eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
دهخدا تجربه‌ی عشق ندارد، ورنه معنی مرگ و جدایی به یقین هر دو یکی‌ست! 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
در مجلس ترحیمم اگر تار و دف آورد یا جای گلایل سر قبرم علف آورد منعش نکنید این جگر آزرده‌ی طناز یک عمر به این شیوه دلم را به کف آورد.... 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
سازگاری با رفیقان ظاهرا کار تو نیست از وفا و مهربانی دم مزن، کار تو نیست تو شریک دزد بودی و رفیق قافله غارتم کردی ولی گفتی به من: کار تو نیست پیش از آنی که بخواهی از کنارت می روم تا بدانی عذر ِ ما را خواستن، کار تو نیست ناز کم کن، عشوه بس کن، اشتباهی آمدی دلبری از ما جوانان پیرزن ، کار تو نیست لایق ِ تو خسرو بود و مایه دارانی چو او شرط بندی با کسی چون کوهکن کار تونیست شیر کی دیدی که با کفتارها دمخور شود؟ دور شو از من، نبرد تن به تن کار تو نیست لب مطلب: «کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر میخواهد و مرد کهن» کار تو نیست 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
•• . 🍃سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد داغ از نوعی که من دیدم ، تو را دق می‌دهد . •••
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛ چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد ! در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش روی سکوی نخست این جهان می ایستاد … یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد! موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد موقع رفتن که می شد طاقت دوری نبود جسممان می رفت اما روحمان می ایستاد از حساب ِعمر کم کردیم خود را، بعدِ ما ساعت آن کافه، یک شب در میان می ایستاد قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل باز با این حال می گفتم بمان، می ایستاد »ساربان آهسته ران کارام جانم می رود» نه چرا آهسته؟ باید ساربان می ایستاد! باید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفت باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند✨
هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم کم نشد فاصله ، تقصیر تو هر چند نبود
💚🍃 رازداری کن و از من گِله در جمع مکن باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن با حضور تو قرار است مرا زجر دهند خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع مکن به گناهی که نکردم، به کسی باج مده آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت این همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن آخرین شاخه‌ی تو، سهم عقابی چو من است روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن...
شرمیست در نگاه ِ من؛ اما هراس نه کم‌صحبتم میان شما، کم حواس نه! چیزی شنیده‌ام که مهم نیست رفتنت درخواست می‌کنم نروی، التماس نه! از بی‌ستارگیست دلم آسمانی است من عابری«فلک»زده‌ام، آس و پاس نه من می‌روم، تو باز می‌آیی، مسیر ِ ما با هم موازی است ولیکن مماس نه پیچیده روزگار ِتو ، از دور واضح است ا از عشق خسته می شوی اما خلاص نه...! 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
چشمم سر وعده بی‌ثمر می‌گردد بیچاره دلم که دربه در می‌گردد کُشتی تو مرا و منتظر می‌مانم قاتل به محل قتل برمی‌گردد
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم بیش از این‌ها از دعای خود توقع داشتم... بیدِ مجنون کاشتم، فکرِ تو بودم، خشک شد زرد می‌شد مطمئناً کاج اگر می‌کاشتم... آن که زد با تیغِ مکرش گردنم را، خود شمرد چند گامی سوی تو بی‌سر قدم برداشتم... ای شکاف سقفِ بر روی سرم ویران شده کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم... آهِ من دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم..💔 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
•••┈✾~🔥~✾┈••• اجل رسید و لبش را برابرم آورد چقدر بوسه‌اش از خستگی درم آورد تمام شد همه‌ی آنچه زندگی می‌گفت تمام شد همه‌ی آنچه بر سرم آورد مقابلم ملکی می به استکانم ریخت بدون آنکه بپرسد بیاورم ؟ آورد … به خواب مرگ بنازم که از لج تقدیر تو را در این دم آخر به بسترم آورد طناب بسته به روح است مرگ، دست خدا فقط مرا کمی از تو جلوترم آورد هزار نامه نوشتم برای بعد از خویش بخوان برای تو هر چه کبوترم آورد