حکایت گلستان.mp3
زمان:
حجم:
507.8K
حکيمي پسران را پند همي داد که جانان پدر هنر آموزيد که ملک و دولت دنيا اعتماد را نشايد، و سيم و زر در سفر بر محل خطرست، يا دزد به يکبار ببرد يا خواجه به تفاريق بخورد.
اما هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده، و اگر هنرمند از دولت بيفتد چه غم که هنر در نفس خود دولتست هر جا که رود قدر بيند و در صدر نشيند و بي هنر لقمه چيند و سختي بيند
سختست پس از جاه تحکم بردن
خو کرده بناز جور مردم بردن
#گلستان_سعدی
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
حکایت بهارستان جامی.mp3
زمان:
حجم:
735.3K
عزیزی قوی همت با سلطانی قوی شوکت ، طریقه انس و اختلاط و سابقه مودت و انبساطی داشت.
روزی از وی نسبت به خود گرانی و سنگین سری یافت . جز کثرت تردد و بسیاری آمد و شد آن را سببی ندید .
دامن از اختلاط او برچید و بساط انبساط درنوردید.
روزی آن سلطان را در گذری ،با وی اتفاق ملاقات افتاد. زبان به گله گشاد که موجب چیست که از ما بریدی و قدم از آمد و شد درکشیدی؟
گفت: به موجب آنکه دانستم که سوال از سبب نیامدن به که اظهار ملال به جهت آمدن.
به درویش گفت آن توانگر چرا
به پیشم پس از دیرها آمدی
بگفتا چرا نامدی پیش من
بسی خوشترست از چرا آمدی
#بهارستان_جامی
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
فرازی از منازل السائرین پیر هرات.mp3
زمان:
حجم:
710K
قال الله عزوجل:
مالکم لاترجون لله وقارا
چیست شما را که امید نمی دارید وقار و بزرگی خدای تعالی را.
تعظیم معرفت عظمت است و خود را ذلیل دیدن در برابر آن و آن بر سه درجه است .
درجه نخستین تعظیم امر و نهی است و نباید که با جعل رخصت های نادرست به آن زیان رسد و نه که از روی تشدیدهای غلوآمیز ضرر بیند و نه آنکه زیر بار علتی بیاید که از فرمانبری بکاهد.
درجه دوم تعظیم ، تعظیم حکم حق است که نباید آن را به نام علم دفن کرد و نباید با چشمداشت عوض به آن رضا داد.
درجه سوم، تعظیم حق است و آن است که مبادا دون او دیگر سببی بشماری و مبادا خود را بر او دارنده حق ببینی و مبادا که در برابر اختیار او بستیزی.
#فرازی_از_منازل_السائرین
#پیر_هرات
#خواجه_عبدالله_انصاری
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
سرّقیام درنماز.mp3
زمان:
حجم:
563K
قیام در نماز آنست که پیش حق تعالی بایستی ، سر اندر پیش افکنده بنده وار و سرّ وی آنست که دل از همه حرکات فرو ایستد ، و ملازم خدمت باشد بر سبیل تعظیم و اندرین وقت باید که از ایستادن خویش اندر قیامت پیش حق تعالی یاد کند .اندر آن وقت که همه اسرار وی آشکارا شود و بر وی عرضه کنند و بداندکه آن همه اسرار اندر آن وقت حق تعالی را آشکار است ، هر چه اندر دل وی هست و بودست می بیند و می داند و بر ظاهر و باطن وی مطلع است.
#سر_قیام_در_نماز
#کیمیای_سعادت
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
در باب قناعت زاهدان.mp3
زمان:
حجم:
909.2K
شه چون ورق صلاح او خواند
با حاجب خویش سوی او راند
حاجب سوی زاهد آمد از راه
تا آوردش به خدمت شاه
گفت ای ز جهان بریده پیوند
گشته به چنین خراب خرسند
یاری نه چه میکنی در این کار
قوتی نه چه میخوری در این غار
زاهد قدری گیاه سوده
از مطرح آهوان دروده
برداشت بدو که خوردم اینست
ره توشه و رهنوردم اینست
حاجب ز غرور پادشائی
گفتش که در این بلا چرائی
گر خدمت این ملک کنی ساز
از خوردن این گیا رهی باز
زاهد گفتا چه جای اینست
این نیست گیا گل انگبینست
گر تو سر این گیا بیابی
از خدمت شاه سر بتابی
شه چون سخنی شنید از این دست
شد گرم و ز بارگی فروجست
در پای رضای زاهد افتاد
میکرد دعا و بوسه میداد
خرسند همیشه نازنینست
خرسندی را ولایت اینست
#در_باب_قناعت_زاهدان
#حکایتی_منظوم
#حکیم
#نظامی_گنجوی
#لیلی_و_مجنون
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
الهی الهی تو را که داند.mp3
زمان:
حجم:
329K
الهی الهی تو را که داند ، که تو را تو دانی .
ای سزاوار ثنای خویش و ای شکر کننده عطای خویش
الهی گرفتار آن دردم که تو درمان آنی ، بنده آن ثنایم که تو سزای آنی
من در تو چه دانم ، تو آنی که گفتی من آنم .
الهی نتوانیم که این کار بی تو به سر بریم
یاری از توست ، رستگاری نیز
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
تذکرة الاولیا_اولیای حق بر خویش خوشبین نبودند.mp3
زمان:
حجم:
527.4K
نقل است که وقتی بزرگی با جماعت متابعان و یاران نشسته بود و روزها بود که طعام نخورده بودند ، یکی بر در آمد با خرواری آرد و گوسفندی
گفت : این مردان خدای را آورده ام و زاهدان را
چون شیخ بشنود با یاران گفت : از شما هر که خویشتن را به زهد شناسد بستاند .
من باری زهره ندارم که لاف زهد زنم ، همه دم درکشیدند تا مرد آن آرد و گوسفند باز گردانید.
#تذکرة_الاولیا
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
سفر ذوالقرنین.mp3
زمان:
حجم:
1M
شنیدی که ذوالقرنین در مغرب قومی را بیافت که به غایت ضعیف و ناتوان و به غایت نادان و بی خبر بودند ، در تاریکی مانده و از روشنایی بی بهره و بی نصیب بودند.
و چون مشرق رسید قومی را دید که به غایت قوی و توانا و بسیار دانا و با خبر بودند .
از تاریکی بیرون آمده و به روشنایی رسیده
ای عزیز ! تمثیل آن قوم که در مغرب یافت و این قوم که در مشرق دید جمله صفات جسمانی و صفات روحانی است .
و می گویند که ذوالقرنین به جهان تاریک رفت .
جهان تاریک تمثیل جسم است و آب حیات علم الهی است.
چون مغرب و مشرق را دانستی اکنون بشنو که او در میان این دو سد قومی را یافت و آن قوم از یأجوج و مأجوج شکایت کردند و این دو تمثیل شهوت و غضب اند که فسادمی کنند و در خرابی می کوشند و آن قوم که شکایت کردند . تعبیر قوت های عقلی و صفات روحانی بودند.
ذوالقرنین با اینان می گوید که شما مرا یاری دهید به قوت و حدید تا من میان شما و آن دو سدی پیدا آرم .
حدید عبارت است از راستی و ثبات
#به_نقل_از_کتاب_الانسان_الکامل
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
باب۲۹رساله قشیریه.mp3
زمان:
حجم:
646.1K
هرگاه که مؤمن ، اندر عمل خویش اخلاص بیند آن اخلاص را به اخلاصی دیگر حاجت آید، تا گرفتار عجب نگردد.
بزرگی گوید : سه چیز است علامت اخلاص
یکی آنکه مدح و ذم عام نزدیک او یکی باشد
دوم آنکه رؤیت اعمال فراموش کند
سوم آنکه در آخرت هیچ عمل را عمل خویش نشمارد.
درباره مراتب اخلاص نیز صاحبدلی گوید :
اخلاص آن بود که نفس را اندر وی هیچ حظ نبود به هیچ حال و این اخلاص عام باشد و اخلاص خاص آن بود که آنچه بر ایشان رود نه به ایشان بود ، طاعت ها همی آید از ایشان و ایشان را طاعت دیدار نیفتد ، و آن به چیزی نشمردند ، آن اخلاص خاص بود.
#رساله_قشیریه
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری