به مویههای نهان در دلِ سکوت قسم
که موبهمو غم و دلتنگیم،بهموت قسم...
کسی سراغی از آغوش من نمیگیرد
به این لباسِ پر از تارِ عنکبوت قسم...!
هنوز بی تو لبِ پرتگاه زندگیام
به اشک دربهدرِ لحظۀ سقوط قسم...
مخوان بهگوش رقیبم دوباره شعرِ مرا...
بهگریههای قلم بر سرِ خطوط قسم...
خیالت آمد و ذکرِ نماز یادم رفت
به ربنایِ پراکندۀ قنوت قسم...
#عباس_تافته
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آنقدر گریه کردهام از غم مُشِوَّشم
آنقدر داغ دیدهام انبار آتشم
از خون دوات ساختهام،از زمین ورق
بر گوش ظلم یکسره فریاد میکشم...
با قبطیانِ خون طلبِ سامری پرست
نه اهل صلح کردن و نه اهل سازشم...
باکی ازین مسیر پر از آتشم مباد
من از تبار پیلتنی چون سیاوشم...
از سینهام سپر کنم،از سر کلاهخود
روزی که در مقابله شمشیر میکشم...
جایی برای محو شدن دست و پا کنید
تا دست من نرفته به پیکان آرشم...
#عباس_تافته
#برای_مظلومان_تاریخ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه می شود که به دیدار شانه ات برسد؟
سری که می رود از غصه روی زانویم...
#عباس_تافته
چه میشود که به دیدار شانهات برسد...
سری که میرود از غصه روی زانویم...!؟
#عباس_تافته
امروز دوباره کار دستش دادم
تا بوسه به چشمهای مستش دادم
میگفت کسی حریف چشمانم نیست
من آینهاش شدم شکستش دادم!
#عباس_تافته
برای ماندنت اصرار، کار بیهودهست
کسی که بگذرد از خیر عشق، شرش کم...
#عباس_تافته