eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
منی که نام شراب از کتاب می شُستم زمانه کاتب دکان می فروشم کرد...! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نامه بنویسم و خود از پی قاصد بروم آنقدر صبر ندارم که خبر گردد باز 🍀
آواره‌ی هوای تو دائم غریب بود چون باد، در قلمرو گیتی وطن نداشت
صد صبح گيرد از نفسِ ما زكات نور مارا به دل،چو در دلِ  شب ها تو بگذرى... ...🔖
هجران ندیده ای تو چه دانی وصال چیست...؟
بغل بگشا و با آغوشِ خود گستاخ ڪن دستم "ڪه من بسیار محجوبم، هم آغوشے نمےدانم"🫂 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو چه نازنین بهاری که ز پِی خزان نداری ...♥️ 🕊
خیالِ چشمِ تو ظرفم چنان لبالب ساخت که دامنِ مژه گر بِفشُرم شراب چکد
راحت طلبيدم زِ جهان، ديده بپوشيد غم خواستم از دهر، به خروار فرستاد
مرده و زنده‌ی عاشق نتوان یافت ز هم زانکه پیراهن عشاق و کفن هر دو یکی است
قفلِ مژگان نگُشا تا نکِشد دوست نقاب کاین پریشان‌نظری‌ها خللِ بینایی‌ست... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای صبح نودمیده به رویم تبسمی...🙃 ...🕊🔖
چون به پا رفتن میسر نیست ما را سوی دوست نامه می‌گردیم و با بالِ کبوتر می‌رویم...
تو در خیالی و زیبد که تا سپیده‌ی صبح دریچه‌ی شب غم  بر رخِ سحر بندم ...
حال دل می بینم و بر خود ترحم میکنم همچو بیماری که بیند رنج بیماری دگر ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
📝 دارم آن آتش به دل کز روی چندین پیرهن دود برخیزد گرَم بر سینه افشانی سپند ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که را ضربتِ عشقِ تو فرو برده به خاک گر ببوئیم گِلش، بوی ارادت شنویم 🌷 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلا چه دیده فرو بسته‌ای؟ سپیده دمید! سری برآر که خوش عالمی‌ست عالمِ صبح!💛
سرے برآر ڪه خوش عالمی‌ست عالم صبح.‌‌..🌞🌱 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
📝 غافل ازین شناورِ گردابِ غم مباش ای همنشین که شاد به ساحل نشسته‌ای...
شوق نظّاره‌ی رخسار تو ، از پرده‌ی دل اشک را رقص کنان بر سر مژگان آرد...!!
سعی از حد بشد و قطره‌ی خونی نچکید پنجه‌ی عشق خجل گشت ز افشردن ما...!!
سعی از حد بشد و قطره‌ی خونی نچکید پنجه‌ی عشق خجل گشت ز افشردن ما...!!
نهاده‌ام به جگر داغ عشق و می‌ترسم جگر نمانَد و این داغ بر جگر مانَد...
من به‌ یک تیر از تو قانع نیستم تیری دگر...