💢#حکایت_روز 💢
✅ #فردی می گوید:
🔶در قافله ای به شام می رفتم . اعراب بیرون آمدند ٬ قافله را گرفتند و نزد سر دسته ی آنها که نشسته بود ٬ بردند و اموال قافله را بر او عرضه کردند . ظرفی را بیرون آوردند که در آن بادام و شکر بود و شروع کردند به خوردن 🔶٬ جز امیر که هیچ نخورد .
🔶او را گفتم : چرا نمی خوری ؟
🔶گفت : من روزه دارم !
🔶گفتم : راهزنی می کنی و اموال مردم را می گیری و آن ها رو می کشی و روزه می گیری ؟
🔶گفت : ای شیخ ! برای صلح جایی باقی بگذار ! پس از آن ٬ روزی او را در طواف دیدم و او مُحرم بود و چون خیکی خشکیده و پوسیده ٬ تکیده بود . او را گفتم : تو آن مردی ؟
🔶گفت : آن روزه مرا به اینجا رسانده است.
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید