eitaa logo
■ توحید تشیع ■
10.9هزار دنبال‌کننده
802 عکس
203 ویدیو
16 فایل
آثار چندرسانه‌ای از اساتید معظم اخلاق به‌ویژه عالِم فرزانه آیت‌الله استاد مؤیدی حفظه‌الله از شاگردان مرحوم آیت‌الله پهلوانی سعادت‌پرور ‎ادمین و تبادل: @ST_A01 ‎نقشه کانال: eitaa.com/ShiaTowhid/7 گفت‌وگوهای معنوی: eitaa.com/joinchat/753140449Cbf6aca715d
مشاهده در ایتا
دانلود
«خودکار بیت‌المال» شب‌های جمعه - ۱۵ بهش گفتم: «توی راه که برمی‌گردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر!» گفت: «من سرم خیلی شلوغه؛ می‌ترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ هر چی می‌خوای، بنویس؛ به من بده!» همان موقع داشت جیبش را خالی می‌کرد. یک دفترچه یاداشت و یک خودکار در آورد گذاشت زمین. برداشتم‌شان تا چیزهایی که می‌خواستم تویش بنویسم. یک دفعه به من گفت: «ننویسی‌ها!» جا خوردم! نگاهش که کردم، به نظرم کمی عصبانی شده بود. گفتم: «مگه چی شده؟» گفت: «اون خودکاری که دستته، مال بیت الماله!» گفتم: «من که نمی‌خوام کتاب باهاش بنویسم. دو سه تا کلمه که بیش‌تر نیست.» گفت: «نه!» یادگاران: ج ۳ (کتاب شهید مهدی باکری)، ص ۲۳ ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«کمترین مقامش، مستجاب‌الدعوه بودن اوست!» سردار شهید حمید قبادی نیا شب‌های جمعه - ۱۶ چهارم فروردین‌ماه سالروز شهادت این مرد خداست! ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«تذکرات شهید سرافراز سردار خادم صادق» نقطه شروع حرکت جامعه به‌سوی خدا شب‌های جمعه - ۱۷ ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«تمام حرف‌های شما ضبط می‌شود» شب‌های جمعه - ۱۸ شهید سرافراز، نادر رضایی سال‌ها قبل از جبهه رفتن نادر، روزی تمام اعضای خانواده دور هم جمع بودیم. در اتاق نشسته و در حال صحبت کردن بودیم؛ ناگهان دیدیم که صدای خودمان را می‌شنویم. به عقب برگشتیم. نادر را دیدم که کنار ضبط صوت نشسته است و صدامان را ضبط کرده است. گفت به صحبت‌هاتان گوش کنید؛ و ضبط را روشن کرد! وقتی حرف‌هامان را شنیدیم، همه ناراحت شده بودند که چرا حرف‌های بی‌خودی زده‌ایم. نادر با این کار می‌خواست بگوید از این حرف‌ها نزنید! صحبتی بکنید که برای آخرت شما مفید باشد. بعد نادر گفت: تمام حرف‌های شما ضبط می‌شود و در نزد خداوند محفوظ است. مراقب اعمال و صحبت‌هاتان باشید! به‌نقل از كنگره سرداران و ۳۲ هزار شهيد خراسان ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«بچه‌ها زیر آتش و من راحت خوابیده‌ام؟!» خودتنبیه‌گری شهید مهدی زین‌الدین شب‌های جمعه - ۱۹ سه روز بود که مهدی چشم روی چشم نگذاشته بود. همان‌طور که بی‌سیم در دستش بود، خوابش گرفت. اسماعیل صادقی گفت: صدای بی‌سیم را کم کن و آرام صحبت کن تا آقامهدی، دقایقی بخوابد. یک ربع نشده، سراسیمه از خواب بیدار شد. رفت بیرون. قدم می‌زد و خیلی ناراحت بود. می‌گفت چرا گذاشتید بخوابم؟ بچه‌های مردم در خط مقدم، زیر آتش و من اینجا راحت خوابیده‌ام. طوری به خودش نهیب می‌زد که انگار سه روز است که خوابیده! شهید مهدی زین‌الدین: ۳۳ ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«بازگرداندن حقوق به بیت‌المال» دقت مالی شهید سید سعید امیری مقدم شب‌های جمعه - ۲۰ بعد از عملیات والفجر هشت، تهران بودیم. یک روز با سید سعید امیری مقدم، به پایگاه مقداد سپاه پاسداران در میدان جمهوری اسلامی که معمولاً کارهای اعزام به جبهه‌مان را آنجا انجام می‌دادیم، رفتیم. من برای انجام کاری به یکی از واحدها رفتم و سعید هم به واحد کارگزینی رفت. من زودتر کارم انجام شد و وقتی پیش سعید رفتم گفت باید به امور مالی برود. فکر کردم هنوز تسویه‌حساب نکرده و قصد دارد حقوقش را بگیرد. (به نیروهای بسیج، بابت حضور در منطقه، ماهیانه ۲۴۰۰ تومان، یعنی روزی ۸۰ تومان پرداخت می‌شد. البته اکثراً این مبلغ را در همان منطقه و روزهایی که به شهر می‌رفتند، برای امور شخصی و خرید مایحتاج خود، هزینه می‌کردند.) در امور مالی، «سعید» مبلغ ۴۰۰ تومان، پرداخت کرد و رسید را دریافت کرد. ازش پرسیدم «جریان چیه؟» گفت: «بعد از عملیات، پایان حضورم در گردان رو به مسئول کارگزینی اعلام کردم و گفتم دیگه بنا ندارم در منطقه و گردان بمونم ولی به دلیلی پنج روز در پادگان دوکوهه موندم و دیرتر نامه تسویه‌حساب گرفتم. در نتیجه، حقوقی که به من دادند، پنج روزش رو در خدمت گردان و سپاه نبودم، حقوق اون پنج روز رو به‌حساب سپاه برگردوندم.» ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«من تابلوی استعمار نمی‎شوم!» درک ضرورت مراقبت از فرهنگ شب‌های جمعه - ۲۱ خواهر شهید ۱۹ ساله، علی‌اکبر رکاب‌ساز، از اهل شهرستان دزفول و متولد سال ۱۳۴۰ درباره برادر خود می‌گوید: او ۱۵ ساله بود. ابتدای نوجوانی که بچه‌ها معمولاً خیلی به لباس و ظاهرشان می‌رسند. آن هم روز‌های قبل از انقلاب که فرهنگ، خلاصه می‌شد در خودباختگی نسبت به غرب و خیلی‌ها دنبال مُد، مدل مو، لباس خارجی و... بودند. برادرمان از آلمان برایش یک دست لباس مارک‌دار «آدیداس» فرستاده بود. اما علی‌اکبر یک بار هم آن را نپوشید. خیلی اصرار کردیم که بپوش، مگر چه مشکلی دارد؟ رنگش را دوست نداری؟ از مُدلش خوشَت نمی‌آید؟ گفت: «نه، من تابلوی استعمار نمی‎شوم!» حسابی حواسش جمع بود؛ می‌دانست با لباس تَن هم می‌شود به جنگ استعمار رفت. ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«در حسرت آخرین نماز شب» شب‌های جمعه - ۲۲ شب قبل از عملیات محرم، «مهدی سامع» تا بعد از نیمه ی شب به شناسایی رفته بود و دیر وقت خسته و كوفته برگشته، خوابیده بود. بچه‌ها كه برای نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نكردند، چون خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شركت می‌كرد. صبح برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت:‌ «مگر سفارش نكرده بودم مرا برای نماز بیدار كنید؟» وقتی دلیلش را گفتند، آهِ سردی كشیده و گفت:‌ «افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد.» فردا شب؛ سامع به خیل شهیدان «عملیات محرم» پیوست. | نماز شب شهیدان: ۱۱ شهدا را با یک صلوات، شفیع و دعاگوی خود نماییم! اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ مَنْ عَادَاهُمْ ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
«همت بلند در تلاش و کوشش» شهید محمود رادمهر شب‌های جمعه - ۲۳ مسئول نگهبانی قبول نمی‌کرد محمود نگهبانی بدهد. همه می‌دانستند او از صبح زود که از خواب بلند می‌شود، تا آخر شب کارهای متعددی دارد که باید انجام دهد. دیگر نگهبانی دادن را ظلم به او می‌دانستند؛ اما خودش اصرار داشت اسمش در لیست نگهبان‌ها باشد. وقتی می‌دید اصرارهایش فایده‌ای ندارد، دست به دامن انواع قَسم‌ها می‌شد، تا بالاخره مسئول نگهبانی را قانع می‌کرد نگهبانی بدهد. دهان‌مان باز می‌ماند از این همه انرژی که داشت. صبح على‌الطلوع می‌رفت دیدبانی و گاهی بدون لقمه‌ای غذا ساعت‌ها در دیدبانی می‌ماند و غروب، وقتی خسته و مانده بر می‌گشت مقر، می‌رفت دنبال مسئول نگهبانی تا برای نگهبانی ثبت نام کند. | برگرفته از کتاب «شهید عزیز» ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«نماز اول وقت، برتر از ریاست‌جمهوری» شب‌های جمعه - ۲۴ «دوستان زود باشید! نماز اول وقت دیر شدا ... روز قیامت نمی‌تونیم بگیم واسه ریاست‌جمهوری بود!» آنان که با مقامات حاکمیت و جایگاه سیاسی آنان آشنایند، در معرض ظواهری هستند که از ضروریات و شئون ایشان است. اما همین ضروریات به‌شدت فریبنده و غفلت‌زاست. تشریفات سیاسی، حیطه‌بندی‌های اطلاعاتی، حفاظت و امنیت و انواع امتیازات می‌تواند افراد را چنان در خود غرق کند که دیگر راهی برای بازگشت پیدا نکنند. «ریاست‌جمهوری» یعنی برخوردارترین جایگاه از تمام امتیازات حکومتی! حال اگر یک شهید، در این جایگاه سیاسی قرار بگیرد، چه می‌کند؟ همین چند ثانیه از شهید مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی گویای همه ابعاد شخصیتی اوست! ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
‌ هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روز با هشتگ ، از تو نام ببرم. خوش به سعادتت ای همسایه دیواربه‌دیوار امام رضا علیه‌السلام!