در توصیف غم و تکرار صنعت ادبی تضاد در بسیاری از ابیات (سوختگان غم و خرم‌اند، غم و عشرت، خرید و فروخت، باخبران و بی‌خبران، دلبستگان و عقده‌گشا، محرم و نامحرم، زنده و مرده و...) باعث موفقیت شاعر شده است، تا مخاطب بتواند خُرّمی و بهجت و سرور این غم بزرگ را از عمق جان بچشد. نگاه باشکوه عرفانی به بندگی امام حسین(علیه‌السلام) و عزای او نیز در این شعر به اثربخشی بیشتر شعر و عمق محتوایی آن کمک کرده است. ❗️نمی دانم چرا با این همه سروده‌های ولایی و عاشورایی متمایز و درخشان تا این حد در مجالس مذهبی ما مهجور است. 📝 📗 🌐 shereheyat.ir/node/4125@ShereHeyat
عالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان تا پاک شود زمین ز ابناء یزید همواره حسین مقتدا بایدمان 📝 #سیدحسن_حسینی 🏴 برای مشاهده و دریافت اشعار با موضوع #امام_حسین علیه‌السلام به نشانی زیر در پایگاه شعر هیأت مراجعه فرمایید: 🌐 shereheyat.ir/m/06 ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شهیدپرور🔹 اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد زمین برای همیشه، شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانۀ تو پر از طراوت دل‌های دردباور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو که خاک در نفس آسمان معطر شد؟! تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد جهاد اکبر تو هم‌رکاب اصغر شد به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا سپاه اندکت اما هزار لشکر شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3254@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹باید شهید بود و...🔹 من در همین شروع غزل، مات مانده‌ام حیران سرگذشت نفس‌هات مانده‌ام خیمه، حریق، همهمه، شمشیر، دست، سر مبهوت در هجوم اشارات مانده‌ام «هَل مِن...» چه بر صحیفۀ سی‌پاره رفته است؟ در گردباد چرخش آیات مانده‌ام من های‌های زخم تو را ضجّه می‌زنم مجروح آن ترنّم «هیهات…» مانده‌ام... باید شهید بود و تو را خون‌چکان سرود شرمنده‌ام، اسیر عبارات مانده‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2466@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مضامین ناب🔹 لبان ما همه خشک‌اند و چشم‌ها چه ترند درون سینۀ من شعرها چه شعله‌ورند نیامد آن که سبویی عطش بنوشدمان هزار سال گذشته‌ست و چشم‌ها به درند چه رفته بر سرِ آن دست‌های آب‌آور؟ که خیمه‌های عطش‌سوز، تشنۀ خبرند کجایی‌اند مگر این سران سرگردان؟ که از تمام شهیدان روزگار، سرند فراز نی، دو لبت را به سوختن وا کن که شاعران به مضامین ناب، تشنه‌ترند... شبی بیا به تسلّای این عزاخانه که ناله‌های غریبانه بی‌تو بی‌اثرند تو در میان غزل‌های ما نمی‌گنجی مفصّلی تو و این بیت‌ها چه مختصرند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2592@ShereHeyat