دل بدست یار و غم در دل بماند
خارم اندر پای و پا در گل بماند
ما فرو رفتیم در دریای عشق
وانکه عاقل بود بر ساحل بماند
#خواجوی_کرمانی
🌹
عاشقان در طلبت گرد جهان می پویند
عارفان از دو جهان وصل تو را می جویند
بده آن باده که مرغان چمن می گویند
دلم ای وای به دل !وا دلم ای وای دلم
ای خوشا پای گل و فصل بهار ولب رود
صوفی از رقص نیاسوده و مطرب ز سرود
بشنو این نغمه ی پر زمزمه از زخمه رود
دلم ای وای به دل !وا دلم ای وای دلم
از سر زلف تو شوریدگی آموخته دل
آتش مهر تو درجان من افروخته دل
گر از این پس ندهی داد من سوخته دل
دلم ای وای به دل !وا دلم ای وای دلم
#خواجوی_کرمانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
چه کرده ام؟ که به یک بارم از نظر بفکندی
نهال کین بنشاندی و بیخ مهر بکندی
کمین گشودی و بر من طریق عقل ببستی
کمان کشیدی و چون ناوکم به دور فکندی
اگر چو مرغ بنالم، تو همچو سرو ببالی
وگر چو ابر بگریم، تو همچو غنچه بخندی
چو آیمت که ببینم، مرا ز کوی برانی
چو خواهمت که درآیم، درم به روی ببندی
توقّع است که از بنده سایه باز نگیری
ولی تو را چه غم از ذرّه که آفتابِ بلندی
پیادگانِ جگر خسته، رنج بادیه دانند
تو خستگی چه شناسی؟ که بر فراز سمندی
ازآن ملایم طبعی که ما تنیم و تو جانی
وزآن مایی که نی ایم و تو قندی
به حال خود بگذار ای مقیم صومعه ما را
تو و عبادت و عرفان و ما و مستی و رندی
ز من مپرس که خواجو چگونه صید فتادی؟
تو حال قید چه دانی؟ که بیخیر ز کمندی
#خواجوی_کرمانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#خواجوی_کرمانی
هر چند که سر در سر دستانٖ تو کردیم
با این همه دستان نتوان داد ز دستت
از خاک سر کوی تو چون دور فتادم
دادیم دل سوخته بر باد ز دستت
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست
وانکه مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست
قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست
عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست
گر چه من بد نامی از میخانه حاصل کردهام
هر که از میخانه منعم میکند بی حاصلست
ایکه دل با خویش داری رو بدلداری سپار
کانکه دلداری ندارد نزد ما دور از دلست
یاد ساحل کی کند مستغرق دریای عشق
زانکه این معنی نداند هر که او بر ساحلست
#خواجوى_كرمانى
ای دل ار خواهی به دولتخانهٔ جانت برم
ور حدیث جان نگوئی پیش جانانت برم
گر شوی با من چوآه صبحگاهی همنفس
از دل پر مهر بر ایوان کیوانت برم
#خواجوی_کرمانی
هر چند که سر در سر دستانٖ تو کردیم
با این همه دستان نتوان داد ز دستت
از خاک سر کوی تو چون دور فتادم
دادیم دل سوخته بر باد ز دستت
#خواجوی_کرمانی
نوبتیِ صبح برآمد به بام
نوبت عشاق بگو ای غلام
کوکبه ی قافله سالار صبح
باز رسید این نفس از راه شام
خادم ایوان! در خلوت ببند
در حرم خاص مده بار عام
ای صنم سیم زنخدان بیار
از قدح سیم می لعل فام
صوفی اگر صافی ازین خم خورد
رخت تصوف بفروشد تمام
حاجی اگر روی تو بیند مقیم
در حرم کعبه نسازد مقام
زمزم رندان سبوکش میست
بتکده و میکده بیت الحرام
آتش پروانه ی پر سوخته
نیست به جز پختن سودای خام
خیز و چو "خواجو" به صبوحی بشوی
جامه ی جان را به نم چشم جام
#خواجوی_کرمانی
بس که مرغ سحری در غم گلزار بسوخت.mp3
821.4K
بس که مرغ سحری در غم گلزار بسوخت
جگر لاله بر آن دل شدهٔ زار بسوخت
حبذا شمع که از آتش دل چون مجنون
در هوای رخ لیلی به شب تار بسوخت
تو که احوال دل سوختگان میدانی
مکن انکار کسی کز غم ای نکار بسوخت
زان مفرح که جگرسوختگان را سازد
قدحی ده که دل خستهٔ بیمار بسوخت
داروی درد دل اکنون ز که جویم که طبیب
دل بیمار مرا در غم تیمار بسوخت
تاری از زلف تو افتاد به چین وز غیرت
خون دل در جگر نافهٔ تاتار بسوخت
بلبل سوخته دل را که دم از گل میزد
آتش عشق بزد شعله و چون خار بسوخت
اگر از هستی خواجو اثری باقی بود
این دم از آتش عشق تو به یکبار بسوخت
#خواجوی_کرمانی
#برنامه_قرار_شاعرانه
ای نسیم سحری بوی بهارم برسان
شِکری از لب شیرین نگارم برسان
حلقه ی زلف دلارام من از هم بگشای
شمه ای زان گره غالیه بارم برسان
تار آن سلسله ی مشک فشان بر هم زن
بویی از نافه ی آهوی تتارم برسان
گرت افتد به دواخانه ی وصلش گذری
مرهمی بهر دل ریش فگارم برسان
چون بدان بقعه رسی رقعه ی من در نظر آر
نام من محو کن و نامه به یارم برسان
دل "خواجو" شد و بر خاک درش کرد قرار
خبری زان دل بی صبر و قرارم برسان
#خواجوی_کرمانی
🕊🌸بلبلان از بوی گـل مستند
🕊🌺و مـا از روی دوسـت
🕊🌸دیگران از ساغر و ساقی
🕊🌺و مـا از یـاد دوسـت
#خواجوی_کرمانی
🕊🌸روزتان بہ زیبایی دلهای مهربونتون
🕊🌺و صبحتـون بـخیر وسـلامـتی
🕊🌸بلبلان از بوی گـل مستند
🕊🌺و مـا از روی دوسـت
🕊🌸دیگران از ساغر و ساقی
🕊🌺و مـا از یـاد دوسـت
#خواجوی_کرمانی
🕊🌸روزتان بہ زیبایی دلهای مهربونتون
🕊🌺و صبحتـون بـخیر وسـلامـتی
🍃❤️
دوستان عیب کنندم که بر آرم دم عشق
عود اگر دم نزند خانه معطر نشود...
#خواجوی_کرمانی
دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست؟
#خواجوی_کرمانی
تحیتی چو هوای ریاض خلد برین
تحیتی چو رخ دلگشای حور العین
تحیتی چو شمیم شمامه ی سنبل
تحیتی چو نسیم روایح نسرین
تحیتی چو تَف آه عاشقان، دلسوز
تحیتی چو دم صبح صادقان مشکین
تحیتی گهر آگین چو دیده ی فرهاد
تحیتی شکر افشان چو پسته ی شیرین
تحیتی همه زاری چو نامه ی ویسه
تحیتی همه یاری چو پاسخ رامین
تحیتی چو فروغ جمال شمع چگل
تحیتی چو خط مشک رنگ لعبت چین
تحیتی که بود حرز بازوی افلاک
تحیتی که بود ورد جان روح امین
تحیتی که کند نفس قدسیش تقریر
تحیتی که کند جان علویش تلقین
تحیتی که ازو ملک دل شود معمور
تحیتی که ازو کام جان شود شیرین
تحیتی که شود زخم سینه را مرهم
تحیتی که دهد درد خسته را تسکین
کدام پیک همایون رسانَد از "خواجو"
بحضرتی که بنضرت بود بهشت برین
#خواجوی_کرمانی
گفتی که هست چارهی بیچارگان سفر
چون چاره رفتن است به ناچار میرویم
#خواجوی_کرمانی
دَردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروشِ خَسته دلان را دُکان کجاست؟
#خواجوی_کرمانی
جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست
خیمه از دایرهٔ کون و مکان بیرون زن
زانکه بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست
در چمن هست بسی لاله سیراب ولی
ترک مه روی من از خانهٔ خانی دگرست
راستی راز لطافت چو روان میگردی
گوئیا سرو روان تو روانی دگرست
عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا
زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست
یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی
کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست
تو نه مرد قدح و درد مغانی خواجو
خون دل نوش که آن لعل زکانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ز تو با تو راز گویم به زبان بیزبانی
به تو از تو راه جویم به نشان بینشانی
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید
رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی
تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی
تو چه آیتی شریفی که منزه از بیانی
ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده
ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی
همه پرتو و تو شمعی همه عنصر و تو روحی
همه قطره و تو بحری همه گوهر و تو کانی
چو تو صورتی ندیدم همه مو به مو لطایف
چو تو سورتی نخواندم همه سر به سر معانی
به جنایتم چه بینی به عنایتم نظر کن
که نگه کنند شاهان سوی بندگان جانی
به جز آه و اشک میگون نکشد دل ضعیفم
به سماع ارغنونی و شراب ارغوانی
دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
#خواجوی_کرمانی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
جان سرمستم برقص آید ز شادی ذرهوار
هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب
کی به آواز مؤذن بر توانم خاستن
زانکه میباشم سحرگه بیخود از بانگ رباب
در خرابات مغان از می خراب افتادهام
گر چه کارم بی می و میخانه می باشد خراب
هر دمی روی از من مسکین بتابی از چه روی
هر زمان از درگه خویشم برانی از چه باب
گر دلی داری دل از رندان بیدل برمگیر
ور سری داری سر از مستان بیخود برمتاب
#خواجوی_کرمانی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شبی با یار ،
در خلوت مرا عیشی نهانی بود
که مجلس با وجود او
بهشت جاودانی بود
جهان چون روز روشن بود بر چشمم
شب تاری ...
تو گوئی شمع رخسارش
چراغ آسمانی بود ...
#خواجوی_کرمانی
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست ؟
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست ؟
#سعدی
خبرت هست که در آرزوی روی توام؟
وز غم و فرقت تو تافته چون موی توام
#امیر_معزی
خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیست
تکیه گاهم به جز از خار مغیلان همه شب؟
#خواجوی_کرمانی
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا؟
گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا
#امیر_خسرو_دهلوی
ای جان خبرت هست که جانان تو کیست؟
وی دل خبرت هست که مهمان تو کیست؟
#مولانا
خبرت هست که شب تا به سحر منتظرم
بر سر کوی ستم تا خبر او چه رسد...؟!
#خواجوی_کرمانی
خبرت هست که خلقی زِ غمت بیخبرند؟!
#سعدی
خبرت هست که خون شد جگرم
وز می عشق تو چون بی خبرم .....
#عطار
✍ در بی خبری ...👌💌
گفتا تو از کجایی کآشفته مینمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدایی
#خواجوی_کرمانی
چون پدید آورد رخ پیل سپید صبحدم
شد روان شیر سیاه شب سوی دشت عدم
#خواجوی_کرمانی
سال ۱۳۹۵ پیشنهاد استان کرمان برای روز بزرگداشت خواجوی کرمانی در شورای عالی انقلاب فرهنگی پذیرفته شد و پس از آن ۱۷ دی در تقویم رسمی کشور به عنوان روز بزرگداشت خواجوی کرمانی ثبت شده است. خواجوی کرمانی، عارف بزرگ وشاعرایرانی در قرن هشتم هجری قمری است. وی را، خلاق المعانی، ملک الفضلا نیز می نامند
#دو_خط_شعر
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
#خواجوی_کرمانی