27.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تربت امام حسین "سلام الله علیه" (فضیلت ذکر گفتن با تربت)
تربت کربلا
السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته
#حضرت_صاحب_الزمان_عجل_الله_فرجه
#ایهاالعزیز....
شب غریبی دنیا چه سرد و بی سحر است
چقدر اگر تو نباشی هوا گرفته تر است...
#نیره_کاشی
#العجل....
«مدح مولا علی علیه السلام»
آریایی است ولی حب به حیدر دارد
شیعه هم نیست ولی چشم به این درد دارد
این در خانه مولاست که باز است هنوز
چند قرن است که این میکده قنبر دارد
بی دلیل است مگر خلقت دنیا ، هرگز
علتش چیست؟ خدا ساقی کوثر دارد
بجز از مدح علی هیچ نگوید شاعر
دل مگر غیر علی دلبر دیگر دارد
چون هیچکسی زاده نخواهد شد ، هان
سیزده بار اگر کعبه ترک بر دارد
شاعر سعید امرایی
پوشیده است روی تو پشت حریرها
داری هلاک میکنی این سر به زیرها
دنبال می کنم همه ی راه شیری ات
فریاد می کشم شب تو در کویرها
برّنده تر ز پنجه ی شیران شرزه است
چشمان آهوان گرفتار شیرها
زندان اگر کنار تو بوده غنیمت است
از تو چقدر خاطره دارند اسیرها
...
من ریختم جوانی خود را به پای تو
حالا مرا نمی شنوی مثل...پیرها
نانت نمی شوم نزن این چانه را به هم
دیگر بس است هر چه که پختی خمیرها
...
این تشنه را ز چاه نگاهت گریز نیست
افتاده ام از عشق تو در ناگزیرها
«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق»
من (ما) را رها کنید میان نمیرها
#علیرضا_مختاری
چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست
چیزی مخواه از من که در اندازهی من نیست!
دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان
چیزی که در دریا نباشد، در تو قطعا نیست
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی
جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست...
پیراهنم روزی گواهی میدهد پاکم
ای عشق گاهی وقتها پاکی به دامن نیست
در عشق باید پر تحمل بود و دوراندیش
پروانه گشتن چارهاش جز پیله کردن نیست
#حسین_زحمتکش
به شوق اینکه در آغوش گیرمت ای ماه!
من آب حوض حیاطم که آسمان شدهام
#امیرحسین_پورعزیز
به بر و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش
دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش
نهنگ شعلهوری هستم که میتوانم اگر باشی
میان آبیِ اقیانوس محیط را بزنم آتش
چه کرده داغ تو با قلبم که با تپیدن این کوره
رسوخ کرده به جای خون، به پارههای تنم آتش؟
چه کردهای که منِ آرام میان پیلهی ابریشم
چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟
چه دوزخیست حیات من که روز واقعه هم حتی
بعید نیست که چون ققنوس، برآید از کفنم آتش
نه شیخم و نه ز صنعانم، جوان کافر زنجانم
که چشمِ خیرهسری انداخت میان پیرهنم آتش
زهی زبان پر از قندی، که سوخت جان مرا چندی
نداد آب حیات اما، نهاد در سخنم آتش
#غلامرضا_طریقی
هزار شکر که دارم ولای دُرّنجف
شدم گدای ولای خدای دُرّنجف
قلم به هیبت الماس هند آوردم
نوشته ام دوسه بیتی برای دُرّنجف
من از قبیله فیروزه شهر نیشابور
عنایتیست شدم آشنای دُرّنجف
علیست دُرّ و نشسته است بر رکاب حرم
“وَ اِن یکاد “بخوان در سرای دُرّنجف
شبیه ابر به باران رسیده ام پابوس
به اشک آمده ام در هوای دُرّنجف
دلم گره به نگاه ضریح خورده و چشم
دخیل بسته به ایوان طلای دُرّنجف
همیشه بین رکوع آمدم برای هبّه
منم گدای علی و گدای دُرّنجف
بگو چه کار کنم تحفه ای به من بدهی؟
بگو که جان بدهم در ازای دُرّنجف؟
نپرس از چه گرفت است آبرو کوفه
کشیده روی تن خود ردای دُرّنجف
هر آنکه مهر کسی غیر مرتضی دارد
نگین شیشه خریده است جای دُرّنجف
چقدر خون به دلش شد اویس در هجران
که شد عقیق یمن مبتلای دُرّنجف
چه ربط بین ضریح علیست با انگور؟
برو سوال کن از مست های دُرّنجف
نجف به پای علی سر گذاشت پر دُر شد
رواست سر بگذارم به پای دُرّنجف
رسید مصرع آخر رسید وقت وداع
فدای حضرت حیدر فدای دُرّنجف
(حامد فلاحی راد)
چرخید و پیش آورد رنگ دیگری را
شاید بنوشاند شرنگ دیگری را...
تا وصل«شیدا»برد و«رسوا»بازگرداند
مهتاب کوهستان پلنگ دیگری را...
دیوانه وار از ماه رفتم تا لب چاه
انداختم در چاه سنگ دیگری را...
بر تار«چنگ»دیگری زد،چنگ«دیگر»
بر تار زد بر تار چنگ دیگری را...
دست پشیمانی به پیشانی گرفتم
یک ننگ پوشانید ننگِ دیگری را..!
#فاضل_نظری
از جام محبت تو هر کس نوشید
یک جامهی زیبا ز ولایت ، پوشید
عشقت صدف و معرفتت گوهر اوست
جز با در و درگاه حرم ، کی جوشید
#یا_غریب_الغربا
#یا_سلطان_طوس
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
تو نو برانه ترین میوه ی گناه منی
که فتح باب جنونی و اشتباه منی...
هزار مرتبه لغزیدم و دلم قرصاست
به صد دلیل نلغزی و سر براه منی...
قرار شد که نبخشی مرا ولی هر بار
که بغض میشکند،باز تکیه گاه منی...
به بیستارهترین مرد دل سپرده،بتاب
تو تکستارهی این بختِ رو سیاه منی...
سه تیغِ قلهی عشقاست جایگاه پلنگ
اگر چه ماه بلندی و پرتگاه منی...
اگر به تو نرسیدم گناه فاصلههاست
ببین شکوه سقوطم،شبی کهماه منی...
#بهرام_احدی_نیا
حدیث عشق
حدیث عشق به او خطبهخط مطالب ماست
غم نبودن او اعظمِ مصائب ماست
نماز واجبمان شد از آنکه وقت قنوت
دعای آمدن او، دعای واجب ماست
دعای آمدن او که گرچه در غیبت
نظر به ما کند از لطف خویش، صاحب ماست
که کودکیم در این روزگار و مثل پدر
همیشه هر طرفی دیدهاش مُراقب ماست
چه آرزو بنماییم، هر چه میخواهیم
منوطِ وقت ظهورِ امام غایب ماست
در آرزوی عزیزی که میرسد یک روز
تمام طول زمان، لیلهالرغائب ماست
#لیله_الرغائب
#احمد_رفیعی_وردنجانی
گرَم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک...
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را 🕊️💔
#بیدل_دهلوی
غوغا به پا شود به میان فرشتهها
وقتی که شاعری به قلم چنگ میزند
تا نوبت علی شد و در مأذنه شکفت
بر جان و نفس آینهها سنگ میزند
مبهوت نام حیدر کرار مانده و...
کاغذ، غزل و قافیهها زنگ میزند
از کوچکی و خردی شاعر همین که او
لب وا که میکند،به خودش انگ میزند
گنجشک رو سیاه نشسته به دامنش
او هم دوباره مرغ مرا رنگ میزند
شعرم شبیه خواب مه آلود نیمه شب
وزنش دوباره هول شده، لنگ می زند
#الهه_گودرزی
شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ
شبتا بهسحر گریهیِ جانسوز و دگر هیچ...
افسانه بود معنی دیدار که دادند
در پرده یکی وعدهیِ مرموز و دگر هیچ...
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ...
زینقوم چهخواهی؟که بهین پیشهورانش
گهوارهتراشاند و کفندوز و دگر هیچ...
زینمدرسه هرگز مطَلَب علم که اینجاست
لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ...
خواهد بدل عمر، بهار از همه گیتی
دیدار رخ یار دلافروز و دگر هیچ...
#ملک_الشعرای_بهار
قبول کن دل عاشق که روزگار تو نیست
کسی که برده قرار از تو بی قرار تو نیست
دگر چه مانده ببازی جز آبرو؟ بس کن!
بلند شو برو، امشب شب قمار تو نیست...
چنان جهان تو تاریک و بی ستاره شده است
که سایه ی تو هم این روزها کنار تو نیست!
چه بر تو رفته که از زخمهای سینه اگر
هزارتا بنمایی، یک از هزارِ تو نیست...
مباش فکر رسیدن که در طریقت عشق
جز انتظار کشیدن در انتظار تو نیست
چه سود از آن همه جشن تولد آن همه شمع؟
یکی از آن همه امشب سر مزار تو نیست!
#حسین_زحمتکش
دِلَم هَواییِ مَشهَد شُد اَلسَّلامُ عَلَیک
دِلَم کَبوتَرِ گُنبَد شُد اَلسَّلامُ عَلَیک
خوشا به حالِ تمامِ مُجاورانِ حرم
خوشا به حالِ تمامِ مُسافرانِ حرم
به کفشدارِ حَریمِ تو میخورم سوگند
منم غُبارِ قدمهای زائرانِ حرم
و این حکایتِ دیرینِ ما شده که فقط
خوریم غبطه به احوال حاضران حرم
به هر کجا نِگَرم در حرم فقط نور است
کنار تو همه دور و برم فقط نور است
گرفته اشک دو چشمِ مرا، نمیبینم
که روبروی دو چشمِ ترم فقط نور است
#رضا_رسولزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل یک نرگس طوفان زده
از بارش برف
سخت محتاج
به گرمای پر و بال توام
🌨اللهم عجل لولیک فرج🌨
🌴❄️🌴
خوش می روی به تنها، تن ها فدای جانت
مدهوش می گذاری یاران مهربانت
آیینه ای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
سعدی
یک عمر گُنَه کردم و شرمنده که در حشر
شایانِ گذشت تو مرا نیست گناهی ...
شهریار