فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای
🎥 #کلیپ_نموداری
🌷خصوصیات شهید حاج قاسم سلیمانی
1_1282129191.pdf
1.29M
﷽
😍⭕️#توجه 😍⭕️#توجه
📢#به_وقت_مسابقه😌😉
⚪️ کانال شیفتگان تربیت در نظر دارد:
📕 از کتاب شاخصهای مکتب شهید سلیمانی بمناسبت دومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
✅#مسابقه کتابخوانی
برگزار نماید.
🎁به همراه اهدا جوایز به قید قرعه برای ٧۲ نفر
از عزیزانی که امتیاز بالای ۱۷ کسب نموده اند.
💸 هر نفر= ۱۰۰ هزار تومان 💸
مسابقه در
📆 #تاریخ سیزدهم دیماه روز شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
⏰ #ساعت 21🕓 الی 23🕗
برگزار خواهد شد.
⭕️لازم به ذکر است:
شرکت برای عموم آزاد می باشد😎☺️✌🏻
👈لطفا اطلاع رسانی فرمائید
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
🌐 روبیکا:
🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | روایت بغضآلود رهبر انقلاب از انتظار حاج قاسم سلیمانی پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش
#قهرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سرداری برای انسانیت؛ فرماندهای برای همه مذاهب
759.pdf
338.9K
📝 #یادداشت | بازی کاخ سفید با اعصاب آتلانتیکیها!
🍃🌹🍃
✍ حنیف غفاری
1400-10-11(gharaati).mp3
11.75M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_قرائتی
📚 موضوع: ویژگی های شهید حاج قاسم سلیمانی
🗓 شنبه یازدهم دی ماه ۱۴۰۰
🗂 حجم : ۱۲ مگابایت
دیدار خانواده شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی.mp3
5.36M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
📥 دیگر کیفیتها: khl.ink/f/49261
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#قهرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیفتگان تربیت
﷽ 😍⭕️#توجه 😍⭕️#توجه 📢#به_وقت_مسابقه😌😉 ⚪️ کانال شیفتگان تربیت در نظر دارد: 📕 از کتاب ش
مسابقه پس فردا برگزار می گردد لطفا اطلاع رسانی فرما🙏👌
https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
﷽
⭕️لینک آزمون آنلاین مسابقه کتاب و کتابخوانی
#شاخص_های_مکتب_شهید_سلیمانی
#دوشنبه ۱۴۰۰/۱۰/۱۳
#ساعت 21 الی 23
جهت شرکت در آزمون فقط کافیست روی لینک زیر کلیک نمائید.
👇👇👇👇👇👇
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfXx7R4gze4TFWKwO3AVu8AYS2tVbWSzzxNMKC9X8WtuRS7yg/viewform?usp=sf_link
در صورت بروز هرگونه مشکل و عدم دسترسی به سوالات به ادمین کانال مراجعه نمائید.
👇👇👇👇👇
🆔 @ShifteganeTarbiat313
📌#توجه : هر شخص فقط یکبار حق شرکت در آزمون را دارد،درنتیجه امتیاز اولین ورود ثبت خواهد شد.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم.»
(سوره مبارکه یوسف/ آیه ۹۷)
🌹🌹🌹
❇ تفســــــیر
این معجزه شگفت انگیز، برادران را سخت در فکر فرو برد و لحظه اى به گذشته تاریک خود اندیشیدند; گذشته اى مملوّ از خطا و گناه و اشتباه و تنگ نظرى ها. و چه خوب است که انسان هنگامى که به اشتباه خود پى برد فوراً به فکر اصلاح و جبران بیفتد، همان گونه که فرزندان یعقوب(علیه السلام) دست به دامن پدر زدند و گفتند: اى پدر، از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه (قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا).
چرا که ما خطاکار بودیم (إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹۷ سوره مبارکه یوسف)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: در قرآن با چه عناوینی از اولاد یاد شده است؟
شیفتگان تربیت
🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #پنجاه_و_هفت_و_پنجاه_و_هشت دستمو رو اسمش کشیدم وگفتم: _میدونی قهرم
💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #پنجاه_و_نه_و_شصت
با نگرانی نگاهش کردم وگفتم:😨😳_چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!!
نگاهم کرد تا خواست چیزی بگه، صدای سمیرا پیچید تو گوشم
- ای وای آقا محمد ببخشید همش تقصیر من شد😔😓
سرمو بلند کردم و با دیدن سمیرا تعجبم چندین برابر شد😳😧
تا منو دید گفت:
_معصومه تویی!!
اومد کنارم نشست و گفت:😰
_معصومه جونم کجا بودی!!
نگرانی رو به وضوح میشد تو صورتش دید
یه کم گیج شده بودم محمد بلند شد و
گفت: 😠
_بهتره بریم خونه، وسط خیابون خوب نیست
هردومون بدون هیچ حرفی بلند شدیم و پشت سر محمد راه افتادیم
نگاهم به محمد بود که شلوار مشکی اش حسابی خاکی شده بود و موهاش پریشون، خداروشکر زخمی برنداشته بود،
درگیری شون چند دقیقه بیشتر نبود،
وگرنه معلوم نبود اون دو تا چه بلایی سرش میاوردند،
آخه داداش بیچاره من نمیدونه دعوا چیه که میان یقه شو میگیرن …😕
سمیرا با نگرانی دستمو گرفت و گفت:
_معصومه نبودی ببینی اون دو تا پسر مزاحم چجوری پیچیدن جلوم، وای داشتم از ترس میمردم😥😔
نگاهش کردم وگفتم: 😊
_آروم باش، خداروشکر چیزی نشد، درست توضیح بده دقیقا چیشده؟؟
نگاهی به محمد که جلومون راه میرفت انداخت و گفت:😔
_اون دو تا پسر اومدنو مزاحم شدن که یه دفعه داداشت رو دیدم صداش زدم اونم اومد کمک..به خدا اگه داداشت نبود، بدبخت میشدم، داشتم از ترس سکته میکردم، پسرای عوضی😥😞
بعدم شروع کرد تند تند حرف زدن:
_از همون اول هم میدونستم که اون شال قرمزه با رژ قرمز خیلی تو دیده، عجب اشتباهی کردم، 😞لعنت به هرچی مزاحمه تو این دنیا، آسایش رو از آدم سلب میکنن ..
رسیدیم جلوی خونشون،
محمد همچنان به سمت خونه حرکت میکرد،
دم خونه ی سمیرا اینا ایستادم و در حالی که سمیرا هنوز هم بانگرانی😥 درحال حرف زدن بود بهش خیره شده بودم،
اصلا نمی فهمیدم چی میگه،
فقط داشتم به محمد و سمیرا فکر میکردم،
وای یعنی امکان داشت سمیرا زنداداشم بشه!!
از فکرش لبخندی عمیق روی لبم نشست☺️😁 که با نیشگونی که سمیرا از بازوم گرفت به خودم اومدم و گفتم:
_عه چیه!!
با حرص گفت:
_من داشتم از استرس میمردم، اون داداش بدبختتم که کتک خورده، اونوقت تو داری میخندی😬
- به تو نخندیدم که... 😅
- بس به کی میخندیدی دقیقا؟؟؟؟🙁😬
باز با تصور اونچه که تو ذهنم بود نزدیک بود خنده ام بگیره،
سریع باهاش خداحافظی کردم و گفتم:
_من فعلا برم، میبینمت بعدا😁👋
وای که چقدر داشت خنده ام میگرفت، تصور سمیرا کنار محمد خیلی جالب بود ..😁
سریع خودمو رسوندم خونه،
محمد تو حیاط کنار حوض نشسته بود و داشت دست و صورتشو میشست،
با لبخندی که رو لبم بود😁گفتم:
_بابا جنتلمن، بت من، اصلا زورو ..
#ادامه_دارد...
💚💛💚💛💚💛💚💛💚
💌 نویسنده:بانو گل نرگــــس
💚💛💚💛💚💛💚💛💚