در این صبح دل انگیز بهاری
به جانت گل کند بانگ قناری
به باغ دل نشان نام خداوند
سرای قلب تو از کینه عاری
تمام زندگی بهر تو لبخند
به شادابی عطر ماندگاری
برآورده تمام آرزوها
شود روزیِ تو امیدواری
دل #بیتاب پر از خاک محبت
الهی قلبتان مملو ز یاری
ببارد بر سرت مهر خداوند
بمانی تا ابد شاد و بهاری
#کبری_رحمتی
#بیتاب
در هوایت، بیقرارم، بیقرارم، یاحسین
نام کسرا بر لبم، جز تو نیارم، یا حسین
صیقلِ جانِ منی، من عاشقِ آئینهام
تا پذیرد آئینه، دلبر ندارم یا حسین
ذره ذره، ذره ذره، ذره ذره، بُردهای
بر فنا جان و دلم را میسپارم یا حسین
چشمِ دل بُگشوده و نادیدنیها دیدهام
این همه نادیدنی شد افتخارم یا حسین
گر نظر بر بندهی ناچیز و ناقابل کنی
کافرم با این سرم، گر سر به دارم یا حسین
رقص و جولان بر سر میدان به جان آوردهای
بوسه اندر خون مردان می گذارم یا حسین
در هوای عشقتان بوسه غزل خوان می زنم
بال و پر بشکسته در ره، انتظارم یا حسین
گشتهای عینالیقین، نور خدا اندر زمین
بذر عشقت را به جان، هر دم بکارم یا حسین
این تن خاکی نگر، خود را به خون آغشته
کرد
تا شوی راضی ز بنده جان نثارم حسین
رقص در خون دیدهام با جان ودل آشفتهام
مست مستم میکنی، ای غمگسارم یا حسین
من چه #بیتاب آمدم در کوی سرمستان به ناز
گوشِ دل بر این نوا کرده خمارم یا حسین
عاشق روی شما گردیده این جان و دلم
من از این عشق الهی دست ندارم یا حسین
#کبری_رحمتی
#بیتاب
باز جمعه آمد و نیامدی چرا؟!
عزیزِ فاطمه(س)
دلم گرفته از خودم
دلیلِ این جداییام...
دلیل این که نیستی، منم
گناه من
ببخش مرا تو صاحبم
ببخش به جان مادرت
دعا نکردهام برای آمدن
برای دیدنت ولی،
مثالِ مرغِ پَر شکستهام
نیامدی؟
ندیدمت و این غمِ بزرگ درونِ سینه ام
مرا کُشَد
تو صاحبم، ببخش مرا
به حالِ زارِ من نگر و بر همه بیکسیام
نظر نما به روز من
که همچو، شام، تیره است
نگاه از سرِ کرم به این گدایِ خانهات
به جانِ مادرت قسم
و بر عطش و تشنگی
و سوزشِ دلِ رُباب
و ساقیِ بدونِ دست
و مَشکِ خالی از شراب
و بر محرم حسین (ع)
و نالههایِ بیامان
برس به دادِ مردمانِ این زمان
که زندگی برایشان؛ جهنم است
و سختیِ گناه و دام این زمان
امان ، امان ، امان، امان
دگر بُریدهام ببین
به سر رسیدهام ببین
جوانیم دگر نمانده در کفم
پریده است زِ دست غم
غَمِ نبودنِ شما
غروبِ جمعه غربتی به وسعت غریبیت
هجوم بیامان غم نفس زِمن بریده است
پناهِ آخرینِ جان جهنم است این جهان
بلا شده به جانمان
چرا نیامدی تو جان
غروبِ جمعه را ببین چه بینوا شده به غم
نهاده حسرتی از این همه نیامدن
جفا و ظلم و کفر و جور زِ حد گذشته این زمان
بیا عزیزِ فاطمه(عج)
درنگ جایِ کار نیست
تو وعدهای که ربِّ من
برای عدلِ این جهان، به عالمی نشان دهد
بماندهام چه بیقرار
میان این زمانه زار
تمام من!
تو معنی قرارِ
تو معنی نگار
تو معنی بهار
و من...
زِ هجر رویتان
به گل نشستهام ببین
همیشه خستهام ببین
تبی که تاب را برد
به دل شکستهام ببین
نظر نما
که نام ز هجرتان شده چه #بیتاب بیا
ظهور کن ای عدلِ وعده داده شده دلم برای تو غمگین است
یا صاحب الزمان (عج)
تعجیل کن
تمام من تمام شد نیامدی چرا؟
#کبری_رحمتی
#بیتاب
سلام ای قائم آل محمد
سلام ای یادگار ناب احمد
سلام ای معجزه، معنای اعجاز
سلام ای بهر عالم زندگی ساز
سلام ای دلبر هرگز ندیده
سلام ای نور چشمان سپیده
سلام ای مهدی صاحب الزمانم
سلام ای قوت مانده به جانم
سلام ای زادهی زهرای اطهر
سلام ای حسرت چشمان مضطر
سلام ای حضرت درمان #بیتاب
سلام ای گوهر دردانه نایاب
#کبری_رحمتی
#بیتاب
جمعه بیتو ز همه ثانیهها بیزارم
منتظر، دیده به در، شاعرهای بیمارم
جمعه بیتو نفسم بند خیالات محال
میشود یکسره غم حالِ خوش افکارم
میخراشد دل #بیتاب مرا دوری تو
می کند مرثیه او هر غزل تب دارم
جمعه بیتو شده قاتل، دلِ تنگم مقتول
میشود حکم کنی فاصله را بردارم؟!
فاصله درد شده، داغ ندیدن حسرت
شعر #بیتابی دل در غزلی خونبارم
لب پیمانه شکست، دوری و آقا دیگر
به خدا حوصلهام نیست از این آزارم
جمعه بیتو خط و خالی شده خونین جگرم
حال من حال اسیری که زدند بر دارم
#کبری_رحمتی
#بیتاب
در بحر چشمان تو من غرق و هلاک و فانیام
مشتاق و سرمست و خراب در این یَم طوفانیام
#کبری_رحمتی
#بیتاب
عشق یعنی تمام ایمانم
به حسین و حسن امامانم
عشق یعنی شب و رسیدنها
تا خدا پر زدن پریدنها
عشق یعنی حسین تنها ماند
تشنگی رو به ساحلش جا ماند
عشق یعنی سری به نیزه نشست
بارگاه خدا به حجله نشست
عشق یعنی حسین و عاشورا
تشنگی، الامان، عطش، غوغا
عشق یعنی خدا خدا کردن
وقت سر دادن و دعا کردن
عشق یعنی که زینب کبری
دل بریده زِ هستیاش حالا
عشق یعنی تمام من پایان
اینکه نامت رسیده بر قربان
عشق یعنی گلو بُوَد خونین
بیسری افتخارِ مجنونین
عشق یعنی خدا به وقت دعا
میرسد در میانِ عاشورا
عشق یعنی تمام جانش رفت
پاره پاره تن و روانش رفت
عشق یعنی بیان مستیها
با زبان سکوتِ در غوغا
عشق یعنی که کودکی پرپر
روی دست پدر بمانده پسر
عشق یعنی امان ز بیآبی
مشک خالی و دم زِ #بیتابی
عشق یعنی قلم شده دستی
چشمِ خونینِ عاشقِ مستی
عشق یعنی تمام پیکر او
حنجری میرسد به بامِ گلو
عشق یعنی شب و تب و آتش
تشنگی شما شده داغش
عشق یعنی که عید قربان است
معرکه شاهد شهیدان است
عشق یعنی که در تبی #بیتاب
برسد بر سرت خودِ ارباب
عشق یعنی که مات و حیرانی
فارغ از هر چه کفر و ایمانی
#کبری_رحمتی
#بیتاب
صبح و سحر ، بلبل گُلزار عشق
عالم و آدم، پَرِ پرگار عشق
در طلبِ کامِ دلم بیهوا
شیشهی آیینه ترک دار عشق
عاشق مردانهی دیوانگی
این دل #بیتابِ خریدار عشق
چشمِ دلم دیده تو را لحظهای
مانده به پایِ هوسِ دارِ عشق
تکیه شده شانهی ابر خیال
تا که رسد بر لبِ نمدار عشق
یک نفر آمد که تبسم فروخت
خنده زنان قافله سالار عشق
معنی درمان شده بر دردِ دل
مرهمِ زخمی که پرستار عشق
من به جهان گشته و فهمیدهام
هر چه در او هست گرفتارِ عشق
#کبری_رحمتی
#بیتاب
هر کس که کند روز و شب انکار تو مولی'
در حشر شود ناظر رفتار تو مولی'
لعنت به کسی قدر ومقام تو نفهمید
جانانه خدا گشته گرفتار تو مولی'
مومن نشده هر که ز عشق تو نزد،دم
ذات تو خدایی که شده یار تو مولی'
لا حول ولا قوه الا که به جز عشق
کس را نخرند بر در بازار تو مولی'
افضل بُود از کل حدیثان ثقلینت
ای چرخ و فلک نقطهی پرگار تو مولی'
حقاََ که حقیقت تو علی نورخدایی
میثم به سر دار شده یار تو مولا
از کیسهی احسان تو درهم شده واژه
آیات عظیمی همه گفتار تو مولی'
آن باب گشایش که همه در پِی آنند
بیت الحرم حق شده دربار تو مولی'
میزان شدهای بر همهی کار دو عالم
واجب شده سجده پی رفتار تو مولی'
دلبسته چو #بیتاب تو شد اهل تغزل
یاری بنما تا که شود زار تو مولی'
گشته نجف و کربوبلا حسرت #بیتاب
امضاء بزن این نامه دیدار تو مولی'
هرگز نتوان وصف شما با قلم من
از روی کرم خود بنما کار تو مولی'
#کبری_رحمتی
#بیتاب
ای ماه تابانم، بیا! شب را سحر کن
#بیتابیم را با نگاهت مختصر کن
دارم ز داغ دوریت دق میکنم، جان!
جانا بیا! یا فاصله را در به در کن
رنگی نمانده بر رخ جان زمانها
ای صاحب عصر و زمان عزم گذر کن
گریان و نالان ماندهام با بیقراری
جانانهام یک دم دلم را مفتخر کن
اندر طلب آیینهای بشکسته و تار
کام دل آیینه ها را خود شکر کن
یک روز میآیی نوید ناب باران
جان و دلم را پر ز عطر این خبرکن
شعر و ترانه میکنی دنیای #بیتاب
بر این دل بیچارهی شاعر نظر کن
با این دل #بیتاب گر چه روسیاهم
جان شهید سر جدا، شب را سحر کن
#کبری_رحمتی
#بیتاب
عَجِل علی ظهورک یا صاحب الزمانم
نجوای عاشقانه که بر لبم بخوانم
درد و جنون وظلمت، در بر گرفته عالم
ذکر لبان #بیتاب ، الغوث و الامانم
ای آخرین سپیده! سر زن بر این سیاهی
بنما رخِ چو خورشید، آتش بزن به جانم
غائب ز دیدگانی، اما به جان هویدا
نقشی ز روی ماهت، شد نور دیدگانم
شیعه غریب و تنها مانده میان عالم
ای تک سوار رویا ، پایان بده خزانم
دانم که در دو عالم آقا بدل نداری
جانا بیا و کم کن این درد بیامانم
در بحر آفرینش دُرِّ گرانبهایی
خالق تو را نموده شاهی به کهکشانم
صبحی به راه جاده، ماندم به انتظارت
اما غروبم آمد چشمم ندیده جانم
فرصت بهانه کرده آقا چرا نیامد
یابن الحسن کجایی؟ ای آخرین توانم
#کبری_رحمتی
#بیتاب
روز خشم دادخواهان بر سر بیداد بود
نهضت ما را شروع از نیمهی خرداد بود
با سپاهی که طلایهدار آن روح خدا
دست حق بر گردن این بیسران امداد بود
موج غوغایی به پا کرده کفن پوشان به راه
مشتهای جان گره کرده زخشم فریاد بود
یکتب ققنوس در این طایفه خونش به جوش
موسم با سر، زمین خوردن به استبداد بود
فیضیه گلگون شد از خون شهیدان، ای خدا !
در ورامین پیش چشمان کربلا آباد بود
انتظار یک فرج از نیمهی خرداد هست
تا سری بهر جدا گشتن به میدان شاد بود
بهر عشق و عاشقیها امتحانت می کنند
در تب #بیتاب جان، ای کاش! ایمان یاد بود
#کبری_رحمتی
#بیتاب
پانــــــــزده خرداد۱۳۴۲ 🖤
در عین حالی که مصیبت بـــــود
لکن مبـــــــارک بود برای ملت که
منتهی شد به یـــــک امر بزرگی
و آن استـــــقلال کشور و آزادی
برای همه مـــمــــلــــکــــــت.
امـــــام خــــــمینی (ره) "
من این روز را ( ۱۵ خرداد )
بـــــرای همیشه تاریخ عـــــزای
عمـــــــومی اعـــــلام میکنم.
🥀🖤🖤🖤🖤🥀
┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄
ساعت به وقتِ عاشقی، نقاره خوانی میکند
#بیتابیِ دل را رضا، امن و امانی میکند
آهوی قلبم شد رها، از بند هر چه غصه بود
ازفرط سرمستی و شور، یاد جوانی میکند
عیسی اگر جانی گرفت از پنجره فولادِ عشق
موسی به دست خادمت فتح جهانی میکند
درب ورودی بهشت باب الجواد صحنتان
دل را که زائر میکنم خوش نغمه خوانی میکند
وقتی که قبله میشوی از بهر حاجی فقیر
با قطره قطره اشک خود زمزم چکانی میکند
مرد علیلی جان گرفت، چشمان کوری بیندت
دل کفتر جلدت شده، جان لَن تَرانی میکند
از راه دورجانان سلام، ای حضرت سلطان سلام
ساعت به وقت عاشقی، شیرین زبانی میکند
#کبری_رحمتی
#بیتاب
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
سیزده قرن گذشته رمضانها بیتو
جمعه جمعه دلِ خون، وقت اذانها بیتو
خاک کردهست فراموش گره سبزه زدن
موج غفلت زده ریشه به کرانها بیتو
پرتوِ آینه لبریز شد از دلتنگی
طرح آلودگیست وصف زبانها بیتو
شبِ تردید ندارد سر رفتن زِ سرم
موجِ خاموش، شکستهست بیانها بیتو
سایه ترسی زِ غم از ریگ بیابان دارد
سرگذشت من و تکرار خزانها بیتو
جویباری که به خواب ابدیت مجبور
پرسه میزد پِیِ قطع نوسانها بیتو
اوج بدبختی بیتاب همانجا که نوشت
لبِ این پنجره ترسیست به جانها بیتو
مرگ خنده زده بر چهرهی لالایی ما
راه شب، قبر بزرگیست زمانها بیتو
پشت دیوار، کتیبه به نگارش نرسید
سنگها راه تهی در خفقانها بیتو
قافله مرز گلوگاه به شام آمدهست
وقت افطار شده دل نگرانها بیتو
شب قدرست و تمنا و سبویی که شکست
چهکنم؟! وقت اذان این رمضانها بیتو😭
#کبری_رحمتی(بیتاب)
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi