eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
971 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
40 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ به اسم اعظم الله کنم تفسیری از آن شاه، چون قرآن شهی کز رفعت معراج اقامت کرده در افلاک مهی کز هیبت قامت،قیامت کرده در محشر خداوندا چه بنویسد دگر جان از علی‌اکبر نخستین صور محشر می‌کُشد عالم ولی دوم جهانی زنده می‌گردد دهد سر چون اذان اکبر چو عبدالباسطِ پیغمبران بر منبر فردوس نسیم صوت قرآنش شود هرشب وزان اکبر سزا بر کافر آن تیغش، روا بر مؤمن آن ابروش ستاند جان از این با قهر و هم با مهر از آن اکبر زمین در زیر پایش سوره زلزال می‌خواند ملائک بر سرش با دودِ اسفند إن یکاد به دورادور او لشکر به تن صد زخم دارد بس این مهپاره چشمش ذوالفقار اخم دارد به میدان، پهلوانی سوی اکبر تاخت برای دیدن رویش غرامت داد و جانش باخت ز وحشت دشمنش چون بید می‌لرزد کمند اسب طوفان دست اوست بود هر آذرخشی مات شمشیرش و هر تندر به خوف از ضرب شست اوست بگو ننشیند آن قرص قمر بر اسب سمند آسمان زین کرده پست اوست سزا شاهیّ هفت عالم چنین فرّی إلهی را علی‌اکبر به دربارش وزیری گر طلب می‌کرد سلیمان ترک می‌گفت آن سریر پادشاهی را ملک از ناز چشمانش غزل گوید فلک مشتاق گامش مست می‌رقصد و علامه چنین تفسیر بنویسد قسم بر لیل موی او قسم بر شمس روی او قسم بر کوثر اشکش،قسم بر یوسف چشمش قسم بر ناس مبهوتش و بر تکویر آن خشمش حدید تیغ تیز و طارق تیرش قسم بر رعد شمشیر و بر آن فتح سپاه او قسم بر غافر عفو و بر آن کهف پناه او به الرحمن دستانش، و بر انعام دستانش بر آن نحل سلام او، به لقمان کلام او به آن صافات اوصافش که هر اندیشه جز آن است قسم بر نور تا قدرش، و اعلای مقام او که اکبر عشق پیغمبر خدا را کلّ قرآن است ✍🏻
﷽ «مردیِ‌پهلوان» پهلوانی در میان کارزار/ آهنین اندام، فولادین زره/ زین اسبش تندر و آن تیغ‌ِدستش صاعقه/ می‌چشاند او طعم تلخ مرگ بر هر ذائقه/ چشم مبهوت فلک، حیران آن اندام او/ قلب مرعوب زمان ، ترسان آن چشمان او پشت لرزان زمین، خم زیر وزن پیکرش/ پاره صف‌صف لشکری از نعره یا حیدرش غرش اسب سفیدش بدتر از ببری سیاه/ چشم اخم آلود او/ لشکری سر می‌برید از دم به شمشیر نگاه تیراندازان به حیرت کز چه هر پیکان خطا می‌رفت؟ گوئیا هر تیر با آن صاحبش لج می‌نمود/ چون که هر تیری به سویس شد روان/ از هراس اخم چشمش راه خود کج می‌نمود او به تنهایی حریف لشکری بود و ز عجز/ دشمنش گفتا عدالت بین این پیکار نیست خصم می‌مرد از شرار خشم او یا از هراس چشم او/ بی‌گمان در کار دین اجبار نیست پیش آن چشمان مات آسمان/ پهلوان می‌زد به روی خاک تا شمشیر خود/ ظالمی پست از وسط در پیش رویش نصف می‌شد/ از سپهر آمد چو آن توحید شمشیرش فرود/ کافری در غسل خون بهر خدا آمد سجود/ کشتهٔ تیغش نمی‌زد دست‌وپا بر روی خاک/ قبل‌تر گویا که ضربت خورده بود/ چون که قبل از ضرب تیغ از اخم چشمش مرده بود/ به خدا سوگند کس یارای جنگش را نداشت! این میان قطع دو دستانش درآن ذهن زمان/ جای سنگین سؤالی جا گذاشت/ در خروش آن سیه آوردگاه تا صدای التماس تیغ‌ها آمد به گوش/ پهلوان در رزمگه کولاک می‌کرد/ برق تیغش تا فلک را چاک می‌کرد آسمان شد خیره بر دستی که عمری در کرم بودش رقیب مات از آن سرخْ آذرخشِ دست او/ پهلوان ناگه به پیشش کافری مبهوت دید/ تیغ را پایین فکند/ او نگاهی بر تن لرزان خصم رذل کرد/ آسمان گفتش اگر مردی تو تیغت را ببخش! پهلوان اما ز مردی دست خود را بذل کرد/ از عطای پهلوان در پیش چشمان خدا/ بار دیگر آسمان شرمنده شد/ ✍🏿
﷽ بر تخت‌ِقصرِافلاک، تنها علي امیر است سندچه‌خواهي‌ازمن،کي‌ٖمنکرِ غدیراست زمان‌چواسب‌ِرامش،زمین‌چوکبک‌ِدامش اوخودولي‌به‌قلبم‌چومرغ‌ِعشق‌ْاسیراست اگر خداست اَعظم، حتماً علي عَظیم و اگر خداست اَکبر، قطعاً علي کَبیر است بر آسمان‌بگویید، بندد به پشت‌ِخود زین چون‌میلِ‌ یکّه‌تازي،در فکرِ آن امیر است تا سر کشیدم آن‌روز، از خُمّ عشقِ حیدر از جامِ تلخِ‌دنیا، سیناي‌سینه سیر است مــولا کسي در عالـم، غیر از علي نگیرم چه مقتداي خوبي، وَاݪݪّٰہ ِبے‌نظیــر است ‌ ✍🏿
﷽ خـــــدایا بر جـهان رانی تو تا حکـــمِ خدایی را نکش بین حسین و مـن دمی خطِ‌ جدایی را کمند مـــــوی او بـر گـــــــردن آهــــوی جانـم بند بـزن صیاد ســــــر را و نـــزن حــــــرف رهایی را اگر مِیْ خورده‌ام‌ این‌گردن‌من لٰکن اجرا کن به تیــغ ابروی ســـاقی تو آن حــکمِ قضائی را بگویم خاک‌پای کفشداران حسینم من خــــــدای آســــــمان بخشــــد اگر این خودستایی را به هفتاد اســــــم‌ اعظم کرد عَــــلاج عیسی نمیدانست که می‌گیرد شــفا در روضه هرکس خورده چایی‌را به دستِ راستم خورشید و در چَپ ماه اگر بخشند نبخشـم در قبالش قطـره ای اشکِ ریایی را بوَد نیکـوترین خیرات‌ و میدانم به خود واجب میـان روضه پیــشِ چشـــــم زهـــــرا خودنمایی را بـزن تیغت بـه رگ‌هایم کـز آن آبِ فرات آید بدَر ســینه کــه بینی در تپش گنبد طلایی را چو صد حَج کردم‌و یک‌کربلا رفتم‌ پس‌ازمرگم در اعـــــلامـــــیّه بنویـســــــید لفـــــــظ کربلایی را هزاران‌شب به‌عمرم روضه‌هایش بودم‌ وهیهات شــــــب قبرم ســــــزد بینــــــــم ز او بی‌اعتنایی را؟ ✍🏿
﷽ فلك از شأن علي حسّ ستایش دارد ملك از ذکــر علي شوقِ نیایش دارد آسمان‌گشته گدا بر کفي‌از مشكِ علي چون‌که بر کلّ جهان نیّتِ بارش دارد فلك از صاعقه‌اي لــرزد و از هم بدَرد ذوالفقاراست که‌با رعد کشاکش دارد یك‌نفر حیدرِ کرّار و دوصد لشکرِ کفر وه خدا روي‌زمین، یك‌تنه ارتش دارد به‌چه‌شدّت‌بزدآن‌ضربتِ‌خندق‌که‌زمین چـارده قرن به هر منطقه رانش دارد صحنه رزم علي را نگرند اهل بهشت اي‌خوشا پرده‌ي فردوس نمایش‌دارد خورده آدم،پدرِ دهر به‌طفلي حسرت چون‌علي‌بر سرِ او دستِ‌نوازش دارد قبل بنوشتنِ قرآن ملکي گفت خــدا بهر اوصــافِ علي قصدِ نگارش دارد عابد ار خصم‌ِعلي،کافر اگریارِعَليست آن‌خدا بر دومین شخص گرایش‌دارد إنس‌وجن‌نامه‌شان‌راهمه‌سنجند سریع وه‌که خیرات‌ کارِ شمارش‌ دارد این‌چه‌شاهیست‌خدایاومقامش‌چیست که قیامت به قدومش سرِ کرنش دارد گر نبود این ســخنم کفر خدا مي‌گفتم که علي‌خویش لیاقت به پرستش دارد تشنه‌ْساقي‌به‌جنان‌جزقلمي‌هیچ‌نخواست بس که در مدح علي ذوق سرایش دارد ✍🏻
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻
﷽ بر تخت‌ِقصرِافلاک، تنها علي امیر است سندچه‌خواهي‌ازمن،کي‌ٖمنکرِ غدیراست زمان‌چواسب‌ِرامش،زمین‌چوکبک‌ِدامش اوخودولي‌به‌قلبم‌چومرغ‌ِعشق‌ْاسیراست اگر خداست اَعظم، حتماً علي عَظیم و اگر خداست اَکبر، قطعاً علي کَبیر است بر آسمان‌بگویید، بندد به پشت‌ِخود زین چون‌میلِ‌ یکّه‌تازي،در فکرِ آن امیر است تا سر کشیدم آن‌روز، از خُمّ عشقِ حیدر از جامِ تلخِ‌دنیا، سیناي‌سینه سیر است مــولا کسي در عالـم، غیر از علي نگیرم چه مقتداي خوبي، وَاݪݪّٰہ ِبے‌نظیــر است ‌ ✍🏿
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
﷽ بر تخت‌ِقصرِافلاک، تنها علي امیر است سندچه‌خواهي‌ازمن،کي‌ٖمنکرِ غدیراست زمان‌چواسب‌ِرامش،زمین‌چوکبک‌ِدامش اوخودولي‌به‌قلبم‌چومرغ‌ِعشق‌ْاسیراست اگر خداست اَعظم، حتماً علي عَظیم و اگر خداست اَکبر، قطعاً علي کَبیر است بر آسمان‌بگویید، بندد به پشت‌ِخود زین چون‌میلِ‌ یکّه‌تازي،در فکرِ آن امیر است تا سر کشیدم آن‌روز، از خُمّ عشقِ حیدر از جامِ تلخِ‌دنیا، سیناي‌سینه سیر است مــولا کسي در عالـم، غیر از علي نگیرم چه مقتداي خوبي، وَاݪݪّٰہ ِبے‌نظیــر است ‌ ✍🏿
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻
﷽ فلك از شأن علي حسّ ستایش دارد ملك از ذکــر علي شوقِ نیایش دارد آسمان‌گشته گدا بر کفي‌از مشكِ علي چون‌که بر کلّ جهان نیّتِ بارش دارد فلك از صاعقه‌اي لــرزد و از هم بدَرد ذوالفقاراست که‌با رعد کشاکش دارد یك‌نفر حیدرِ کرّار و دوصد لشکرِ کفر وه خدا روي‌زمین، یك‌تنه ارتش دارد به‌چه‌شدّت‌بزدآن‌ضربتِ‌خندق‌که‌زمین چـارده قرن به هر منطقه رانش دارد صحنه رزم علي را نگرند اهل بهشت اي‌خوشا پرده‌ي فردوس نمایش‌دارد خورده آدم،پدرِ دهر به‌طفلي حسرت چون‌علي‌بر سرِ او دستِ‌نوازش دارد قبل بنوشتنِ قرآن ملکي گفت خــدا بهر اوصــافِ علي قصدِ نگارش دارد عابد ار خصم‌ِعلي،کافر اگریارِعَليست آن‌خدا بر دومین شخص گرایش‌دارد إنس‌وجن‌نامه‌شان‌راهمه‌سنجند سریع وه‌که خیرات‌ کارِ شمارش‌ دارد این‌چه‌شاهیست‌خدایاومقامش‌چیست که قیامت به قدومش سرِ کرنش دارد گر نبود این ســخنم کفر خدا مي‌گفتم که علي‌خویش لیاقت به پرستش دارد تشنه‌ْساقي‌به‌جنان‌جزقلمي‌هیچ‌نخواست بس که در مدح علي ذوق سرایش دارد ✍🏻
پـــیمبر شام معراجش جلےٖ بود به لبّیکِ خــــدا ذڪرش بلےٖ بود به ‌چشم، آیات‌ خلقت را نظرکرد ولے بالاترین آیــــت ، علےٖ بود...
﷽ فلك از شأن علي حسّ ستایش دارد ملك از ذکــر علي شوقِ نیایش دارد آسمان‌گشته گدا بر کفي‌از مشكِ علي چون‌که بر کلّ جهان نیّتِ بارش دارد فلك از صاعقه‌اي لــرزد و از هم بدَرد ذوالفقاراست که‌با رعد کشاکش دارد یك‌نفر حیدرِ کرّار و دوصد لشکرِ کفر وه خدا روي‌زمین، یك‌تنه ارتش دارد به‌چه‌شدّت‌بزدآن‌ضربتِ‌خندق‌که‌زمین چـارده قرن به هر منطقه رانش دارد صحنه رزم علي را نگرند اهل بهشت اي‌خوشا پرده‌ي فردوس نمایش‌دارد خورده آدم،پدرِ دهر به‌طفلي حسرت چون‌علي‌بر سرِ او دستِ‌نوازش دارد قبل بنوشتنِ قرآن ملکي گفت خــدا بهر اوصــافِ علي قصدِ نگارش دارد عابد ار خصم‌ِعلي،کافر اگریارِعَليست آن‌خدا بر دومین شخص گرایش‌دارد إنس‌وجن‌نامه‌شان‌راهمه‌سنجند سریع وه‌که خیرات‌ کارِ شمارش‌ دارد این‌چه‌شاهیست‌خدایاومقامش‌چیست که قیامت به قدومش سرِ کرنش دارد گر نبود این ســخنم کفر خدا مي‌گفتم که علي‌خویش لیاقت به پرستش دارد تشنه‌ْساقي‌به‌جنان‌جزقلمي‌هیچ‌نخواست بس که در مدح علي ذوق سرایش دارد ✍🏻 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
﷽ بر تخت‌ِقصرِافلاک، تنها علي امیر است سندچه‌خواهي‌ازمن،کي‌ٖمنکرِ غدیراست زمان‌چواسب‌ِرامش،زمین‌چوکبک‌ِدامش اوخودولي‌به‌قلبم‌چومرغ‌ِعشق‌ْاسیراست اگر خداست اَعظم، حتماً علي عَظیم و اگر خداست اَکبر، قطعاً علي کَبیر است بر آسمان‌بگویید، بندد به پشت‌ِخود زین چون‌میلِ‌ یکّه‌تازي،در فکرِ آن امیر است تا سر کشیدم آن‌روز، از خُمّ عشقِ حیدر از جامِ تلخِ‌دنیا، سیناي‌سینه سیر است مــولا کسي در عالـم، غیر از علي نگیرم چه مقتداي خوبي، وَاݪݪّٰہ ِبے‌نظیــر است ‌ ✍🏿
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻
﷽ بر تخت‌ِقصرِافلاک، تنها علي امیر است سندچه‌خواهي‌ازمن،کي‌ٖمنکرِ غدیراست زمان‌چواسب‌ِرامش،زمین‌چوکبک‌ِدامش اوخودولي‌به‌قلبم‌چومرغ‌ِعشق‌ْاسیراست اگر خداست اَعظم، حتماً علي عَظیم و اگر خداست اَکبر، قطعاً علي کَبیر است بر آسمان‌بگویید، بندد به پشت‌ِخود زین چون‌میلِ‌ یکّه‌تازي،در فکرِ آن امیر است تا سر کشیدم آن‌روز، از خُمّ عشقِ حیدر از جامِ تلخِ‌دنیا، سیناي‌سینه سیر است مــولا کسي در عالـم، غیر از علي نگیرم چه مقتداي خوبي، وَاݪݪّٰہ ِبے‌نظیــر است ‌ ✍🏿
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻
﷽ فلك از شأن علي حسّ ستایش دارد ملك از ذکــر علي شوقِ نیایش دارد آسمان‌گشته گدا بر کفي‌از مشكِ علي چون‌که بر کلّ جهان نیّتِ بارش دارد فلك از صاعقه‌اي لــرزد و از هم بدَرد ذوالفقاراست که‌با رعد کشاکش دارد یك‌نفر حیدرِ کرّار و دوصد لشکرِ کفر وه خدا روي‌زمین، یك‌تنه ارتش دارد به‌چه‌شدّت‌بزدآن‌ضربتِ‌خندق‌که‌زمین چـارده قرن به هر منطقه رانش دارد صحنه رزم علي را نگرند اهل بهشت اي‌خوشا پرده‌ي فردوس نمایش‌دارد خورده آدم،پدرِ دهر به‌طفلي حسرت چون‌علي‌بر سرِ او دستِ‌نوازش دارد قبل بنوشتنِ قرآن ملکي گفت خــدا بهر اوصــافِ علي قصدِ نگارش دارد عابد ار خصم‌ِعلي،کافر اگریارِعَليست آن‌خدا بر دومین شخص گرایش‌دارد إنس‌وجن‌نامه‌شان‌راهمه‌سنجند سریع وه‌که خیرات‌ کارِ شمارش‌ دارد این‌چه‌شاهیست‌خدایاومقامش‌چیست که قیامت به قدومش سرِ کرنش دارد گر نبود این ســخنم کفر خدا مي‌گفتم که علي‌خویش لیاقت به پرستش دارد تشنه‌ْساقي‌به‌جنان‌جزقلمي‌هیچ‌نخواست بس که در مدح علي ذوق سرایش دارد ✍🏻
جانِ خویش از بندِ نفس آزاد کن بهر بیــــدادِ هوس، صــــد داد کن ســــجده بر دیوِ ســــیه ننما دگــــر زآن خــــــداي مهربانـــــــت یاد کن ‌✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ بنْگرد مه، چــــهره در آئینه‌ي روي رضا مي‌شکوفد نرگس از غالیله‌ي بوي رضا شه،گدارا نان‌دهد با دست‌ِخود یالَلعَجب یافتم تفسیر«أَلرّحمٰنْ» درآن خوي رضا هر مَلك‌باچشم‌گریانٍ‌حاجتي‌داردبه‌عرش از خدا مي‌خواهد اذن آمدن سوي رضا گندم آرَد دست‌ِمیکائیل از آن باغِ‌بهشت تا که ریزد بر کـــبوترهاي نیکــــوي رضا جبرئیل آمد به عرش و بر ملائک ناز کرد چون دمي از خادمي‌بگرفت جاروي رضا هرچه‌اسرافیل‌خواهد بَردَمَد در صورِخود بر نخیزم من ز گورم جز به یاهوي رضا روز محشر در امان از تیرِ خشمِ آتشم خوانده‌ام اینرا به‌اشكِ‌چشم آهوي‌رضا ‌✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدســـــیاݩ ساغر طبعے بہ روانم دادند در شبے شهد غزݪ را بہ بیانم دادند آورم تا ڪ فقط نامے‌ازآݩ خواهر عشق ریختند آینه و غسݪ زبانم دادند شکوه کردم چو پدر از قفس باغ بهشت پس در آن خاڪ عشق مکانم دادند این گدا را نظری کرد ز ݪطف آن بانو زان نظر، نعمت و جود دو جهانم دادند روز محشر شد و از جرم به بندم کردند تا زدم ناݪه به امانم دادند گفتم‌از رفعت معصومہ زنم دادبه‌عرش مݪڪان فخرڪنان اذن دادند مرده سانم سر تابوتے از آهن قم بردند در حرم عیسویاݩ مژده ے جانم دادند آسماݩ را تو بگو بر سر خوانم آید چون ز شهزاده‌ےقم سفره نانم دادند تاکه جاروے غلامش به ڪفم داد سپهر برترے بر همه ے تاج شهانم دادند گردگیر حرمش داد به دستم جبریل از فلڪ زینت و از عرش، نشانم دادند راستے‌مجلسی از روی‌چه بنوشت بحار یڪ شبش دفتر معصومہ گمانم دادند عطش تربت به دݪم بود ڪز آن حرم انور نشانم دادند اݪســـــــــــــــݪام عݪیــــــــــــــــڪ یا فاطــــــــــــــــمةاݪمعصــــــــــــــــــومه ✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ در فلك پیش ملك نزد خــــدا معتبرم در زمین چون‌به غلاميّ علي مفتخرم حق بوَد سجده‌کند،آتش‌اگر بر منِ خاك بوتراب است شهنشاهِ‌جهان چون پدرم بوتراب‌است امامم،خودم‌از جنسِ‌تراب فخـــــــرِ این خاك بر آن عالم بالا ببرم بهترین علتِ اثباتِ عدالت مـــــولاست؛ به‌علي‌چون‌نگرم پس‌به‌خدا خوش‌نظرم راستي‌گرکه‌پس‌ازمرگ‌شوم‌حبس‌ِبهشت از کــــجا بار دگـــر بر نجف افتد گذرم؟ خوش‌تراست آن‌دمِ‌مرگم ز حیاتي ابدي برسد گامِ چون‌که به بالینِ سرم کي هراسم دمِ‌محشر من‌از آن تیغِ‌شرار حبّ مولا بوَد از آتـــشِ دوزخ ســــپرم گر به دوزخ روم از نارِ فراقش چه کنم یا که با پیکرِ آتـش چه کند چــشم ترم خواندمش‌من‌پدروکاش‌که‌درخواب‌شبي بکشد او به‌سرم دست‌و بگوید "پسرم" آتش‌اي‌کاش چنان دل‌کشداز عشقِ‌علي پیکرم ســــوزد و بر خــــاك نماند اثرم ﴿سرایش‌عیدغدیر 99/5/18﴾ ✍🏻