5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با هر نظر و عقیده و آیینی ما اهل سه رنگ پرچم ایرانیم😍🌹
شعرخوانی بنیفاطمه در جشن عید بیعت
#امام_زمان_عج
#عید_بیعت
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسر فاطمه (س) کافیست که فرمان بدهد...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#صرفا_جهت_اطلاع
❌ کارشناس تلویزیون المنار: مهسا امینی عضو حزب کوموله و تحت حمایت رژیمصهیونیستی بوده که با قصد عملیات انتحاری قرص خودکشی خورده و سراغ #پلیس رفته است.
#روشنگری
#لبیک_یا_خامنه_ای
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
مهدوی ارفغ.mp3
36.21M
حجتالاسلام مهدویارفع
فتنه کشف حجاب
🔸متهمکردن نظام اسلامی از زنا بدتر است.
🔸کمترین ضربهای از طرف نیروی انتظامی به مرحوم مهسا امینی وارد نشده بوده.
🔸شورای عالی فضای مجازی چه غلطی میکند؟
🔸اگر گشت ارشاد، قانونی است باید ادامه پیدا کند. عقبنشینی کنیم جلوتر میآیند.
🔸مهسا امینی، بهانه شده برای کشف حجاب و عرفشدن بیحجابی.
🔸خانمهایی که ترک موتور هستند، عامدانه کشف حجاب میکنند.
🔸 ما در آخرالزمان قرار داریم.
🔸جنود ابلیس با تمام توان به ما حمله کردهاند.
🔸باید حمله کنیم نه دفاع.
🔸این نظام، سقوط نخواهد کرد.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت های باور نکردنی و غرور آفرین رهبر حزب لیبرال دموکراسی مجلس #روسیه
⭕️ درباره نظام ولایت فقیه و اسلام شیعی:
🔻 تمام قدرت مجازیشان را به کار گرفتهاند تا قدرت الهی #ایران را منهدم کنند و انشاءالله خودشان منهدم خواهند شد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب دعا كنيم 🙏
برای همه اوناییکه
یه درد گوشه
قلبشون پنهونه
برای دلهای شکسته💔
برای اونهايي
که بیمار هستند
ان شاء الله همگی بحق بی بی دوعالم
خانم فاطمه الزهرا 💚
حاجت روا بشوند🙏
از تمامی شما مخاطبین استدعا دارد ما را دعا فرمائید
با نهایت تشکر و احترام
شبتون آروم ودر پناه خدا 🙏
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۵۷ قرآن کریم ( آیات ۵۲ تا ۵۷ سوره مبارکه اعراف) 🍃🌹🍃
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۵۸ قرآن کریم ( آیات ۵۸ تا ۶۷ سوره مبارکه اعراف)
🍃🌹🍃
🌺 امام علی (ع) میفرمایند: «تَعَلَّمُوا القُرآنَ؛ فَاِنَّهُ اَحسَنُ الحَدیثِ» قرآن را فرا گیرید، زیرا که قرآن نیکوترین سخنهاست. (نهجالبلاغه خطبه ۱۱۰)
🎙 استاد پرهیزگار
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ ۚ أَيُمْسِكُهُ عَلَىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ»
بخاطر بشارت بدى که به او داده شده، از قوم و قبیله خود پنهان مى شود. (و نمى داند) آیا آن (دختر) را با قبول ننگ نگهدارد، یا (زنده) در خاک پنهانش کند؟! آگاه باشید که بد حکم مى کنند!
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۵۹)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
کار به همینجا پایان نمى گیرد او براى نجات از این ننگ و عار که به پندار نادرستش، دامنش را گرفته از قوم و قبیله خود به خاطر این بشارت بدى که به او داده شده است متوارى مى گردد (یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ).
باز هم، موضوع خاتمه نمى یابد؛ بلکه دائماً در این فکر غوطهور است که آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگه دارد و یا آن را زنده در زیر خاک پنهان سازد! (أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُون أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ).
🌼🌼🌼
در پایان آیه، این حکم ظالمانه و شقاوت آمیز غیر انسانى را با صراحت هر چه بیشتر محکوم کرده مى گوید: بدانید حکمى را که آنها مى کردند، حکم زشت و بدى بود (أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۹ سوره مبارکه نحل)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
25.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ماجرای تشرف راننده کامیون خدمت #امام_زمان (عج)
🎤 حجت الاسلام عالی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_صد_و_سی_و_پنجم - اون عکس هایی که توی اردوی دانشجويی انداخته مثلاً با من، از دفتر دا
#رنج_مقدس
#قسمت_صد_و_سی_و_ششم
به کنار چشمه که می رسيم زنده می شوم. چقدر من از اين چشمه خاطره دارم. فقط دلم می خواهد بدانم کی همه اينجا را زير پا گذاشته است. مصطفی روی سنگ صافی می نشاندم و خودش آن سوی چشمه مقابلم می نشيند. دستش را زير آب می برد و صورتش را می شويد. آب می خورد و ناگهان هر دو دستش را زير آب می کند و می پاشد
سمت من که خفه نشسته ام. تا به خودم بجنبم چند مشت آب رويم ريخته و خيس شده ام. جيغ می زنم و فرار می کنم.
- مصطفی خيلی بدجنسی!
سرخوشانه می خندد.
- الآن سرما می خورم.
بازهم می خندد. جلو می روم به گمان اينکه ديگر آب نمی پاشد. می گيردم و به زور می نشاندم سر چشمه و مشت مشت آب می زند به صورتم. نفسم بند می آيد از خنکی و زيادی آب. فايده ندارد. بايد رويش را کم کنم. بی خيال خيس شدن می شوم. شروع می کنم به خيس کردنش. می ايستد تا تلافی کنم و فقط می خندد. لرزم می گيرد. چوب جمع می کند و آتش روشن می کند. رجز هم می خواند.
- فکر می کردم سفت تر از اين حرف ها باشی پری طالقانی. به همين راحتی خيس شدی. حالام مثل جوجه اردک داری می لرزی. نگاش کن. بيا خانوم کوچولو. بيا گرم شو فرشته کوهی. آخ آخ آخ. خيس ميشی خوشگل تر می شی.
از توی جيبش شکلات در می آورد و می دهد دستم. از حرصم تمامش را می خورم و تعارف هم نمی کنم. به خوردنم هم می خندد و با بدجنسی
شکلات ديگری در می آورد. از دستش می قاپم و دوباره می خورم. کمی عقب می کشد و شکلات سوم را در می آورد. به چهره خشمگين من می خندد. شکلات را نصف می کند و نصفش را به من می دهد. آتش خوبی شده. گرم می شوم.
_ الآن روستايی ها می گن دختر بی بی عاشق شده. عروس شده تو سرما اومده اينجا آتيش روشن کرده. دلشون واسه من هم می سوزه که گير يه همچين دختر مجنونی افتادم. پاش بيفته يه کارنامه اعمال مفصلم از شيطنت هات بهم می دن که ديگه عمراً اگر قبول کنم.
با تندی نگاهش می کنم ببينم می خواهد چه بگويد. می خندد و لا به لای خنده هايش می گويد:
- عمراً اگه قبول کنم ديگه روی ماه تو رو ببينند. دهن هر کی بدی تو رو بگه خودم يه دور سرويس می کنم.
بعد لبخند موذيانه ای می زند:
- هر چند که من جواب دلمو گرفتم.
کلاً نبايد با مردها در افتاد. مغلوبه می شوی. آتش کم کم فروکش می کند. کنار آتشم و نگاهم به چشمه است. با آب زنده می شوم.
مصطفی از کنار آتش بلند می شود و کنار چشمه مقابل من می نشيند. دستش را زير آب می برد و می گويد:
- می دونی فرق چشمه و مرداب چيه؟
نگاهم را از آب نمی گيرم اما می گويم:
- هيچ وقت از جوشش نمی افته. متعفن نمی شه. آب پاکِ هرچی بخوای آلوده ش کنی نمی شه. چون اصالت داره. دوباره می جوشه. آلودگی رو می شوره می فرسته بره. اما من چشمه نيستم.
اين را نگاهش می کنم و می گويم. چشمانش مات آب است و آرام زمزمه می کند:
- هر قدر هم توی چشمه سنگ بندازی خاموش نمی شه. شايد بشه بپوشونیش، اما فقط لحظه است. تا حالا شنيدی کسی تونسته باشه چشمه رو بخشکونه؟
- می خوای بگی شيرين سنگيه که افتاده توی زندگيمون.
- می خوام بگم بی خيال سنگ ها، چشمه باقی بمون. با شيرين امشب قرار داريم. دادگاه و شاهد و مجرم همه يک جا جمع می شن. هر چه تو قضاوت کنی؛ دلم نمی خواد انقدر زجر بکشی، حاضرم يک عمر تنها زندگی کنم، اما يک روزش مثل ديروز سرگردان نباشی.
***
از ديروز پدر با شيرين قرار گذاشته است. قرارمان خارج از خانه ما و مصطفی، در خانه خادم مسجد است. شيرين همراه با ما می رسد. پدر هم عجب کارهای خاصی می کند. قداست مسجد را می گذارد وسط؛ اما در جايی که اگر حرفی هم زده شد، حرمت خانه خدا شکسته نشود. خادم در را که باز می کند، خودش می رود. شيرين که برخورد مصطفی را با ما می بيند، حالش عوض می شود. خيلی خودداری می کند مقابل پدر، اما باز هم آنچه را نبايد، می گويد. مصطفی صورتش مدام رنگ عوض می کند. آرام جواب حرف های شيرين را می دهد. نقاطی که او پر رنگ می کند پاک می کند. هر بار هم به شيرين می گويد:
- من انقدر ارزش ندارم که به خاطرم اين حرف ها را سر هم می کنی.
پدر ناظر بيرونی است. حرف ها را دارد می شنود. پيری زودرس گرفته است. مادر تنها دستم را فشار می دهد و آرام زير لب ذکر می گويد که حرف ها نمی گذارد بشنوم. کار به جايی می رسد که مصطفی کبود شده از عکس هایی که شيرين رو می کند، دو دستش را بين موهايش می کشد و صورتش را می پوشاند.
- بسه شيرين، تو را به خدا بسه.
دارد می ميرد مصطفی. مردن کار سختی نيست. جدايی روح از تن است. مصطفی دارد خودش روحش را جدا می کند.
مادر طاقت نمی آورد و بلند می شود. رو به شيرين می گويد:
- به خودت رحم نمی کنی، لااقل به مصطفی رحم کن! دختر جان، به دست آوردن جواهری مثل مصطفی، نياز به اين همه دروغ و حيله نداشت. خودت را اگر عوض می کردی، الآن برای تو بود. واقعاً عاشق مصطفايی که حاضری ببينی اينقدر داره زجر می کشه!
#ادامه_دارد