eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
خواست با دستش ببندد پلک پر‌پر را نشد خواست تا با گریه شویَد پلکِ دیگر را نشُد خواست بردارد از این پاشیده در آغوشِ خویش دست را، پا را نشُد،  تَن را نشُد، سر را نشُد @Shere_naab
دست و پا میزنی انگار بغل می‌خواهی یاکه جایِ من از این تیر عسل می‌خواهی می‌شُد ای کاش به جایش که عبا اندازم بغلت گیرم و با خنده هوا اندازم لااَقَل بَر لبِ من قند بده پیشِ رُباب به لبت حالتِ لبخند بده پیشِ رُباب عمه‌ات نَشنود این را : کَمَرم درد گرفت چقَدَر دورِ گلویت پسرم درد گرفت تیر اِی کاش به سویِ پدرت می‌آمد صبر می‌کرد که دندانِ تو در می‌آمد صبر می‌کرد که یک جرعه دلِ سیر خوری صبر می‌کرد که این دفعه کَمی شیر خوری به لبت حداقل آب ندادند که هیچ به رویِ دست تو را تاب ندادند که هیچ خواستی تا بخوری آب پریدی بابا ناگهان تیر زد از خواب پریدی بابا خونِ سُرخی به رُخِ زرد گرفتی ای جان محکم انگشتِ من از درد گرفتی ای جان مادرَت بر درِ خیمه نگرانِ من و توست نَشَود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست همه بر خواهشِ بابا چه کنم خندیدند به همه رو زدم اما چه کنم خندیدند هِلهله زودتر از من خبرت را می‌بُرد من نبودم لبه‌ی تیر سَرَت را می‌بُرد بی تعادل شدم از زین پدَرَت می‌اُفتد وای اگر خَم کُنَمَت زود سَرت می‌اُفتد بوسه بر حلقِ تو باید که از این پس بدهم کارِ من نیست که قنداقِ تو را پَس بدهم بندِ قُنداقِ تو را سرخ ندیده بودیم پیرهن هایِ تو را تازه خریده بودیم عاقبت دادِ مرا تیر در آورد اِی وای حجمِ حلقومِ تو را حرمله پُر کرد اِی وای نَفَسِ بی رمقت کار به دستم داده حرمله نیزه‌ای انگار به دستم داده درد داری که پُر از چین شده‌ای بابا‌جان؟ با سه‌شعبه تو چه سنگین شده‌ای بابا‌جان تیر چرخی زَد و با خویش پَرت را چرخاند خواستم بوسه بگیرم که سَرَت را چرخاند به لبت حالتِ لبخند بده حِس دارد می‌روم خیمه ولی زخمِ تو خِس خِس دارد روضه‌هایِ تو مَهیب است زبان‌بسته چه‌شد استخوانِ تو ظریف است زبان بسته چه شد یِک سَرِ تیر گلویِ پسرم را سوزاند دو سرِ دیگر آن هم جگرم را سوزاند ضَربَش آنقَدر شدید است که پاشید علی تارِ صوتیِ تو را تیر تراشید علی مادرت دید به رویِ تو عبا اُفتاده استخوان‌های گلویَت به صدا اُفتاده نَفَس از حنجره‌یِ پاره کشیدن سخت است پابرهنه عقبِ بچه دویدن سخت است 🏴
فهمیده ام چه بر سرت آنروز آمده ... از وضع چادری که پر از ردّ پا شده ! 🏴