eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍💘به نظرم عشق اینجوری قشنگه😁 در عشق تو کس پای ندارد جز من در شوره کسی تخم نکارد جز من با دشمن و با دوست بدت میگویم تا هیچ کست دوست ندارد جز من   ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ 🌷 @sherziba110🌷 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
کانال بسیار زیبای را به دوستانتان معرفی کنید. باسپاس🌷🌷
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد سخن سعدی شیراز و خسرو آواز استاد شجریان 🍃🌸 در حلقه ایم با تو و چون حلقه بَر دریم ..... •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والله که قصدم، زدنِ حرف دلم بود هربار که در محضرِ تو، حاشیه رفتم...🥀🍂 •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 ای کاش...! کسی می‌آمد و غم‌ها را از قلبِ اهالیِ زمین بر می‌داشت. •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
🪴┅❅☫❅┅┅┄❁🌸❁┄┅┅❅☫❅┅🪴 شعر و ادب شهرستان بهاباد ✍ ... هر روز یک حکایت  » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری حکایت شمارهٔ . 2⃣ پیرمردی حکایت کند که دختری خواسته بود و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل در او بسته و شبهای دراز نخفتی و بذله‌ها و لطیفه‌ها گفتی باشد که مؤانست پذیرد و وحشت نگیرد. از جمله می‌گفتم: بخت بلندت یار بود و چشم بختت بیدار که به صحبت پیری افتادی پخته پرورده جهاندیده آرمیده گرم و سرد چشیده نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند و شرط مودت به جای آورد. مشفق و مهربان خوش طبع و شیرین زبان. تا توانم دلت به دست آرم ور بیازاری ام نیازارم ور چو طوطی شکر بود خورشت جان شیرین فدای پرورشت نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب خیره رای سر تیز سبک پای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه رایی زند و هر شب جایی خسبد و هر روز یاری گیرد. وفاداری مدار از بلبلان چشم که هر دم بر گلی دیگر سرایند خلاف پیران که به عقل و ادب زندگانی کنند نه به مقتضای جهل جوانی. ز خود بهتری جوی و فرصت شمار که با چون خودی گم کنی روزگار گفت: چندین بر این نمط بگفتم که گمان بردم که دلش بر قید من آمد و صید من شد. ناگه نفسی سرد از سر درد بر آورد و گفت: چندین سخن که بگفتی در ترازوی عقل من وزن آن سخن ندارد که وقتی شنیدم از قابله خویش که گفت زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری. لمّا رَأَت بَینَ یَدَی بَعلِها شَیئاً کَأرخیٰ شَفَةِ الصّائِمِ تَقولُ هذا مَعهُ مَیّتٌ وَ اِنَّما الرُّقْیَةُ للنّائِمِ زن کز بر مرد بی رضا برخیزد بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد پیری که ز جای خویش نتواند خاست الا به عصا کی اش عصا برخیزد فی الجمله امکان موافقت نبود و به مفارقت انجامید. چون مدت عدت بر آمد، عقد نکاحش بستند با جوانی تند و ترشروی تهیدست بدخوی. جور و جفا می‌دید و رنج و عنا می‌کشید و شکر نعمت حق همچنان می‌گفت که: الحمدلله که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم. با این همه جور و تندخویی بارت بکشم که خوبرویی با تو مرا سوختن اندر عذاب به که شدن با دگری در بهشت بوی پیاز از دهن خوبروی نغزتر آید که گل از دست زشت 📚 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از نگاه روی تو، دل سیر می‌گردد مگر آخر آدم با تو باشد، پیر می‌گردد مگر با نگاهی قلب من را کرده‌ای مالِ خودت شهر با یک حمله‌ای تسخیر می‌گردد مگر لحظه‌ی دیدارِ عکست نیز خشکم میزند بی طناب، این دست و پا زنجیر می‌گردد مگر عاشقم باشی نباشی، سرد باشی یا که گرم حس عاشق لحظه‌ای تغییر می‌گردد مگر در میان حس من، هر واژه عاجز مانده است آتش دل با سخن تعبیر می‌گردد مگر....!!!! •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است در  کنار من ولی جایت همیشه خالی است بعد تو  با درد این غصه نمی آیم کنار زندگی بی تو برایم قصه ای  پوشالی است تا که بودی زندگی رنگین کمان  عشق بود طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است در شبم عطر تنت دیگر نمی پیچد دریغ عطرشب بوها گواه حال این بد حالی است ماه هم امشب در آمد بی فروغِ بی فروغ هر طرف رو میکنم پروینِ بداقبالی است آنچه آرامم کند در این سیاهی‌های شب یاد تو با خاطرات سبز دشت شالی است جای تو، گلدانی از جنس نجابت کاشتم حیف درگلخانه ام گلدان شوقت خالی است •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
❤️🍃 ناز چشمان تو و امروز و فردا کردنت می‌کشد آخر مرا این‌پا و آن‌پا کردنت می‌پسندی بی‌تو بنشینم در آتش روز و شب یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت می‌دهی دلتنگی‌ام را در شب مستی به باد غنچه‌های باغ لب‌ها را شکوفا کردنت گرچه رسوای توأم ناچار بنشین با دلم تا ببینی نیستم در بند رسوا کردنت چشم‌هایم را به‌دست آور نگاهم را ببین سرد مهری‌هاست حتی در تماشا کردنت ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌸🍃💔 •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
این مناظره ی فوق العاده زیبای خسرو با فرهاد در مورد عشق به شیرین یه شاهکار بی نظیره 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 نخستین بار گفتش: از کجایی؟ بگفت: از دارِ مُلکِ آشنایی🌱 بگفتا: آنجا به صنعت در چه کوشند؟ بگفت: اَندُه خرند و جان فروشند!🌱 بگفتا: جان‌فروشی در ادب نیست بگفت: از عشقبازان این عجب نیست🌱 بگفتا: از دل شدی عاشق بدین‌سان؟ بگفت: از دل تو می‌گویی؛ من از جان🌱 بگفتا: عشق شیرین بر تو چون است؟ بگفت: از جان شیرینم فزون است🌱 بگفتا: هر شبَش بینی چو مهتاب؟ بگفت: آری، چو خواب آید؛ کجا خواب؟🌱 بگفتا: دل ز مِهرش کی کنی پاک بگفت: آنگه که باشم خفته در خاک🌱 🌱نظامی گنجوی🌱 •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
جَمیله‌ایست عروسِ جهان، ولی هُش دار که این مُخَدَّره در عقدِ کس نمی‌آید ⚘️ ⚘️ •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110