eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: @Fatemeh_t287 اینجا حرفاتونو میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/17540728553291
مشاهده در ایتا
دانلود
می خواهمت که خواستنی تر ز هر کسی کو واژه ای که ساده تر از این بیان کنم ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشم همیشه به یادت،‌اگر چه صفحهٔ جانم به جز غبار ملال از تو یادگار ندارد... ...🕊🔖 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با توام ای ماه‌ پاره ؛ چشم و اَبرویت کجاست ؟ باد می‌آید به سویت ؛ رقصِ گیسویت کجاست ؟ آن تبسّم‌های شیرین ؛ آن نگاهِ آتشین آن همه نازک‌ خیالی‌های ابرویت کجاست ؟ بعد از این در زیرِ بالم لانه دارد آسمان راستی ای آسمان ؛ خیلِ پرستویت کجاست ؟ ناگهان در کوچه‌های دل ؛ کسی فریاد زد وعده‌گاهِ دوستی ؛ اَنفاسِ شب‌بویت کجاست ؟ زخم دارم بی‌شمار از دوستانی ناشکیب ای رفیقِ مانده در دل ؛ نوشدارویت کجاست ؟ گفتم امشب تا سحر خاموش باشم ؛ ماه گفت : ذکر لاحَولُ وَلایت ؛ بانگ هوهویَت کجاست ؟ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم مگر به صبر فراموش من شوی کی گفتم آفت خرد و هوش من شوی؟ فریاد را به سینه شکستم که خوشترست آگه به دردم از لب خاموش من شوی سوزد تنم در آتش تب، ای خیال او ترسم بسوزمت چو هماغوش من شوی بنگر به شمع سوخته از شام تا به صبح تا باخبر ز حال شب دوش من شوی ای اشک، نقش عشق وی از جان من بشوی شاید ز راه لطف خطاپوش من شوی می‌نوشمت، به عشق قسم، ای شرنگ غم کز دست او اگر برسی ‌نوش من شوی گر سر نهد به شانهٔ من آفتاب من ای آفتاب، جلوه گر از دوش من شوی سیمین ز درد کرده فراموش خویش را اما تو کی شود که فراموش من شوی؟
می‌خواهمت که خواستنی‌تر زِ هر کسی...♥️
ای رفته ز دل، رفته ز بر، رفته ز خاطر بر من ننگر! تاب نگاه تو ندارم!
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی ... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بشکست مرا پشت‘ ز سردی که به من کرد من شاخه‌ی گل بودم و او برف گران بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌خواهمت ، که خواستنی‌تر ز هر کسی کو واژه‌ای که ساده تر از این بیان کنم ♥️ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شهریور است،اما من از مهر تـو پُـرم...🙂❤️
گر چه با دوریِ او زندگی‌اَم نیست ولی یاد او می‌دمدم جان به رگ و پوست هنوز...
منم آن شکسته‌سازی، که توام نمی‌نوازی چه فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را