❤️اگر خدا را دوست داری❤️
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠لا یسخر قوم من قوم
👈🏻همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠ولا تلمزوا انفسکم
👈🏻از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠ولا تنابزوا بالالقاب
👈🏻 «لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠و انفقوا فی سبیل الله
👈🏻در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠و بالوالدین احسانا
👈🏻و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠اجتنبوا کثیرا من الظن
👈🏻از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
➰💞➰💞➰💞➰💞➰
اين بسته کمر يکسره در خدمت ما...
آن خسته جگر در طلب راحت ما...
از «عدل» هزار قصه گفتند ولي
جز «قسط» نشد آخر سر قسمت ما!
محمدمهدی سیار
به تازه کردن اندوه من میآیند، آه...
مسافران که هر از گاه می رسند از راه
نشسته است به راهت هزار چشمِ سپید
تو دل به راه ندادی هزار سال سیاه
نمانده است تو را هیچ یاد یار و دیار
نمانده است مرا هیچ غیر آه و نگاه
من آه میکشم و باز بیشتر شده است
مهِ زمین و دم آسمان و هاله ی ماه
حساب روز و شب و سال و ماه دستم نیست
تو خود به یاد بیاور قرار خود را گاه
گمان مبر که دگر بی تو زنده خواهم ماند
به عزت و شرف لا اله الا الله...
محمدمهدی سیار
باز جمعه آمد و نیامدی چرا؟!
عزیزِ فاطمه(س)
دلم گرفته از خودم
دلیلِ این جداییام...
دلیل این که نیستی، منم
گناه من
ببخش مرا تو صاحبم
ببخش به جان مادرت
دعا نکردهام برای آمدن
برای دیدنت ولی،
مثالِ مرغِ پَر شکستهام
نیامدی؟
ندیدمت و این غمِ بزرگ درونِ سینه ام
مرا کُشَد
تو صاحبم، ببخش مرا
به حالِ زارِ من نگر و بر همه بیکسیام
نظر نما به روز من
که همچو، شام، تیره است
نگاه از سرِ کرم به این گدایِ خانهات
به جانِ مادرت قسم
و بر عطش و تشنگی
و سوزشِ دلِ رُباب
و ساقیِ بدونِ دست
و مَشکِ خالی از شراب
و بر محرم حسین (ع)
و نالههایِ بیامان
برس به دادِ مردمانِ این زمان
که زندگی برایشان؛ جهنم است
و سختیِ گناه و دام این زمان
امان ، امان ، امان، امان
دگر بُریدهام ببین
به سر رسیدهام ببین
جوانیم دگر نمانده در کفم
پریده است زِ دست غم
غَمِ نبودنِ شما
غروبِ جمعه غربتی به وسعت غریبیت
هجوم بیامان غم نفس زِمن بریده است
پناهِ آخرینِ جان جهنم است این جهان
بلا شده به جانمان
چرا نیامدی تو جان
غروبِ جمعه را ببین چه بینوا شده به غم
نهاده حسرتی از این همه نیامدن
جفا و ظلم و کفر و جور زِ حد گذشته این زمان
بیا عزیزِ فاطمه(عج)
درنگ جایِ کار نیست
تو وعدهای که ربِّ من
برای عدلِ این جهان، به عالمی نشان دهد
بماندهام چه بیقرار
میان این زمانه زار
تمام من!
تو معنی قرارِ
تو معنی نگار
تو معنی بهار
و من...
زِ هجر رویتان
به گل نشستهام ببین
همیشه خستهام ببین
تبی که تاب را برد
به دل شکستهام ببین
نظر نما
که نام ز هجرتان شده چه #بیتاب بیا
ظهور کن ای عدلِ وعده داده شده دلم برای تو غمگین است
یا صاحب الزمان (عج)
تعجیل کن
تمام من تمام شد نیامدی چرا؟
#کبری_رحمتی
#بیتاب
باید این بار به غوغای قیامت برسم
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
باید این بار به غوغای قیامت برسم
من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟
طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم
سیب سرخی سر نیزه ست...دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
محمدمهدی سیار
مهدی جان
دوباره جمعه شدو ازسفرنيامده اي
قرار منتظران، منتَظَر نيامده اي
بيابياکه بدون تو سخت تنهاييم
حجاب ديدن توغالباخودماييم
ای آفتاب پس ابر،شب رسیده بیا
بیا که جان جهانی به لب رسیده ،بیا
🍃
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #آدینه
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني
در جواني که دويديم و نديديم تو را
چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم
همه را غير تو ديديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بريديم و نديديم تو را
لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم
تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را
🔸شاعر:
#کاظم_بهمنی
_________________
هدایت شده از کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🌷شنبـه و اولین روز
🌿خرداد ماهتون عالی
🌸ان شاءالله که
🌷ماه جدید براتون
🌿خوش یمن باشه
🌸پراز خبرهای خوب
🌷پراز اتفاقات شیرین
🌿پراز خیر و برکت و
🌸پراز نگاه خدا باشه
🌷و به تمام آرزوهاتون برسید
🌸روزتون زیبا و در پناه خدا🌿💐 #کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
زادروز
#عباس_یمینیشریف
(اول خرداد ۱۲۹۸، تهران ـ ۲۸ آذر ۱۳۶۸، تهران)
آموزگار، شاعر و نویسندۀ ادبیات کودکان