یکپلک سُرمه ریخت که بی دل کند مرا
گیسو قصیدهکرد که خاقانی ام کند
دستم چقدر مانده به گل های دامنت؟
دستم چقدر مانده خراسانی ام کند؟!
می ترسم آنکه _خانه بهدوش همیشگی_
گلشهر گونه های تو افغانی ام کند
در چترهای بسته هوا آفتابیاست
بگذار چترِ بازِ تو بارانی ام کند ...
چون بادهای آخر پاییز خسته ام
ایکاش دکمه های تو زندانی ام کند
این اشک ها به کشف نمک ختم می شوند
این گریه می رود که چراغانی ام کند ....
#غلامرضابروسان
ای کاش دکمه های تو ... :)