شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۶۹). #نگاه_خدا بعد تمام شدن نمازش پرسیدم! - چرا نرفتی حرم نماز بخونی؟ امیر: حاج
* 💞﷽💞
قسمت (۷۰).
#نگاه_خدا
نصفه های شب یه دفعه شکمم درد گرفت،امیر خواب بود ،بلند شدمو یه کم راه رفتم شاید یه کم دردش کمتر بشه
دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم امیرو صدا زدم
- امیر ،امیر
امیر : ( تا منو دید ترسید) چی شده؟
- دارم میمیرم از درد
امیر : ای واای ،پاشو بریم دکتر
اینقدر درد داشتم نمیتونستم لباسامو بپوشم ،امیر مانتو مو پوشوند برام روسریمو سرم گذاشت
زیر بغلمو گرفت رفتیم پایین
ماشین گرفتیم رفتیم بیمارستان
توی راه فقط سرمو گذاشتم رو پای امیر شکممو چنگ میزدم
امیرم زیر لب داشت دعا میخوند
رسیدیم بیمارستان ،دکتر معاینه کرد گفت مسمومیته
رفتم دراز کشیدم یه سرم وصل کردن بهم ،کم کم آروم شدم
خوابم برد
با صدای زنگ گوشی امیر بیدار شدم
فهمیدم داره با بابا حرف میزنه
تماسش قطع شد اومد کنارم
- ببخشید که مزاحم شما شدم
امیر : نه بابا این چه حرفیه (خندیدو گفت) مثل اینکه محرمیم 😊
- به بابا رضا چی گفتی؟
امیر : گفتم بیرونیم،البته شما رو با این حال ببینن متوجه میشن
سرمم که تمام شد رفتیم هتل ،به دم در اتاق که رسیدیم ،در اتاق بابا اینا باز شد بابا اومد بیرون
بابا رضا: سارا ، چی شده ؟
- چیزی نیست بابا یه کم حالم بد بود رفتیم دکتر الان بهترم
بابا رضا: واسه چی؟
امیر : دکتر گفته مسمومیته ،الان خدا رو شکر بهتره
- بابا جون اگه اجازه بدین بریم استراحت کنیم
بابا رضا: باشه برین
رفتیم توی اتاق روی تختم دراز کشیدم
خوابیدم
تا غروب فقط خوابیدم که چشمامو باز کردم دیدم امیر از رو تخته رو به روم داره نگام میکنه
- ساعت چنده؟
امیر : ۷ و نیم
- ببخشید که به خاطر من نرفتین حرم
امیر: اشکالی نداره ،مهم سلامتی شماست
حاج رضا و مریم خانوم هم اومدن اینجا وقتی دیدن شما خوابین رفتن حرم
- میشه بریم بیرون دور بزنیم
امیر: بزارین حالتون بهتر بشه ،فردا میریم
- آخه من گرسنمه 🙈
امیر: آخ ببخشید اصلا حواسم نبود الان میرم از پایین براتون غذا میگیرم
- دستتون درد نکنه فقط واسه خودتون هم بگیرین ،چون اینجوری خجالتم میاد
امیر ( خندید) : چشم
( چرا اینقدر قشنگ میخنده ،وقتی میخنده تمام ناراحتیم از یادم میره )
امیر که رفت بلند شدم و دوتا تخت و بهم جفت کردم
دلم نمیخواست از کسی که خنده هاش آرومم میکنه دور باشم
بلند شدم و رفتم لب پنجره ،
چشمم به گنبد حرم افتاد
اشک از چشمم جاری شد
توی دلم گفتم
آقا اگه ما دوتا مال همیم ،خودت برامون دعا کن
یه دفعه امیر وارد اتاق شد
چشمش به تخت افتاد ولی چیزی نگفت
نشستیم با هم غذا خوردیم
بعد از خوردن شام من رفتم روی تخت دراز کشیدم
امیرم سفره رو جمع کرد
اومد روی فرش نشست و به دیوار تکیه داد
- امیر !
امیر : بله
- چرا خواستی با من ازدواج کنی؟
امیر : نمیتونم بهت بگم
- باشه، هر جور که راحتی
امیر : شاید بعد جداییمون گفتم بهت
( تا گفت جدایی ،دلم یه جوری شد، پس دوستم نداره😢)
- میشه زیارت عاشورا بخونی
امیر : چشم
( با خوندن زیارت عاشورا ،بهونه ای شد برای باریدن اشکام ،
صورتمو برگردوندم ،پتو رو کشیدم روی سرم ،شروع کردم به گریه کردن،نفهمیدم کی خوابم برد
نصف شب بیدار شدم ،دیدم امیر کنارم خوابیده ،یه روزنه امیدی توی دلم ایجاد شد
اگه دوستم نداشت که نمیاومد کنارم بخوابه
خوشحال شدم 😊
#ادامه_دارد
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۷۰). #نگاه_خدا نصفه های شب یه دفعه شکمم درد گرفت،امیر خواب بود ،بلند شدمو یه
* 💞﷽💞
قسمت (۷۱)
#نگاه_خدا
امروز روز آخر بود همه رفتیم حرم برای وداع
من چشم دوخته بودم به گنبد ، توی دلم گفتم ،میشه این آقایی که کنارمه ،عاشقم بشه ،همونجور که من عاشقش شدم 😢
حرکت کردیم به سمت تهران ،این سفر بهترین سفر عمرم بود
ای کاش دفعه بعد هم با امیر بیام پابوس آقا😇
رسیدیم تهران ،امیر به بابا گفت اگه میشه برسونتش خونشون
،وقتی از امیر میخواستم خدا حافظی کنم یه بغضی داشت خفم میکرد
رسیدیم خونه و چمدونمو برداشتم رفتم توی اتاقم
کلافه بودم نمیدونستم چیکار کنم،
چه جوری به امیر بگم عاشقش شدم
گوشیمو برداشتم که پیام بدم بهش ،
دستم به نوشتن نمیرفت
تصمیم گرفتم فردا بعد دانشگاه بریم گلزار بهش بگم
،بهش پیام دادم که صبح میام دنبالت با هم بریم دانشگاه
امیر: چشم
( وااااییی که تو چقدر آقایی😍)
اینقدر خسته بودم که خوابم برد
صبح با ساعت زنگ گوشیم بیدار شدم
رفتم حمام دوش گرفتم
اومدم موهامو سشوار کشیدم ،یه مانتوی مشکی بلند زیر زانو پوشیدم
مقنعه گذاشتم سرم موهامو زیر مقنعه بردم ،یه کم حجاب کردم ،کیفمو برداشتم رفتم پایین
مریم جون: سارا جان صبحانه نمیخوری؟
- نه مریم جون ،میرم دانشگاه یه چیزی میخورم
مریم جون: پس بیا این یه لقمه رو تو راه بخور ضعف نکنی
- قربون دستتون
رسیدم دم در خونه امیر ،وااییی این پسره زود میاد دم در یا من دیر میکنم 🤦♀
رفتم کنارش سوار شد
امیر : سلام
- سلام 😊
توی راه امیر از داخل کیفش یه جعبه کوچیک کادو شده آورد بیرون
امیر : ببخشید این چیز ناقابله ،مشهد که بودیم وقت نشد که برم بازار یه چیز مناسب بگیرم براتون
- خیلی ممنونم 😍
رسیدیم دانشگاه ،ماشین و پارک کردم رفتیم داخل محوطه
- امیر آقا من کلاسم یه ساعت دیگه شروع میشه ،میرم تو کافه میشینم
امیر: باشه ،مواظب خودت باش😊
- چشم ،کلاستون تمام شد منتظرم باشین باهم بریم
امیر : چشم
- چشمتون بی بلا
#ادامه_دارد
🍃﷽🍃
💠 جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودڪی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه ڪلید از شما می خواهم.
✨ ❣قفل اول اینست ڪه دوست دارم یڪ ازدواج سالم داشته باشم.
✨ ❣قفل دوم اینڪه دوست دارم ڪارم برڪت داشته باشد.
✨❣قفل سوم اینڪه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
🌹 شیخ نخودڪی ره فرمود:
🔹①برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.
🔹②برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
🔹③برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان
جوان عرض ڪرد: سه قفل با یڪ ڪلید؟؟!
شیخ نخودڪی فرمود : نماز اول وقت شاه ڪلید است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اتفاقا مساله خلیج فارس سیاسی نیست، کاملا اقتصادی است. پول میدهند به گوگل، نشنال جئوگرافیک، خبرنگاران و امثال تو تا نامی تاریخی را که به هویت ما گره خورده تغییر بدهید.
🔹البته ممنونیم که اینطور دم خروس را نمایش دادهاید. عاقبت تن دادن به پول دشمنان ایران غیر از این نیست.
« احسان»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای لورفتن کودتای نوژه در تاکسی به روایت آیتالله ریشهری
🔻مرحومآیتالله ریشهری در گفتوگویی تلویزیونی پساز کشف و بازداشت عوامل شبکه نقاب، گفت که کودتای نوژه در تاکسی لو رفت.
او در این مصاحبه نحوه مقابله با اعضای شبکه نقاب(نوژه) را بازگو کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 آثار و برکات صله رحم ۳
📌حجت الاسلام دهنوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ما اعتراف می کنیم...
🔻سخنرانی کوتاه و دقیق آقای دیوید مناشری(یهودی الاصل)؛ بنیانگذار مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تلآویو( رژیم اشغال گر صهیونیستی)
👌پیشنهاد می شود که با دقت و تامّل و تا انتها ملاحظه بفرمائید.
🇮🇷✌️ زنده باد ایران! پاینده باد اسلام ناب محمدی (ص)🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰این هم واکنش شادمهر عقیلی وقتی که به او گفتند اگه یک بار دیگه آهنگ "ای ایران" رو در دُبی اجرا کنی حق ورود به امارات رو دیگه نداری؛ مقایسه کنید با رفتار وطن فروش ها
🔹شادمهر: ما به هیچ اماراتی باج ندادیم و باج نمیدیم. دیگه هیچ وقت پامو امارات نمیزارم.
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آخرین مداحی شهید مدافع حرم
⚘شهید حسین معز غلامی ⚘قبل از شهادتشون
چقدر قشنگ........
🍃🥀خجالت می کشم که من سرم رو تنمِ ، حسین .
🌿 رَحِمَ اللهُ مَن یَقرُ الفاتحه مَعَ الصَلَوات🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️چندتا کلیپ جالب انگیز ناک ببینیم😃👌
😊 #خنده_حلال😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞 هشدار محتوای خاص ⛔️⚠️
⛔️صحنهای از جنایت وحشیانه اخیر آل سعود خونخوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🎬 برای کنترل خطورات باید در هر حال به یاد حضرت باشیم
👤آیت الله مصباح یزدی
🌷#ظهور
🌷#امام_زمان(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه استوری
#استوری
#یابنالحســن⁵⁹
این خمارے کہ مرا بر سر سودا زده است
نشئہے غمزهے آن نرگس مخمورے تو ست
•💙
@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلفین ها و خلقت و زندگی جالبشان 🐬🦀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ً🔴نمایش چگونگی تشکیل سنگ کلیه
🔺در صورت داشتن سابقه سنگ کلیه یا کلیه سنگ ساز حتما با مصرف مایعات فراوان و تحرک از تشکیل سنگ پیشگیری کنید.
44.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل مستند غیررسمی ۴
روایت دیدار و گفتوگوی جمعی از طنزپردازان با رهبر معظم انقلاب
@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»
هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مى دهد و خداوند براى مردم مثلها مى زند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند).
(سوره مبارکه ابراهیم/ آیه ۲۵)
🌹🌹🌹🌹
❇ تفســــــیر
*
۶. این شجره طیّبه، پربار و مولّد است، نه همچون درختانى که میوه و ثمرى ندارند. و میوه خود را مى دهد (تُؤْتِى أُکُلَهَا).
۷. امّا نه در یک فصل خاص، بلکه در هر زمان که دست به سوى شاخه هایش دراز کنى محروم برنمى گردى (کُلَّ حِین).
۸. میوه دادنش نیز بى حساب نیست بلکه مشمول قوانین آفرینش است و طبق یک سنّت الهى و به اذن پروردگارش آن را به همگان ارزانى مى دارد (بِإِذْنِ رَبِّهَا).
🌼🌼🌼
اکنون درست بیندیشیم و ببینیم این ویژگى ها و برکات را در کجا پیدا مى کنیم؟ مسلّماً در کلمه توحید و محتواى آن و در یک انسان موحّد و بامعرفت، و در یک برنامه سازنده و پاک. اینها همه روینده و پوینده و متحرّک هستند، همه داراى ریشه هاى محکم و ثابت اند، همه داراى شاخه هاى فراوان و سر به آسمان کشیده و دور از آلودگى ها و کثافات جسمانى، همگى پرثمرند و نورپاش و فیض پاش.
هر کس به کنار آنها بیاید و دست به شاخسار وجودشان دراز کند، در هر زمان که باشد از میوه هاى لذیذ و معطّر و نیروبخششان بهره مى گیرد.
برنامه هاى آنها از سر هوىوهوس نیست بلکه همگى به اذن پروردگار و طبق فرمان اوست و این حرکت و پویایى و ثمربخش بودن نیز از همین جا سرچشمه مى گیرد.
مردان بزرگ و باایمان ـ این کلمات طیّبه پروردگار ـ حیاتشان مایه برکت و مرگشان موجب حرکت است. آنها آثارشان و کلمات و سخنانشان، شاگران و کتاب هایشان، تاریخ پرافتخارشان، حتّى قبرهاى خاموششان، همگى الهام بخش است و سازنده و تربیت کننده.
و خداوند براى مردم مَثَل ها مى زند، شاید متذکّر شوند و پند گیرند (وَ یَضْرِبُ اللهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۵ سوره مبارکه ابراهیم)