eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @sh_tarbiat 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌺🍃🌸 پاک کنید خانه را گل بزنید قبله را🌼 ماه رجب می رسد. ❤️ حلول المرجب بر تمامی مسلمانان جهان مبارکباد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
1_836192153.ppsx
1.67M
✳️پاورپوینت صوتی دعای ماه رجب با نوای استاد موسوی قهار ✳️برای دوستان خود فوروارد کنید. 👌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @ShifteganeTarbiat
دعای هر روز ماه رجب @ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىَ مُوسَىَ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىَ» ما به موسی علیه‌السلام وحی فرستادیم که «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و برای آن‌ها راهی خشک در دریا بگشا؛ که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید، و نه از غرق شدن در دریا!» (سوره مبارکه طه/ آیه ۷۷) تفسیر: بعد از ماجراى مبارزه موسى(علیه السلام) با ساحران و پیروزى قاطع و چشمگیرش بر آن‌ها و ایمان آوردن آن جمعیت عظیم، موسى(علیه السلام) و آئین او رسماً وارد افکار مردم مصر شد. هر چند اکثریت قبطیان آن را نپذیرفتند، ولى همیشه براى آن‌ها یک مسأله بود، و بنى‌اسرائیل تحت رهبرى موسى (علیه السلام)، به اتفاق اقلیتى از مصریان، به طور دائم با فرعونیان درگیر بودند. سال‌ها بر این منوال گذشت، و حوادث تلخ و شیرینى روى داد، که قرآن بخش‌هائى از آن را در سوره اعراف از آیه 127 به بعد آورده است. آیات بعد، به آخرین فراز از این ماجراها یعنى برنامه خروج بنى اسرائیل از مصر، اشاره کرده، مى فرماید: ما به موسى، وحى فرستادیم که بندگانم را شبانه از مصر بیرون ببر (وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی). 🌺🌺🌺 بنى اسرائیل آماده حرکت به سوى سرزمین موعود (فلسطین) شدند، اما هنگامى که به کرانه هاى نیل رسیدند؛ فرعونیان، آگاه گشتند، فرعون با لشگرى عظیم آن‌ها را تعقیب کرد، آن‌ها خود را در محاصره دریا و دشمن دیدند، از یک سو رود عظیم نیل ، از سوى دیگر دشمن نیرومند خونخوار و خشمگین! اما خدا که مى خواست این جمعیت ستم کشیده محروم و با ایمان را از چنگال ظالمان رهائى بخشد، و ستمگران را به دیار فنا بفرستد. به موسى(علیه السلام) چنین دستور داد: راهى خشک براى آن‌ها، در دریا بگشا ! (فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً). راهى که هر گاه در آن گام بگذارى نه از تعقیب فرعونیان مى ترسى، نه از غرق شدن در دریا (لاتَخافُ دَرَکاً وَ لاتَخْشى). جالب این که نه تنها راه گشوده شد، بلکه این راه، به فرمان خدا، راه خشکى بود، با این که معمولاً چنین است که اگر آب رودخانه یا دریا، کنار برود باز اعماق آن تا مدت‌ها غیر قابل عبور است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۷ سوره‌ مبارکه طه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏼 یا من ارجوه لکل خیر 👆🏼چقدر به این جمله باور دارید؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود | السلام ای دلیل کَرَّمنا بامولودی خوانی: حاج مهدی رسولی ویژه ولادت حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) (علیه‌السلام ) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
* 🌸🍃 به اتاق خالی که جز یک میز و دوصندلی چیز دیگری نداشت،نگاهی انداخت، نمی دانست لرزش بدنش از ترس یا ضعف بود،دستی به صورتش کشید،از سردی صورتش شوکه شد ،احساس سرما در کل وجودش نفوذ کرده بود ،چادرش را دور خودش محکم پیچاند،تا شاید کمی گرم شود،اما فایده ای نداشت. ساعتی گذشته بود اما کسی به اتاق نیامده بود،نمی دانست ساعت چند است،پنجره ای هم نبود که با دیدن بیرون متوجه وقت شود،با یادآوری قرار امشب با مشت بر پیشانی اش کوبید!! اگر از ساعت۹گذشته بود ،الان حتما خانواده ی محبی به خانه شان آمده بودند،حتی گوشی وساعتش را برده بودند،و نمی توانست ،به خانواده خبر بدهد. فکر و خیال دست از سرش برنمی داشت،همه ی وقت با خود زمزمه می کرد "که نکند نیروی امنیتی نباشند" اما با یادآوری کارتی که فقط کد و نام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روی آن حک شده بودند،به خودش دلداری می داد که دروغی در کار نیست و در ارگانی مطمئن هست، نفس عمیقی کشید که در باز شد ،سمانه کنجکاو خیره به در ماند ،که خانمی وارد اتاق شد و بدون حرفی روی صندلی نشست و پوشه ای را روی میز گذاشت: ــ سلام ــ سلام ــ خانم سمانه حسینی ــ بله ــ ببینید خانم حسینی ،فک کنم بدونید کجا هستید و برای چی اینجایید؟ ــ چیزی که همکاراتون گفتن اینجا وزارت اطلاعاته اما برای چی نمیدونم ــ خب بزارید براتون توضیح بدم،ما همیشه زنگ میزدیم که شخص مورد نظر به اینجا مراجعه کنه،اما با توجه به اوضاع حساس کشور و اتفاقاتی که تو دانشگاه شما رخ داد ،ترجیح دادیم حضوری بیایم. سمانه کنجکاو منتظر ادامه صحبت های خانم شد!! ــ با توجه به اینکه هیچ سابقه ای نداشتید و فعالیت های زیادتون در راستای بسیج و فعالیت های انقلابی و با تحقیق در مورد خانواده ی شما ،اینکه با این همه نظامی در اعضای خانواده ی شما غیر ممکن است که دست به همچین کاری بزنید اما هیچ چیزی غیر ممکن نیست.و شواهد همه چیز را برخلاف نظر ما نشان می دهند سمانه حیرت زده زمزمه کرد: ــ چی غیر ممکن نیست؟ * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نصرالدین عامر: آمریکایی‎ها پیام دادند حملات ما محدود بوده و تمام شده اما ما اعلام کردیم حملاتمان به صهیونیست‎ها ادامه‌دار است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دعای هر روز 🤲یا من ارجوه لکل خیر ... 🎙 سید قاسم موسوی قهار
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ» (به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آن‌ها را دنبال کردند؛ و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) به‌طور کامل پوشانید! (سوره مبارکه طه/ آیه ۷۸) تفسیر: و به این ترتیب، موسى(علیه السلام) و بنى اسرائیل وارد جاده‌هائى شدند که در درون دریا با کنار رفتن آب‌ها پیدا شدند. در این هنگام، فرعون به همراه لشکریانش به کنار دریا رسید و با این صحنه غیر منتظره و شگفت‌انگیز روبرو شد. فرعون لشکریان خود را به دنبال بنى اسرائیل فرستاد و خود نیز وارد همان جاده‌ها شد (فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ). 🌺🌺🐔 مسلماً ارتش فرعون در آغاز، اکراه داشت که در این جاى خطرناک ناشناخته گام بگذارد، و بنى اسرائیل را تعقیب کند، حداقل، مشاهده چنین معجزه شگرفى کافى بود که آن‌ها را از ادامه این راه باز دارد. ولى فرعون که باد غرور و نخوت، مغزش را پر کرده بود، و در لجاجت و خیره‌سرى غوطه‌ور بود، بى اعتنا از کنار چنین معجزه بزرگى گذشت، و لشکر خود را تشویق به ورود در این جاده‌هاى ناشناخته دریائى کرد! از این سو آخرین نفر لشکر فرعون وارد دریا شد، و از آن سو آخرین نفر از بنى اسرائیل خارج گردید. در این هنگام، به امواج آب فرمان داده شد، به جاى نخستین بازگردند. امواج همانند ساختمان فرسوده‌اى که پایه آن را بکشند یک‌باره فرو ریختند و دریا آن‌ها را در میان امواج خروشان خود پوشاند، پوشاندنى کامل (فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ). و به این ترتیب، یک قدرت جبار ستمگر با لشکر نیرومند و قهارش در میان امواج آب غوطه‌ور شدند، و طعمه آماده‌اى براى ماهیان دریا! (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۸ سوره‌ مبارکه طه)
* 🌹 سمانه شوکه به حرف های او گوش سپرده بود،نمی توانست حرف هایی را که می شنید را باور کند،هضم این حرف ها برایش خیلی سخت بود! ــ خانم حسینی به نفع خودتونه هر چه زودتر قضیه رو برای ما روشن کنید،چون تا وقتی قضیه روشن نشه شما مهمون ما هستید،البته قضیه روشن هست ــ من همچین کاری نکردم ــ خانم حسینی پس این همه مدرک تو پرونده چی میگن ؟؟ ــ نمیدونم،حتما اشتباه شده و با صدای بالاتری گفت: ــ مطمئنم اشتباه شده سمانه خیره به خانمی که با اخم و عصبانیت به او خیره شده بود ماند، ــ صداتونو بالا نبرید خانم حسینی،اینجا خونه ی خالتون نیستش،وقتی داشتید برا بهم ریختن اوضاع برنامه ریزی می کردید،باید به فکر اینجا بودید سمانه عصبی از جایش بلند شد و با صدای بلندی گفت: ــ وقتی هنوز چیزی ثابت نشده حق ندارید تهمت بزنید،من دارم میگم اینکارو نکردم،اما شما الان فقط میخواید مجرم بودن منو ثابت کنید ،حتی تلاش نمی کنید حقیقتو از زبون من بشنوید خانم از جایش بلند شد و پرونده را برداشت: ــ مسئول ما به احترام اینکه خانم هستید برای بازجویی خانم فرستادن اما مثل اینکه شما بازیتون گرفته،و قضیه رو جدی نگرفتید،خودشون بیان بهتره پوزخندی زد و از اتاق خارج شد،سمانه بر روی صندلی نشست و سرش را بین دستانش گرفت و محکم فشرد تا شاید سردردش کمتر شود،باورش نمی شد ،حرف هایی که شنیده بود خیلی برایش سنگین بودند،الان همه او را به چشم یک ضد انقلابی می دیدند. الان دیگر مطمئن بود که ساعت از ۹ گذشته ،و اتفاقی که نباید بیفته ،اتفاق افتاده.می دانست الان مادرش و پدرش چقدر نگران هستند،وچقدر خجالت زده در برابر خانواده محبی . آه عمیقی کشید،مطمئن بود الان در به در دنبال او هستند،هیچوقت دوست نداشت کسی را نگران کند یا آرامش خانواده را بهم بریزد،دوست داشت هر چه سریعتر مسئولشان بیاید و او از اینجا برود،از فکری که کرد ،ترسی بر دلش نشست و دستانش یخ بستند، "نکند ،اینجا ماندنی شود،یا شاید بی گناهیش تابت نشود" محکم سرش را تکان داد تا دیگر به آن ها فکر نکند. بعد از نیم ساعت در باز شد،و سایه مردی بر روی زمین افتاد،سمانه سرش را بالا آورد تا به بی گناه بودنش اعتراف کند اما با دیدن شخصی که روبه رویش ایستاده شوکه شد! نمی توانست نگاهش را از مردی که خود هم از دیدن سمانه ،در این مکان شوکه شده بود ،بردارد. سمانه دیگر نمی توانست اتفاقات اطرافش را درک کند،احساس می کرد سرش در حال ترکیدن است،اشک در چشمانش نشسته بود و فقط اسمش را با بهت و حیرت از زبان مردی که هنوز در کنار در خشکش زده بود ،شنید: ـــ ســمانــه * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣توصیه برادرانه دکتر عزیزی به افرادی که میخوان زندگی مشترک شروع کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆یک آزمایش اجتماعی جالب در مورد حجاب در تهران ♦️تذکر لسانی در چهارراه ولیعصر چند دقیقه دوام دارد؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جمعه بازار یمن 🔹 انواع ناو در قیمتهای مختلف موجود است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻موساد چگونه در ایران جاسوس انتخاب میکند؟ 🔹نحوه فعالیت افسران ارشد اطلاعاتی و شبکه سازی در ایران چگونه است؟