eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
با تمام دردهایم می نویسم یا حسین باورم این‌است‌او نشنیده درمان‌می‌کند 🌺 ⃟ ⃟🌺 @sherziba110 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
ردپای "اشک" می‌گوید که حالم ساز نیست! مانده‌ام در یک قفس راهی برایم باز نیست ! امتداد اشک‌هایم تا کجا خواهد رسید! چشمه می‌جوشد به اشک از دیده‌ام اِعجاز نیست ♥️⃟••⃟🍇 @sherziba110
شب تا به سحر بر سر سجاده‌ی عشق در بستری از اشک زدم ناله‌ی عشق شد کُلِّ جهانم همه آرامش نور! انگار شدم کودک گهواره‌ی عشق... ✶❃ ⃟░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ❃✶៑ဳ ‌ @sherziba110
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ دست من نیست که هر روز به یادت هستم کار عشق است که در حال و هوایت مستم جام می را که پُر از مهر و وفا هست هنوز! سالها از غم تو گرفتم دستم.... ━━━━💠🌸💠━━━━
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هوای شهر بارانی است برگرد نفس در سینه زندانی است برگرد به دستان تو محتاجیم مهدی! که دنیا در پریشانی است برگرد ━━━━💠🌸💠━━━━ 🎀 @sherziba110🎀 💞💞
روز و شب با گریه سر کردم که بی‌تاثیر بود دیده را با اشک تر کردم که بی‌تاثیر بود رفتی و بال و پرم در آتش عشق تو سوخت بی‌تو فکر بال و پر کردم که بی‌تاثیر بود سرزمین خاطراتت دست و پایم را شکست بارها عزم سفر کردم که بی‌تاثیر بود خواستم از فکر تو بیرون رَوم اما نشد از تو و عشقت گذر کردم که بی‌تاثیر بود در درون سینه‌ از تو خنجری جا مانده است! سینه‌ام را چون سپر کردم که بی‌تاثیر بود نیستی و خاطراتت همچو سروی استوار آمدم فکر تبر کردم که بی‌تاثیر بود.... •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -•┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
🏴 بسم‌ الله الرحمن الرحیم 🥀قبل از خوندن شعر یک صلوات به شهدای خدمت هدیه کنیم🌹 اینجا هوای شهر بارانی است برخیز بی تو نفس در سینه زندانی است برخیز ای آشنای سوختن برخیز ای مرد در سینه‌ی ما بعد تو انبوهی از درد بر خیز ای لبخند زیبای شهادت ای خستگیهایت به حد بی‌نهایت تو با شهادت عشق را ترسیم کردی در راه خدمت جان خود تقدیم کردی بال و پرت را با شهادت باز کردی با سینه‌ی پر درد خود پرواز کردی برخیز و گو از دست‌های مهربانت از مهربانی‌های بی‌نام و نشانت مثل رجایی، باهنر، مثل بهشتی خط ولایت را تو با خونت نوشتی تاریخ هم امروز این گونه‌ رقم خورد با رفتنت بر سینه‌ی ما مُهر غم خورد ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
چیزی به جز حق در میان خون نگفتی در عشقِ لیلا کمتر از مجنون نگفتی ظلم و ستم در آتش خود شعله‌ور شد! وقتی که از دین ذره‌ای بیرون نگفتی.. ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
با خاطراتت می‌کشم مانند یک پَرگار یک خط قرمز دورِ این اندیشه و افکار عشق تو را در سینه دارم همچو زندانی! هر روز در من می‌شود تکثیر و پر تکرار در خلوت چشمان تو تا بستری از درد هر شب تماشا می‌کنم خود را بروی دار سهم من از این عشق باید سوختن باشد! چون آتشی در دل بسوزم زیر این آوار حتی غزل درمان این زخم عمیقم نیست! بعد از تو می‌ماند جهانم پشت یک دیوار... ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
گاه دنبال تو می‌گردم و از دیده‌ی من عالمی از غم و اندوه روان است هنوز صاحب دردم و از دست دلم می‌نالم! که چرا عشق تو در سینه و جان است هنوز خلوت چشم تو آشوب به پا خواهد کرد بعد تو بستر این دیده‌ی من بارانی است نبض احساس من از خاطرِ تو لبریز است! چه کنم یاد تو در سینه‌ی من زندانی است سایه‌ی مرگ هنوزم غم این فاصله‌هاست بعد تو فصل خزان بر تن این باغ نشست گل نرویید که لبخند از آن زاده شود! بر لب چشمه‌ی جوشان دلم داغ نشست شده در خلوت تاریک خودم می‌نالم به غم‌انگیزترین حالت امکان از تو.... کاش تقدیر تو را همچو شقایق می‌ساخت! که نبود آخر این قصه به هجران از تو ...