eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
18.8هزار ویدیو
1.3هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gaamedo14 🕊༉ .کانال را به دیگران هم اطلاع رسانی فرمائید🌱؛ تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلام اخلاقی از شهید حاج محمد ابراهیم همت.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
مهیا سرش را تا جایی که می توانست پایین انداخته بود؛ تا آرش چشم های غرق در اشکش را نبیند. ــ امیدوارم حرفام تاثیری بزاره و شما رو راضی کنه؛ که با شهاب صحبت کنید. از جایش بلند شد و به سمت در رفت تا می خواست از در خارج شود؛ با صدای مهیا ایستاد. ــ چرا با شما نیومد؟! ــ شهاب؛ امشب عملیات داره نمی تونست بیاد. مکثی کرد و ادامه داد: ــ براش دعا کنید! عملیاتشون خیلی سخت و خطرناکه... آرش دعا می کرد، که با این حرفش شاید مهیا را مجبور به صحبت کردن با شهاب کند و نمی دانست که با این حرفش این دختر را ویران کرد.... مهیا کلافه گوشی را در کیفش انداخت. از صبح تا الان بیشتر از پنجاه بار با شهاب تماس گرفته بود، اما در دسترس نبود. موبایلش را روی تخت انداخت و نگران در اتاق شروع به قدم زدن کرد. از استرس بر دستان و پیشانیش عرق سردی نشسته بود. سرش را بالا آورد و به عکس شهید همت، خیره شد و آرام زمزمه کرد. .ــ تو از خدا بخواه؛ شهابم سالم برگرده! نگاهش را به ساعت روی دیوار سوق داد. ساعت از یک شب گذشته بود و حتما الان عملیات شروع شده بود. از استرس و اضطراب خواب به چشمانش نمی آمد. ترس عجیبی تمام وجودش را گرفته بود. دیگر نمی توانست تحمل کند. سریع وضو گرفت. به بالکن رفت. سجاده اش را پهن کرد. چادر سفیدش را سر کرد. دو رکعت نماز خواند. و برو روی سجاده نشست. قرآن سفیدش را باز کرد و آرام آرام شروع به خواندن کرد. احساس می کرد، دلش آرام گرفته و این آرامش او را ترغیب می کرد که بیشتر بخواند. *** با تکان های مهلا خانم، مهیا چشمانش را باز کرد. ــ دختر چرا اینجا خوابیدی! بیدار شو ببینم! مهیا از جایش بلند شد. درد عجیبی در گردنش احساس کرد. چشمانش را روی هم فرشد. ــ بفرما! گردنت داغون شد. آخه اینجا جای خوابه؟! ــ خوابم برد. مهلا خانم به علامت تاسف سرش را تکان داد. ــ باشه بلندشو صورتتو بشور صبحونه آماده است! مهیا سریع سجاده و چادرش را برداشت و به طرف اتاقش رفت. با دیدن موبایلش سریع به سمتش رفت. ولی با دیدن لیست تماس؛ که تماسی از شهاب نبود؛ ناراحت شماره شهاب را گرفت. اما باز هم در دسترس نبود. بعد صورتش را شست به آشپزخانه رفت و در سکوت صبحانه اش را خورد. ــ کلاس داری؟! مهیا با صدای مادرش سرش را بالا برد. ــ نه! ــ پس اماده شو باهم بریم خونه شهین خانوم... مهیا سرش را پایین انداخت و زمزمه کرد. ــ من نمیام! مهلا خانم با عصبانیت گفت: ــ این بچه بازیا چیه مهیا؟! ــ من کار دارم! ــ این مهمتره! کارتو بزار برا یه روز دیگه... ــ منیشه! ــ میشه. حرف دیگه ای هم زده نمیشه! الانم برو آماده شو! مهیا سکوت کرد. خودش هم دلش برای آن خانه تنگ شده بود. برای حیاط و آن حوض آبی؛ برای شهین جان و محمد اقا؛ برای مهربانی های مریم و به خصوص اتاق شهاب! اما می دانست با رفتن به آن خانه داغ دلش دوباره تازه می شود... مهلا خانم دکمه ی آیفون را فشرد و نگاهی به دخترش که از استرس گوشه ای ایستاده بود؛ انداخت صدای مریم در کوچه ی خلوت پیچید ــ بله؟! ــ منم مریم جان! ــ بفرمایید خاله مهلا! مهلا خانم و مهیا وارد شدند. مهیا در را بست و نگاهش را در حیاط چرخاند. گوشه به گوشه این حیاط با شهاب خاطره داشت. خیره به حوض مانده بود؛ که احساس کرد در آغوش کسی فرو رفته! ــ قربونت برم! دلم برات تنگ شده بود. چرا بهمون سر نمیزدی؟! مهیا، شهین خانم را به خودش فشرد و آرام زمزمه کرد: ــ شرمنده نتونستم! شهین خانوم از مهیا جداشد. اما دستش را محکم گرفت. ــ بفرمایید داخل! خوش اومدید! همه وارد خانه شدند، که مریم با خوشحالی به سمت مهیا پرواز کرد. هر دو همدیگر را در آغوش گرفتند. ــ خیلی نامردی مهیا! خیلی... و مهیا فقط توانست آرام بگوید. ــ شرمنده! با صدای شهین خانوم به خودشان آمدند. ــ ولش کن مریم بزار بیاد پیشم! مهیا لبخندی زد و کنار شهین خانوم نشست. با صدای سرفه ای سرش را بلند کرد و تازه متوجه سوسن خانم و نرجس شد. آرام سلامی کرد که آن ها آرام تر جواب دادند. مهیا حتی صدایی نشنید. فقط لبهایشان را دید که تکان خوردند. مهیا با صدای شهین خانوم به خودش آمد. ــ نمیگی دلمون تنگ میشه؟! * از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا * * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید بهشتی از دروغ و آزادی‌بیان می‌گوید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسم‌های بی‌ریشه از کجا آمدند؟ 🔹ابوالقاسم فردوسی خود را شیعه و مسلمان می‌دانست؛ اما حالا کسانی پیدا شده‌اند که به‌جای قرآن، در گوش نوزاد، فردوسی و برای ازدواج عقد آریایی می‌خوانند. عقدی که خود کوروش هم اطلاعی از آن نداشت! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🔸اصل ماجرای جشن جهاز و سیسمونی... ♨️روشنگری 🔻از شرکت در مراسم بازدید و دیدن جهیزیه خودداری کنید و از اساس این نوع دعوت ها را توهین به شخصیت خودتان تلقی کنید. اصلا برایتان فرق نکند جهیزیه مربوط به چه عروس خانمی است؛ هر عروس خانمی! حتی از نزدیک ترین اقوام و عزیزترین دوستان تان. دقت بفرمایید دوست و فامیل و آشنای شما و همان در و همسایه ی معروف، فقط برای چهار نفر مثل من و شما خودش و خانواده اش به سختی اقتصادی انداخته است تا پس از رویت تمام جزییات جهیزیه مورد تشویق شما و سایرین قرار بگیرد. همین! و اگر خواستگارهای متعددی بی دلیل رد می شوند به دلیل خجالت از همین بازدید کنندگان دو فامیل از جهیزیه محقر -بخوانید شرافتمندانه- است. بگذارید این نوع مجالس را همان انسان هایی شرکت کنند که شبیه برخی زنان حقیر مکه ی قبل از بعثت هستند و مهم ترین صفت جاهلیت عربی یعنی تفاخر را در خود به وفور دارند همان هایی که وقیحانه ضعف های اقتصادی دیگران را به روی آنها می آورند و مدت ها در مورد نقائص مالی و معیشتی فقرای فامیل و آشنایان شان صحبت می کنند و در مقابلِ متمکنین و ثروتمندانِ مسرف و مترَف، غرق در حسرتی جانسوز و حسدی بی انتها لب به تملق باز می کنند. این نوع مجالس احمقانه را به آنها بسپارید. شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر و چشم و هم چشمی نیست، شرکت نکنید. تا مبادا این بازار عکاظ و این بورسِ تجمل و اسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند. تصورش هم تحقیرآمیز است. مانند مراسم دیدن سیسمونی! یعنی مراسم دیدن از پوشک بچه! چقدر سخیف است چنین رسم هایی. از خصوصی ترین وسایل یک عروس و داماد از شخصی ترین جای خانه میروید دیدن کنید! کشوهای کمد شخصی، کابینت ها! لطفا کمی تفکر کنید با براندازی این رسم های غلط کمک کنیم به فرهنگ ازدواج آسان. ازدواجی که پدران و مادران از ترس نگاه دیگران و این گونه مجالس سخیف ازدواج فرزندانشان را به تاخیر می اندازند ♨️ 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹 شیفتگان تربیت🌹 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴صحبت‌های پروفسور مایکل جونز درباره جنبش زن زندگی آزادی اگر زنان ایرانی حجاب رو کنار بگذارند مانند غرب نابود می‌شوند مصی علینژاد صدای سازمان CIA آمریکا هست •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴کلیپ تصویری: شهادت امام حسن عسگری علیه السلام ◼️با نوای: سید مجید بنی فاطمه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0103264.mp3
20.9M
⏯ زمینه این همه راه دویدم ز پی دلدارم... بسیار دلنشین👌 🏴 ویژه شهادت امام حسن عسگری علیه السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴سلام ای پناه دل شیعه‌ها 🌴بازم عالمی مبتلای شما 🎤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
38.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 سامرایے مےشوم وقتے هوایے مےشوم از زمین پر مےڪشم غرق رهایے مےشوم سیّدے اے دومین یاحسنِ آل علے ع تو ڪریمے ڪہ چنین گرم گدایے مےشوم (علیه السلام)🖤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴کلیپ تصویری: امام حسن عسگری علیه‌السلام و نهادینه کردن تفکر مهدویت 🔸حجت الاسلام رفیعی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
مداحی_آنلاین_وصایای_امام_حسن_عسکری_آیت_الله_جواد_آملی.mp3
2.8M
🏴 (ع) ♨️وصایای امام حسن عسگری(علیه السلام) 👌 بسیار شنیدنی 🎤آیت الله 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱مجموعه‌استوری علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویژگی ممتاز یاران ⁉️ چرا شهید حسن باقری در شب عملیات اینگونه گریه می‌کرد؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا» همان پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد! او را پرستش کن و در راه عبادتش شکیبا باش! آیا مثل و مانندی برای او می‌یابی؟! (سوره مبارکه مریم/ آیه ۶۵) ❇ تفســــــیر سپس اضافه مى کند: این‌ها همه به فرمان پروردگار تو است. پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان این دو قرار دارد (رَبُّ السَّماواتِ وَ الاْ َرْضِ وَ ما بَیْنَهُما). حال که چنین است و همه خطوط به او منتهى مى شود، تنها او را پرستش کن (فَاعْبُدْهُ). عبادتى توأم با توحید و اخلاص. و از آنجا که در این راه ـ راه بندگى، اطاعت و عبادت خالصانه خدا ـ مشکلات و سختى‌ها فراوان است، اضافه مى کند: و در راه عبادت او صابر و شکیبا باش (وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ). 🌺🌺🌺 و در آخرین جمله مى گوید: آیا مثل و مانندى براى خداوند پیدا مى کنى؟ (هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً). این جمله، در حقیقت دلیلى است بر آنچه در جمله قبل آمده، یعنى مگر براى ذات پاکش شریک و مانندى هست که دست به سوى او دراز کنى و او را پرستش نمائى؟! کلمه سَمِىّ گرچه به معنى هم نام است، ولى روشن است منظور در اینجا تنها نام نیست، بلکه محتواى نام است، یعنى آیا کسى غیر از خدا، خالق، رازق، محیى، ممیت، عالم و قادر به همه چیز و بر همه چیز، پیدا خواهى کرد؟ (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۵ سوره مبارکه مریم) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat