صلی الله علیک یا قتیل العبرات
خوشبخت وجودی که به قربان حسین است
سرزنده دلی که سرِ پیمانِ حسین است
کی منت احسانِ خلائق به سرش هست
آنکس که دلش معدنِ احسانِ حسین است
او را چه نیازی به بهشت است،که جانش
سرگرمِ تماشایِ گلستان حسین است
حیف است به راهش نشود از تنِ خود دور
آن سر که همه عمر به فرمان حسین است
بی شک که رسیده است به مفهومِ سعادت
هرکس همه ی هستی او آنِ حسین است
برداشته ره توشه به اندازه ی یک عمر
هرکس که در این بزم،سرِ خوان حسین است
آغاز شود زندگی اش سبزتر از قبل
آن سر که دمِ مرگ به دامانِ حسین است
در سینه ی ما درد بزرگی ست از این عشق
دردی که فقط تشنه ی درمان حسین است
خوشبخت ترین قومِ جهانیم که هر روز
در سینه ی مان شامِ غریبانِ حسین است
با ملت او هرکه در افتاد،ورافتاد
پیروزیِ پاینده از ایرانِ حسین است
گفتند: به دوزخ برود شاعرِ عاصی
گفتند: ببخشید،غزلخوانِ حسین است
با خنجر دندان به لبم زخم غم افتاد
جان مرثیه خوانِ لب و دندان حسین است
وصلی الله علی باکین علی الحسین(ع)
#امام_حسین
#محرم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
جانم ایران🇮🇷
دنیا اگر یک سو و در یک سوست ایران
کی بیممان؟ چون در پناه اوست ایران
دنیا اگر دشمن شود باکی نداریم
تا چون خدا دارد کسی را دوست ایران
با افتخار و اقتدارِ بینظیرش
خاری به چشم دشمن بدخوست ایران
در اوج ناحق گفتنِ شیطانمرامان
حقباور و حقیاور و حقگوست ایران
در عصر صد روییِ در ظاهر رفیقان
در مکتبِ حق صادق و یکروست ایران
رونق گرفته از شهیدانِ عزیزش
یک بوستان از لالهی خوشبوست ایران
هر کس به زیرِ گنبدی خوش کرده دل را
زیر لوایِ ضامن آهوست ایران
#جانم_فدای_ایران
#احمد_رفیعی_وردنجانی
چه امتی...
چه امتی که نمونه است در دلاوریاش
شدهاست شهره به تاریخ، عشقباوریاش
چه امتی که ندیدهاست مثل آنان را
رسولِ خاتمِ حق در طیِ پیُمبریاش
بهشتی است همه خاکش از بهشتیهاش
مطهر است ز حقگوییِ مطهریاش
چه امتی که برای شکستن طاغوت
جدا نبوده دمی از مسیرِ رهبریاش
برای یاری مظلومهای این دنیا
گذشته از همه هستیش در برادریاش
شدهاست اسوهی رمیِ ستمگران به جهان
گرفته نور جهانی ز نور گستریاش
چه امتی که به عشق حسین(ع) یک عمر است
وفا نموده به عهدِ شهید پروریاش
چه امتی که امام زمانمان مهدی
حساب کرده بر آنان برایِ یاوریاش
#امام_حسین
#احمد_رفیعی_وردنجانی
عشقم ایران است🇮🇷
مثل نفس در جانِ ما در هر دم ایران است
همراهِ ما هنگامِ شادی و غم ایران است
دردی اگر داریم درمان است ایران جان
بر زخمهامان نیز تنها مرهم ایران است
از بادِ سرگردانِ فتنه کی غمی داریم
مثل دماوندش همیشه محکم ایران است
دیدیم دنیا را ولی با جان یقین داریم
زیباترین جایِ تمامِ عالم ایران است
ما را نترسانید از کشتن که مرگ سرخ
شیرینترین رویایِ این نسلِ نمیران است
از عشقِ هر ایرانی عاشق اگر پُرسند
با اشک میگوید: که تنها عشقم ایران است
#ایران
#ایران_جان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
گربه شیر
بچه ها گربه ای که می بینید
نقشه ی بومِ عشق ایران است
شکل گربه ست نقشه اش اما
پای تا سر کُنامِ شیران است
نقشه ای که شبیه گربه شده
شیرغرانِ بی بدیلی بود
از کجا تا کجا نمی دانم...
قصه اش قصه ی طویلی بود
کممی آمد برای گفتن از آن
قدر و اندازه و مساحت ها
کرد آسان حساب آنها را
قدرتِ پوچِ بی لیاقت ها
شاه هایی که قطعه قطعه از این
پیکر شیرگونه را دادند
ساحتِ کشوری مقدس را
پیش دزدانِ خاک وا دادند
قطعه قطعه ز قحطی غیرت
پیکر شیرمان به یغما رفت
پولِ بخسِ وطن فروشی ها
سکه ای شد به جیبِ آنها رفت
شیرمان گربه شد که غرشِ او
کم شود کوچک وخموش شود
عده ای باز در کمین هستند
تا همین گربه نیز ،موش شود
نه ولی، با وجود این احوال
گربه یِ سرزمین ما شیر است
هرکه با گربه مان در افتاده
دست آخر سرش سرازیر است
گربه ی سرزمین ما شیر است
بیمش از های و هویِ موشی نیست
دوره ی غیرت است،خاک وطن
تو بگو ذره ای! فروشی نیست
رد شد آن روزگار و آمده است
حال در این حریم دوره ی نو
پاسخِ مشت دشمنان مشت است
رد شده دوره ی بزن در رو
رد شده روزگارِ خواریِ ما
خار چشم ستمگران شده ایم
در رهِ خلق فرصت از تحریم
کشورِ اول جهان شده ایم
عشق مان یه کلام ایران است
ما فداییش تن به تن هستیم
شیرمیدانِ جنگ با خصمیم
حافظ گربه ی وطن هستیم
ننگ مان باد اگر به دشمن مان
قدرِ یک لحظه هم امان بدهیم
عاشقانه برای حفظ وطن
همگی حاضریم جان بدهیم
#ایران_جان
#وطن_جان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
امان
امان از اینهمه دردِ جهانِ ناایمن
فغان ز بیکسی کودکانِ بیمامن
چقدر ظلم بزرگی؛ گرسنه کُشتنِ خلق
چقدر دردِ بزرگی گرسنه جاندادن
کجا نوشته به دفترچهیِ حقوق بشر:
گرسنه را بزند کَس گلولهی آهن
امان ز جور ستمکارهای بیوجدان
که رحم در دل آنان نمانده یک ارزن
امان ز غرش سنگر شکن به ویرانه
فغان ز وحشت اطفال مانده بیمسکن
امان ز ریزش آوارهای پی در پی
فغان ز درد دویدن به کوچه و بزرن
امان که در خفقان کشته میشود فریاد
فغان که هیچ به جایی نمیرسد شیون
امان که شاهد ظلمند و در نمیآید
صدا از اینهمه خوک خفه میانِ لجن
امان ز فربهگی گاوهای بیفرهنگ
امان ز ننگ شکمبارهگان بستهدهن
امان ز خلق مسلماننمایِ بیدینی
که دستِ یاریشان شد نصیب اهریمن
چه ظالمان که فرستادهاند جایِ غذا
برای مردم مظلوم و بیپناه کفن
امان ز دوستنماهای دور از اندیشه
که از حماقتشان بهره میبرد دشمن
امان ز مدعیانِ دروغِ صلحِ و صفا
همیشه مشتریان سلاحهای خفن
امان ز جور شرافت فروشهایِ کثیف
امان ز مدعیانِ دروغِ ارزش زن
امان ز مدعیان اسیر شهوت نفس
مریضهایِ تبِ فیلمهایِ مستهجن
فغان ز قصهی کوچ کبوترانِ سفید
امان که گشته جهان خوابگاهِ زاغ و زغن
نمانده تاب سخن بر زبان خستهی شعر
که اشک میشود از غصه واژهواژه سخن
اگر که من هم از این لشکر سکوت شوم
قسم که نیست مبرا ز جرم دامن من
قسم که گر ننویسد قلم گنهکار است
قسم اگر که نسوزد دلی شدهاست چُدن
قسم که نور به ظلمت همیشه پیروز است
قسم که ظلمت شب عاقبت شود روشن
قسم به نام قشنگش بهار میآید
شکوفهزار شود از حضورش این گلشن
#احمد_رفیعی_وردنجانی
خویش را بشناس..
ای مسلمان چه شد که خاموشی؟باز ایمان خویش را بشناس
یاد کن بر کدام پیمانی!عهد و پیمان خویش را بشناس
نکند محو در عدم شده ای؟نکند قدرِ نیست،کم شده ای
نکند نان خورِ ستم شده ای!سفره ی نان خویش را بشناس
نکند مثل عده ای گاویم،فکر بسیار خوردن و لاویم
عصر ما عصرِ گاو بودن نیست،قدری انسانِ خویش را بشناس
نکند سرخوشانه خرسندی! غافل از حالِ خویش می خندی؟
نکند غافلی که در بندی؟!بند و زندان خویش را بشناس
درد تو هرچه هست دردِ من است،کی علاج تو دستِ اهرمن است
ای برادر علاج در وطن است،درد و درمانِ خویش را بشناس
هست امن تو در امان وطن،عشق و آزادی است آنِ وطن
تو نمک خورده ای ز خوان وطن، هان نمکدان خویش را بشناس
غافل از مکرِ دشمنان نشوی،وقت فریاد بی زبان نشوی
هر چه گفتند شو،تو آن نشوی،هوشمندانه خویش را بشناس
شب جانکاه مکر و تزویر است،شبِ بی ماه سخت دلگیر است
رهرو بی نور او زمینگیر است،ماه تابان خویش را بشناس
نکند سینه چاکِ شور شویم،خالی از بینش و شعور شویم
نکند از حسین دور شویم،سینه زن،آنِ خویش را بشناس
نشوی در سکوت خود پابست،نشوی با ستمگران هم دست
کربلای زمانِ تو غزه ست،شمر دوران خویش را بشناس
#غزه
#سکوت
#گاو_شیرده
#غاصب
#احمد_رفیعی_وردنجانی
غزه...
گاوی که دو گوسفند کامل می خورد
دور و بر یک کوه غذا،قِل می خورد
در صفحه ی گوشی اش همان دم می دید
یک کودک غزه با ولع گِل می خورد
#غزه
#سکوت
#گاو_شیرده
#غاصب
#احمد_رفیعی_وردنجانی
رباعیات شاعران محترم گروه وزین "مداقه" برای مظلومیت #غزه عزیز
او را نزنـیــــــد، نـــا نـــدارد دیگر
شیونهایش صدا ندارد دیگر
این شهر، بدون جنگ هم میمیرد
غزه... غزه... غذا نـدارد دیگر
#علیرضا_مهران
تکرار شده دوباره مضمون بلا
درد است که میشود عجین با جان ها
غزه است و گرسنگی و شمر دوران
این شمر همان است که در کربوبلا...
#الـهـام_زارع
امروز دوباره جنگ شد در دهنم
قاشق پس از آن، تفنگ شد در دهنم
با یاد ظــروف خــالی تــو غــزه!
هر لقمه شبیهِ سنگ شد در دهنم
#آمـنه_آلاسحـــاق
آب است دل آب برایت غزه
گندم شده بیتاب برایت غزه
از تشنگی و گرسنگی تلخ تر است
خواب خوش اعراب، برایت غزه...
#مرتضی_درزی
آه از غم کودکان تو ای غزه
رنج است همیشه نان تو ای غزه
ای کاش که میرسید برگوش جهان
یک لحظه فقط فغان تو ای غزه
#خدیجه_خداکرمی
ای کاش که سنگ و ریگ ها نان بشوند
بر مردم غزه قوّت جان بشوند
یا از دل آسمان ببارد گندم
لب ها همگی شکوفه باران بشوند
#مسعود_کابلی_زاده
با چهره لاغر و تن غمزدهای
چشمش شده آیینهٔ شبنمزدهای
دنیای بدون مهربانی یعنی
غزه شده خاطرات ماتمزدهای
#دِلارُز_مصلح
از گریهٔ بی امان نجاتش میداد
از حرملهٔ زمان نجاتش میداد
این کودک قحطی زده را در غزه
یک تکهٔ خشک نان نجاتش میداد..
#مرتضی_درزی
ای کاش فقط رنج تو را میبردم
از لقمهی غصهات کمی میخوردم
بیتاب و گرسنه است طفلات غزه!
ای کاش از این درد فقط میمردم
#خدیجه_خداکرمی
آری خودش است، واقعی، بی کموکاست
یک نسلکشیِ سخت آنجا برپاست
دنیای فریبخوردهی ما حالا
در غزه به چشمِ خویش دیده هولوکاست
#آمنه_آلاسحاق
آه از غم و رنج و اضطرار غزه
از حال نزار روزگار غزه
از شدت بیرحمی صهیون خبیث
خم شد قد رعنای نوار غزه
#معصومه_مشهدی_زاده
برخیز به خاک خشک باران بدهیم
برخیز که آبرو به انسان بدهیم
هرچند گرسنه است نان کافی نیست
از فاجعۀ غزه بیا جان بدهیم
#زینب_نجفی
در روی زمین فرد مسلمانی هست؟
اصلا اثر از خصلت انسانی هست؟
شرمندهام از روی صبورت غزه
از داغت اگر نمردم و جانی هست
#مریم_احمدی
غزه شده طفل نیمهجانی پر درد
از غزه نمیرسد به جز آهی سرد
حکام عرب سکوت تا کی؟ تا کی؟
در بین شما نمانده حتی یک مرد
#محمدحسن_محمدی
گاوی که دو گوسفند کامل میخورد
دور و بر یک کوه غذا، قِل میخورد
در صفحهی گوشیاش همان دم میدید
یک کودک غزه با ولع گِل میخورد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
باید به تن خسته ی او جان بدهیم
بر پهنه ی خاک امید باران بدهیم
با محو سگ پلید صهیون روزی
باید که به اشک غزه پایان بدهیم
#فرزانه_پورنظری
نفرین به خیال راحت آدمها
لعنت به نبود غیرت آدمها
ای غزه نهال همدلی خشک شده
نفرین به سکوت: آفت آدمها
#دِلارُز_مصلح
درد تو بجان واژهها افتاده
از غصه، رباعی و غزل جان داده
ای سفرهی خالی از غذا میآید
آدینه، علی دیگری از جاده
#مهتاب_بهشتی
از ظلم یهود بی وطن ویرانی
مظلومی و مقتدر، پر از ایمانی
ماییم که در سکوت محبوس شدیم
ای غزه تو آزادی و ما زندانی!
#رخساره_خضری
در غزه برای کودکان نیست غذا
تا کی بخورند غصهی قحطی را
لعنت به رژیم غاصب اسرائیل
لعنت به حقوق بشر آمریکا
#محمدرضا_اسلامی
مرگ است نشسته روبه روی غزه
خون است کنون ،آب وضوی غزه
امروز بیا که سخت محتاج توییم
یا صاحبنا ، به آبروی غزه
#الهام_باقری
پرچمدار
ایرانِ عاشق تا خدا را یار دارد
کی بیمی از تهدیدِ استکبار دارد
خالی ست قلبِ این وطن از بیمِ دشمن
جایش دلی از یادِ حق سرشار دارد
یک دوست مانند خدا کافیست، آری
آن را که چون ما دشمنِ بسیار دارد
دشمن مگر در خواب بیند،خواب باشیم
این مهدِ شیران دیده ای بیدار دارد
تا مُهر پایان را نکوبد بر ستمکار
ایران ما با زورگویان کار دارد
پنجاه سالی می شود در اوج هستیم
این سالها با لطفِ حق تکرار دارد
کُشتند از اهل حقیقت ،عمری اما
این مکتب خونرنگ استمرار دارد
سیدعلی بر ماست رهبر ،کی غمی هست؟
تا مثل او این خاک پرچمدار دارد
#رهبر_جان
#حضرت_عشق
#پرچمدار
#احمد_رفیعی_وردنجانی
دلم....
گوشه ای ساکتم و عالمِ غوغاست دلم
بیت الاحزانِ حضورِ همه غمهاست دلم
مانده ام در دل این حسرت جانکاه ولی
به تو سوگند که هر ثانیه آنجاست دلم
مانده ام در مثلِ حاضر و غایب درگیر
ساده اش اینکه گرفتارِ معماست دلم
خواستم آب بنوشم ولی افتاد و شکست
بغض صد تکه ای از روضه ی سقاست دلم
چقَدَر خوب که ای خوب مرا می خواهی
بهتر از این چه که یک عمر تو را خواست دلم
تو صدایم بزن ای جان که بگویم :لبیک
سخت درمانده و محتاج مداواست دلم
چه کسی گفته که داغ است فلان جایِ جهان؟!
در غمت داغ ترین نقطه یِ دنیاست دلم
ناگهان گفت رفیقی:هلابیکم زائر
دیدم انگار که یک قطره یِ دریاست دلم
#اربعین
#مشایه
#کربلا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
صلیالله علیک یا قتیلالعطشان
از او همیشه لطف، به ماها رسیده است
ناگفته غصهی دلِ ما را شنیده است
تا بردهایم نامِ دلاویز او به لب
اشکِ روان به شوق وصالش دویده است
رودی برای محوِ گناهان ما شدهاست
هر قطره اشکِ ما که به عشقش چکیده است
تا نامش آمده به زبان، از بهار او
بر جانِ خسته باغِ شکوفه دمیده است
هر جا که یک قدم به مسیرش نهادهایم
آن را هزار مرتبه با لطف دیده است
شکرِ خدا که حضرتِ خون خدا حسین(ع)
ما را برایِ لشکر خود برگزیده است
شرمندهام همیشه برایِ سپاس از او
"خیلی حسین زحمتِ ما را کشیده است"
#امام_حسین
#اربعین
#احمد_رفیعی_وردنجانی