فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سخن شورانگیز #شهید_مطهری درباره عدالت جهانی امام عصر(عج)
🔸اجرای عدالت واقعی، مرد آسمانی میخواهد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق_آسمون
-نماهنگ عشق آسمونی 🌱
کاری از مرکز فرهنگی و هنری نگاره
ای ظهورت دردها را بهترین درمان بیا...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
﷽ ⭕️لینک آزمون مسابقه کتاب و کتابخوانی⭕️ " راهکارهای عملی یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ال
♥️💭 خدا قوت♥️💭
قابـل تـوجـه هــمـراهـانـ گــرامــی 🌀
🚨 نتــایــج قرعه کشی و لیست برندگان مسابــقه تا ۲۷ اسفندماه اعلام میگردد 🚨
❤️با ما همراه باشید🙏👌
بالای امتیاز ۱۷ در قرعه کشی شرکت خواهد داده شد
🔊کانال را به دیگران معرفی فرمائید 🙏🔊
https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
هدایت شده از شیفتگان تربیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پذیرش حوزه های علمیه(بعد از ورود برادران اول صفحه و خواهران آخر صفحه)
paziresh.ismc.ir
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۳۰۷ قرآن کریم ( آیات ۲۶ تا ۳۸ سوره مبارکه مریم ) 🌺 پیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۳۰۸ قرآن کریم ( آیات ۳۹ تا ۵۱ سوره مبارکه مریم )
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «اِنَّ هذِهِ القُلوبَ لَتَصدَاُ کَما یَصدَاُ الحَدیدُ وَ اِنَّ جِلاءَها قِراءَةُ القُرآنِ» براستی این قلبها زنگار میگیرد، همانطور که آهن زنگار میگیرد، جلای قلبها قرائت قرآن است. (ارشاد القلوب / ۷۸)
🎙 استاد پرهیزگار
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
2_144140477223512310.mp3
2.46M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
سوره مبارکه إسراء
آیه: ۸۳_۸۵
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 من تنهایی نمی خواهم !
🔹 آیت الله عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💠 #قسمت_دهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : فرار بزرگ چشم هام رو بسته بودم و توی حال خودم ب
💠 #قسمت_یازدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : به ایران خوش آمدی
یه لبخندی زد ایستاد به نماز ... بدون توجه به من ... .
در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره ... اما پاهام به فرمان من نبود ... .
وضو گرفتم. ایستادم به نماز ... نماز که تموم شد. دستم رو گرفت و برد غذاخوری حرم ... غذاش رو گرفت و نصف کرد ... نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من ... منم تقریبا دو روزی می شد که هیچی نخورده بودم ... دیگه نفهمیدم چی دارم می خورم ... غذای شیعه، غذای حضرت ... .
قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه، غذای من تموم شده بود ... بشقابش رو به من تعارف کرد و گفت: بسم الله ... فکر کردم منظورش اینه که بسم الله بگو و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم: بسم الله ... نمی دونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ... ولی حاجی و اطرافیان با صدای بلند خنده شون گرفت ... مونده بودم باید بخندم، بترسم یا تعجب کنم ... .
کم کم سر صحبت رو باز کرد ... منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم ... .
وقتی داشتم اینها رو می گفتم، تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین می کرد ... حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن باز کرد ... بعد اومد سمتم. دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت: به ایران خوش اومدی ... .
🔵پ.ن: از قول برادرمون: در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار، اونجا بود که با این عمل مواجه شدم و اصلا مفهوم این حرکات رو درک نمی کردم ... بعدها حاجی به من گفت؛ جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنن
⬅️ادامه دارد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
شیفتگان تربیت
💠 #قسمت_یازدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : به ایران خوش آمدی یه لبخندی زد ایستاد به نما
💠 #قسمت_دوازدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : مقر مخفی سپاه
اون شب، حاجی با اصرار من رو برد خونه اش ... هم جایی برای رفتن نداشتم، هم جرات رفتن به خونه یه روحانی شیعه رو نداشتم ...
در رو که باز کرد، یا الله گویان وارد خونه شد ... از راهروی ورودی خانه رد شدیم و وارد حال که شدیم؛ یک شوک دیگه به من وارد شد ... .
عکس نسبتا بزرگی از آقای خامنه ای با امام خمینی، روی دیوار بود ... فکر کردم گول خوردم و به جای خونه حاجی، منو آورده به مقر و مراکز مخفی سپاه یا روحانی ها و الانه که ... .
ناخودآگاه یه قدم چرخیدم سمت در که فرار کنم ... که محکم پای حاجی رو لگد کردم و از ضرب من، خورد توی دیوار ... .
بدون اینکه چیزی به من بگه یا سوالی بکنه، خانمش رو صدا زد و رفت، لباسش رو عوض کرد ... .
اون شب تا صبح، با هر صدای کوچکی از خواب می پریدم و می نشستم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم، فردا با چه چیزی مواجه میشم ... .
فردا صبح، حاجی من رو با خودش برد و با ضمانت و تعهد خودش، من رو ثبت نام کرد ... تنها فکری رو که نمی کردم این بود که من، شب رو توی خونه مدیر یکی از اون حوزه های علمیه ای خوابیده بودم که دیگه حتی خواب پذیرش در اونجا رو هم نمی دیدم ...
⬅️ادامه دارد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
هدایت شده از شیفتگان تربیت
33.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈حس و حال راهیان نور
بوی شهدا را حس کنیم،فوق العاده است روایتگری در طلائیه👌
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
28.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📡🎞
🔺بیان یک حقیقت تلخ؛
آلسعود و افزایش قدرت نرم
🔻چگونه جنگ رسانهای را
به سعودیها واگذار کردیم؟!
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵ سال دیگه را
نخواهید درک کرد!
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم برات تنگ شده💔
"اباعبدالله"
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
May 11
امروز جمعه و روز توجه و رسیدگی به خانواده است ؛ گوشی ، اینترنت ، فضای مجازی و... امروز تعطیل ،لذت با خانواده بودن و باهم بودن👌❤️🙏 از همه عزیزان ، بویژه آقایان و خانمها ی محترم تقاضا می کنم به همدم(شوهر یا همسر) و فرزندان خود برسند ؛ یادمان باشد که فرصت ها به سرعت در گذرند
👌🌹👌🌹👌🌹👌🌹👌🌹👌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یاصاحبادرکنا
#جمعه_های_انتظار
#یا_اباصالح_المهدی
#ظهور
#زندگی_با_آرامش_همراه_خانواده
#خانواده_ی_مهدوی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۳۰۸ قرآن کریم ( آیات ۳۹ تا ۵۱ سوره مبارکه مریم ) 🌺 پیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۳۰۹ قرآن کریم ( آیات ۵۲ تا ۶۴ سوره مبارکه مریم )
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «مَن کانَ القُرآنُ حَدیثَهُ وَ المَسجِدُ بَیتَهُ، بَنَی اللهُ لَهُ بَیتًا فِی الجَنَّةِ» هرکه قرآن سخنش باشد و مسجد خانهاش، خداوند برای او خانهای در بهشت بنا کند. (امالی صدوق /۴۰۵)
🎙 استاد پرهیزگار
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا»
و اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحی فرستادهایم، از تو میگیریم؛ سپس کسی را نمییابی که در برابر ما، از تو دفاع کند...
(سوره مبارکه إِسراء/ آیه ۸۶)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر
نخست، مى فرماید: ما اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى فرستاده ایم از تو مى گیریم (وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ).
سپس کسى را نمى یابى که از تو دفاع کند و آن را از ما باز پس گیرد (ثُمَّ لاتَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکِیلاً).
پس این مائیم که این علوم را به تو بخشیده ایم تا رهبر و هادى مردم باشى، و این مائیم که هر گاه صلاح بدانیم از تو باز پس مى گیریم، و هیچ کس را در این رابطه دخل و تصرفى نیست!.
🌺🌺🌺
در پیوند این آیات، با آیه قبل، علاوه، بر آنچه گفته شد، این احتمال نیز وجود دارد که در آخرین جمله بحث گذشته خواندیم تنها بهره اندکى از علم و دانش به شما داده شده است .
و در آیات مورد بحث، مى خوانیم: خداوند حتى بهره اى را که از علم و دانش به پیامبرش داده است مى تواند باز پس گیرد، پس همه چیز شما حتى علم و آگاهیتان از سوى او است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۸۶ سوره مبارکه إسراء)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهاد_تبیین
#استاد_راجی
🔻 موضوع : حجاب اجباری رو از کجا آوردید؟
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅توی خونه رئیس کیه؟!!!
اولویتها رو بسنجیم...
🔰#استاد_پناهیان
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💠 #قسمت_دوازدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : مقر مخفی سپاه اون شب، حاجی با اصرار من رو ب
💠 #قسمت_سیزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : زندگی میان بهشت
بدون اینکه من کاری بکنم، حاجی خودش پیگیر کارهای من شد ... تاییده و مجوز تحصیل و اجازه اقامت از وزارت و ... .
روز موعود رسید ... توی خوابگاه بهم کمد و تخت دادن ... دلم می خواست از شدت خوشحالی گریه کنم ... مدام از خدا تشکر می کردم ... باور نمی کردم خدا چنین نصرت و پیروزی ای رو نصیب من کرده و کاری کرده که با دست خودشون، نابودشون کنم ... .
بیشتر از همه، زمانی شادی من چند برابر شد که فهمیدم وسط بهشت قرار گرفتم ... توی خوابگاه پر از شیعیان مختلف، از کشورهای مختلف بود ... امریکای شمالی و جنوبی، آفریقا، آسیا و اروپا ... مسلمان و تازه مسلمان، و همه شیعه ... هیچ چیز از این بهتر نمی شد ... .
بالافاصله یک برنامه هدف گذاری شده درست کردم ... مرحله اول، نفوذ بین اقوام مختلف ... مرحله دوم، شناسایی اخلاق، فرهنگ و تفکرات و نقاط قوت و ضعف تک تک شون بود ... نقش و جایگاه اسلام بین اونها ... میزان و درصد نفوذ شیعیان در بین حکومت و قدرت ... مرحله سوم، شناسایی علت شیعه شدن تازه مسلمان ها ... شیعیان از چه راهی اونها رو شست و شوی مغزی داده بودن؟ ... و آخرین مرحله، پیدا کردن راهکارهای نابودی شیعه در هر فرهنگ و قوم و ملیت بود ... .
بالاخره ماموریت من شروع شد ... مرحله اول، نفوذ ... .
همزمان باید مطالعاتم رو هم شروع می کردم ... یک ماه دیرتر از بقیه اومده بودم ... زمانم رو تقسیم کردم ... سه ساعت می خوابیدم و بیست و یک ساعت، تلاش می کردم ... دیگه هیچ چیز جلودار من نبود ...
⬅️ادامه دارد...
شیفتگان تربیت
💠 #قسمت_سیزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : زندگی میان بهشت بدون اینکه من کاری بکنم، حاجی
💠 #قسمت_چهاردهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : درست وسط هدف
کم غذا می خوردم و بیشتر مطالعه می کردم ... .
بین بچه ها می چرخیدم و با اونها دوست می شدم ... هر کاری از دستم برمیومد براشون می کردم ... اگر کسی مریض می شد و تب می کرد تا صبح بیدار می موندم ازش مراقبت می کردم ...
سعی می کردم شاگرد اول باشم و توی درس ها به همه کمک کنم ... برای بچه ها هم کلاس عربی و مکالمه میزاشتم ... توی کارها و انجام کارهای خوابگاه پا به پای بچه ها کمک می کردم ... چون هیچ کس از شستن توالت ها خوشش نمیومد، شیفت سرویس ها رو من برمی داشتم ... .
از طرف دیگه، همه می دونستن من نور چشمی حاجی هم هستم ... همه اینها، دست به دست هم داده بود و من، کانون توجه و محبوب خوابگاه و رئیس طلبه ها شدم ... .
تمام ملیت ها حتی با وجود اختلافات عمیقی که گاهی بین خودشون هم بود، بهم احترام میزاشتن ... و زمانی این نفوذ کامل شد که کار یکی از بچه ها به بیمارستان کشید ... .
ایام امتحانات بود و برنامه ها و حجم درس ها زیاد ... هیچ کس نمی تونست برای مراقبت بره بیمارستان ... از طرفی مراقبت ویژه و لگن گذاشتن و ... توی اون شرایط درس و امتحان خودم رو هم باید می خوندم ... .
وقتی با این اوضاع، شاگرد اول شدم ... کنترل کل بچه ها اومد دستم ... اعتبار و محبوبیت، دست به دست هم داد ... حتی بین اساتیدی که باهاشون درس نداشتم هم مشهور شده بودم ... .
دیگه اگر کسی، آب هم می خورد، من ازش خبر داشتم ... توی یک ترم، اولین مرحله از ماموریتم به پایان رسید ...
⬅️ادامه دارد...