20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اربابمـ
اَزتوآنیدِلِدیوانہیِمَنغافِلنیست
اینڪهدَرسینہیِمَنهَست،توهَستیدِلنیست
#صلاللهعلیڪیااباعبدالله
شیفتگان تربیت
*🍀﷽🍀 #داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب رمان#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🍃🌷 #پارت53 با م
*🍀﷽🍀
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب رمان#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🍃🌷
#پارت54
باورم نمیشد #رضا رفت و من تنها شدم😔😔😔
پیکر پاکش را با آمبولانس انتقال دادیم تهران
از روزی تلخ و سخت فقط یه فیلم تار یادمه
ضجه ها و جیغ های من😭😭
تشیع رضا رو دوش مردم درحالی که من تو بیمارستان بودم😔...
تا هفتم بیمارستان بستری بودم
بعدش اومدم خونه در اتاق بستم تا چهلم همین بود کارم ....
باهاش لج کرده بودم سر خاکش نمیرفتم
دوروز بعداز چهلم رفتم مزارش
با گریه شروع کردم به حرف زدن
تو که میدونستی من دیگه هیچکسی رو نداشتم
پدرم مادرم همه کسم تو بودی 😭😭😭
چراااا رفتی
چراااا
چرا تنها گذاشتی 😭😭
دلم سوخته بود الان که فکر میکنم میبینم رفتارام اصلا خوب نبود
عکسامونو پاک کردم
اصلا#مزار_شهدا نمیرفتم...
همه درای دنیا به روم بسته بود
طول زندگی من 30روز بود
و حالا تنهای تنها بودم
بابام که از خونش بیرونم کرده بود
رضا هم که تنهام گذاشته بود
دلم میخاست بمیرم
اشکام میومد
خدایا همش 30روز 😭😭
یهو یکی صدام کرد
انگار صدای #رضا بود
#ادامه_دارد ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #راهیان_نور
🔻اگر راه عشق را با کرب وبلا قرین ساخته از آن است که جز اهل الله در این راه قدم نگذارند...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
🌐 روبیکا:
🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
39.mp3
4.7M
🍁
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
📢#صدای_ثامن (۳۹) | چالش ساختگی دیپلماسی و میدان
🍃🌹🍃
🎙کارشناس: حمید جعفری
#روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ دیپلمات پیشین آمریکایی:
📍پیام ایران این است، گزینههایی در اختیار داریم که خسارت آن برای دشمنان فراتر از حد انتظار است/نفتالی بنت جنگ روانی راهانداخته و میخواهد قاطع تر از نتانیاهو به نظر بیاید...
#عربی
May 11
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ»
گفت: «آیا دانستید، آنگاه که جاهل بودید، با یوسف و برادرش چه کردید؟!»
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۸۹)
🌹🌹🌹
❇ تفســــــیر
در این هنگام که دوران آزمایش به سر رسیده بود و یوسف(علیه السلام) نیز سخت بى تاب و ناراحت به نظر مى رسید، براى معرّفى خویش از اینجا سخن را آغاز نمود. پس رو به سوى برادران کرد، گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید آن گاه که جاهل بودید؟ (قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ).
🌼🌼🌼
بزرگوارى یوسف(علیه السلام) را ملاحظه کنید که اوّلاً گناه آنها را سربسته بیان کرد و گفت: مَا فَعَلْتُمْ (آنچه انجام دادید). ثانیاً راه عذرخواهى را به آنان نشان داد که این اعمال شما به سبب جهل بود و آن دوران گذشته و اکنون عاقل و فهمیده اید.
در ضمن از این سخن روشن مى شود که آنها در گذشته فقط آن بلا را تنها بر سر یوسف نیاوردند، بلکه برادر دیگرشان بنیامین نیز از شرّ آنان در آن دوران در امان نبود و ناراحتى هایى نیز براى او به وجود آورده بودند. شاید بنیامین در آن مدّتى که در مصر نزد یوسف(علیه السلام) مانده بود گوشه اى از بیدادگرى هاى آنها را براى برادرش شرح داده بود.
در بعضى از روایات مى خوانیم: یوسف(علیه السلام) با گفتن این جمله براى اینکه آنها زیاد ناراحت نشوند و تصوّر نکنند عزیز مصر در مقام انتقامجویى برمى آید، گفتارش را با لبخندى پایان داد و این کار سبب شد که دندان هاى زیباى یوسف در برابر برادران آشکار شود. آنها خوب که دقّت کردند دیدند عجب شباهتى با دندان هاى برادرشان یوسف دارد!
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۸۹ سوره مبارکه یوسف)
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بزرگترین غنیمت
🔹 جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدس سره) با موضوع «محبت خدا»
شیفتگان تربیت
*🍀﷽🍀 #داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب رمان#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🍃🌷 #پارت54 باور
*🍀﷽🍀
#داستــان_دنبــــاله_دارداستان واقعی و بسیار جذاب رمان#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🍃🌷
#پارت55
یهو یکی صدام کرد
انگار صدای #رضا بود
حنانه بیا پیشم
با سرعت برق لباس پوشیدم رفتم #مزار_شهدا
فقط فقط گریه کردم 😭😭
هفت هشت ساعت گریه مداوم
از جا پاشدم
گوشیم زنگ خورد
الو
بابا:پاشو بیا خونه
همین سه کلمه رو پدرم بهم گفت اما
این که گفت برگرد خونه داشتم بال درمیاوردم....😍
وسایلم جمع کردم برگشتم خونه بابام
پدرم درحال انجام یه معامله گنده فرش با یه تاجر آمریکایی بود
اما واسطه یکی از دوستاش بود که تو ترکیه تجارت میکرد
جریان چند صد میلیون پول بود
پدرم خیلی خوشحال بود
قرار بود 15 تیرماه معامله انجام بشه
و تاجر ترکی کانترهای فرش را بفرسته آمریکا پول دریافت کنه
پول اصلی که مال بابا بود
بفرسته به حساب بابا
فرش ها ارسال شد #ترکیه
دوهفته از ارسال فرشها گذشت
اما هنوز پول ب حساب بابا ریخته نشده بود
هرچقدر هم به گوشی تاجر ترکی زنگ میزدیم فقط
یه جمله مشترک مورد نظر خاموش می باشد نصیبمون میشد
سه هفته گذشته بود که یه #ایمیل ناشناس برای بابا اومد
محتواش این بود که دنبال پولت نباش رفیق
#ادامه_دارد....