eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
‏ ﷽ 😍⭕️ ‏ 😍⭕️ 📢😌😉 نوبت مسابقه کانال هستش ☺️😌 که در نظر داریم از مسابقه ای برگزار کنیم😍. 🎁به نفرات برتر به قید قرعه هدیه نقدی تقدیم می گردد😁🤩 📆 متعاقبا اعلام می گردد 👈منبع مسابقه سنجاق شده🌹👌 شرکت برای عموم آزاد می باشد😎☺️✌🏻 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا :کانال شیفتگان تربیت 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شما دختر دارها، خسته نباشید! شما دولت ایران، خسته نباشید! شما دانشگاهها، خسته نباشید! شما دبیرستانها، خسته نباشید! شما کارگردانان سینما، خسته نباشید! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷حاج قاسم سلیمانی: چه غلطی کردید که امروز برای ما خط و نشان می کشید. ما ملت امام حسینیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴۰ ثانیه آرامش... ✨تا نور ولا بــه سينه‌ی ما تابيد نفرت ز منافـــق به دل ما روييد... ✨ما جمله فدایی ولايـت هستيم تا کور شود هر آنکه نتواند ديد... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۶۲ قرآن کریم ( آیات ۸۸ تا ۹۵ سوره مبارکه اعراف)  🍃🌹🍃
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۶۳ قرآن کریم ( آیات ۹۶ تا ۱۰۴ سوره مبارکه اعراف)  🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «اَهلُ القُرآنِ اَهلُ اللهِ وَخاصَّتُهُ» اهل قرآن اهل خدا و خاصان بارگاه اویند. (مجمع البیان ۱/۱۵) 🎙 استاد پرهیزگار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ ۙ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى این که آنچه را در آن اختلاف کرده‌اند؛ براى آنها روشن کنى. و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است براى قومى که ایمان مى‌آورند. (سوره مبارکه نحل/ آیه ۶۴) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر * آیه مورد بحث، هدف بعثت پیامبران را بیان مى کند تا روشن شود اگر اقوام و ملتها، هوى و هوسها و سلیقه هاى شخصى خود را کنار بگذارند و دست به دامن راهنمائى پیامبران بزنند، اثرى از این گونه خرافه‌ها، اختلاف‌ها و اعمال ضد و نقیض باقى نمى ماند، مى گوید: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر به خاطر این که آنچه را در آن اختلاف داشته اند براى آنها تبیین کنى (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ). و این قرآن مایه هدایت و رحمت است، براى آنها که ایمان دارند (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْم یُؤْمِنُونَ). وسوسه هاى شیطان را از دل آنها مى زداید، پرده‌هاى فریبنده نفس اماره و شیطان صفتان را از چهره حقایق کنار مى زند، خرافات و جنایاتى که در زیر ماسکهاى فریبنده پنهان شده آشکار مى سازد، اختلافاتى را که در سایه هوا و هوس پدید آمده بر مى چیند، به قساوتها پایان مى دهد و نور هدایت و رحمت را در همه جا مى پاشد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۴ سوره مبارکه نحل) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : نسبت به این افراد ، با مهر و عطوفت برخورد کن 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 📚داستان ❤️ #عاشقــانه_دو_مدافــع❤️ #قسمت_چهارم وارد اتاق شد سرشو چرخوند تا دور تا دور اتاقو ب
* 📚داستان ❤️ ❤️ در اتاق به صدا در اومد... مامان بود... اسماء جان❓❓❓ ساعت و نگاه کردم اصلا حواسمون بہ ساعت نبود یڪ ساعت گذشتہ بود بلند شدم و درو اتاق و باز کردم جانم مامان حالتون خوبہ عزیزم آقاے سجادے خوب هستید چیزے احتیاج ندارید از جاش بلند شد و خجالت زده گفت بلہ بلہ خیلے ممنون دیگہ داشتیم میومدیم بیرون 〰️❤️〰️❤️〰️❤️🌹🕊 ایـن و گفت و از اتاق رفت بیرون ب مامان یه نگاهے کردم و تو دلم گفتم اخہ الان وقت اومدن بود❓❓ چرا اونطورے نگاه میکنے اسماء❓❓ هیچے آخہ حرفامون تموم نشده بود نه به ایـن کہ قبول نمیکردے بیان نه به ایـن ک دلت نمیخواد برن اخمے کردم و گفتم واااااا مامان من کے گفتم... صداے یا اللہ مهمونارو شنیدیم رفتیم تا بدرقشون کنیم مادر سجادے صورتمو بوسید و گفت چی شد عروس گلم پسندیدے پسر مارو❓❓ 〰️❤️〰️❤️〰️❤️🌹🕊 با تعجب نگاهش کردم نمیدونستم چی باید بگم که مامان به دادم رسید حاج خانم با یہ بار حرف زدن که نمیشہ انشااللہ چند بار همو ببینن حرف بزنـن بعد سجادے سرشو انداختہ بود پاییـن اصـلا انگار آدم دیگہ اے شده بود قــرار شد ک ما بهشون خبر بدیم که دفہ ے بعد کے بیان بعد از رفتنشون نفس راحتے کشیدم و رفتم سمت اتاق که بوے گل یاس و احساس کردم 〰️❤️〰️❤️〰️❤️🌹🕊 نگاهم افتاد به دستہ گلے که با گل یاس سفید و رز قرمز تزئین شده بود عجب سلیقہ اے من و باش دستہ گل شب خواستگاریمم ندیده بودم... شب سختے بود انقد خستہ بودم که حتے به اتفاقات پیش اومده فکر نکردم و خوابیدم صب که داشتم میرفتم دانشگاه خدا خدا میکردم امروز کلاسے که با هم داشتیم کنسل بشہ یا اینکہ نیاد نمیتونستم باهاش رودر رو بشم داشتم وارد دانشگاه میشدم ک یہ نفر صدام کرد سجادے بود بدنم یخ کرد فقط تو خونہ خودمون شیر بودم خانم محمدی.......❓* *نویسنده✍️"" ادامــه.دارد.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه‌ی برداشت کردن چوب دارچین👌 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 📚داستان ❤️ #عاشقــانه_دو_مدافــع❤️ #قسمت_پنجم در اتاق به صدا در اومد... مامان بود... اسماء جان❓
❤️💞❣️💛❤️💞❣️💛❤️💞❣️💛 *📚 ❤️ ❤️ 〰️❤️〰️❤️〰️❤️🌹🕊 خانم محمدے❓❓❓❓ سرمو برگردوندم ازم فاصلہ داشت دویید طرفم نفس راحتے کشید.سرشو انداخت پاییـݧ و گفت سلام خانم محمدے صبتوݧ بخیر موقعے ک باهام حرف میزد سرش پاییـݧ بود اصـݧ فک نکنم تاحالا چهره ے منو دیده باشہ پس چطورے اومده خواستگارے الله و اعلم _سلام صبح شما هم بخیر 〰️❤️〰️❤️〰️❤️🌹🕊 ایـݧ و گفتم و برگشتم ک ب راهم ادامہ بدم صدام کرد ببخشید خانم محمدے صبر کنید میخواستم حرف ناتموم دیشب و تموم کنم راستش...من... انقد لفتش داد کہ دوستش از راه رسید (آقای محسنی )پسر پر شرو شور دانشگاه رفیق صمیمیے سجادے بود اما هر چے سجادے آروم و سر بہ زیر بود محسنی شیطون و حاضر جواب اما در کل پسر خوبے بود رو کرد سمت مـݧ و گفت بہ بہ خانم محمدے روزتون بخیر سجادے چشم غره اے براش رفت و از مـݧ عذر خواهے کرد و دست محسنے و گرفت و رفت خلاصہ ک تو دلم کلے ب سجادے بدو بیراه گفتم اوݧ از مراسم خواستگارے دیشب ک تشیف آورده بود واسہ بازدید از اتاق اینم از الان 〰️❤️〰️❤️〰️❤️🌹🕊 داشتم زیر لب غر میزدم ک دوستم مریم اومد سمتم و گفت بہ بہ عروس خانم چیه چرا باز دارے غر غر میکنے مث پیر زنها❓❓❓ اخمے بهش کردم گفتم علیک سلام بیا بریم بابا کلاسموݧ دیر شد خندیدو گفت:اوه اوه اینطور ک معلومه دیشب یه اتفاقاتی افتاده. یارو کچل بود❓زشت بود❓ نکنه چایے رو ریختی رو بنده خدا❓❓بگو مـݧ طاقت شنیدنشو دارم دستشو گرفتم وگفتم بیا کم حرف بزن تو حالا حالا ها احتیاج داری ب ایـݧ فک.تازه اول جوونیتہ تو راه کلاس قضیہ دیشب و تعریف کردم اونم مث مـݧ جا خورد تو کلاس یه نگاه ب من میکرد یہ نگاه ب سجادے بعد میزد زیر خنده. نفهمیدم کلاس چطورے تموم شد کلا تو فکر دیشب و سجادے و....بودم خدا بگم چیکارت کنه مارو از درس و زندگے انداختے....* نویسنده✍️"" ادامــه.دارد.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat