eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
17.8هزار ویدیو
1.3هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @game2iran 🕊༉ ـ کانال را به دیگران هم اطلاع رسانی فرمائید🌱؛ تبلیغات نداریم! ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️راهکارهای زندگی موفق در جزء بیست و ششم قرآن کریم😍😍 👆👆👆 التماس دعا🤲 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚داستان سید عبدالکریم کفاش •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
* 🌹 ساعت یک بامداد بود و کمیل و محمد همچنان در خیابان ها میچرخیدند. محمد نگران کمیل بود،زخمش کمی خونریزی کرده بود اما حاضر نبود که برود و پانسمانش را عوض کند. کمیل خم شد و سرش را بین دستانش گرفت و محکم فشرد،تا شایدکمی از سر دردش کم شود. ــ دایی زنگ بزن به خاله ببین سمانه نیومده ؟ ــ نمیخوام نگران بشن ــ دایی اگه سمانه تا الان نیومده حتما به من ‌زنگ میزدن چون سمانه بهشون گفته که با منه،مگه خاله اینو بهتون نگفت؟ محمد سریع شماره خواهرش را گرفت،که بعد از چند تا بوق آزاد صدای خوابالود فرحناز خانم در گوشی پیچید ــ الو ــ سلام ،ببخشید بیدارت کردم فرحناز،سمانه برگشت؟ ــ آره داداش بعد اینکه زنگ زدی به ربع ساعت اومد،من بهش گفتم زنگ بزنه،زنگ نزد؟ محمد نفس راحتی کشید و دستش را روی شانه ی کمیل گذاشت و فشرد: ــ اشکال نداره شاید خسته بود ــ اره وقتی اومد چشماش سرخ بودند از گریه،فک کنم با کمیل بحثش شده بود ــ خب پس، فردا بهاش حرف میزنم،شب بخیر محمد سریع خداحافظی کرد و روبه کمیل گفت: ــ درست حدس زدی،خونه است ــ خدایا شکرت با ناراحتی گفت: ــ خاله نگفت حالش چطوره؟ محمد نمی خواست به او دروغ بگوید برای همین حقیقت را گفت: ــ گفت حالش خوب نبود،چشماش از گریه سرخ بودند،حدس میزنن که با تو بحثش شده ــ نباید سمانه رو وارد این بازی می کردم نباید این کارو میکردم و مشتی بر زانویش نشاند. *** ــ خسته نباشید سمانه بی حوصله وسایلش را جمع کرد و از کلاس بیرون رفت،نگاهی به ساعت انداخت،ساعت۱۱ صبح بود،و کلاس بعدیش نیم ساعت دیگه شروع می شد،حوصله صحبت های استاد را نداشت ،با این ذهن درگیر هم نمی توانست چیزی یاد بگیرد،کیف را روی شانه اش درست کرد و از دانشگاه خارج شد. چشمانش درد میکردند،گریه های دیشب اثرات خودشون را کم کم داشتن نشان می دادند،احساس می کرد زخم عمیقی بر قلبش نشست،حرف های کمیل برایش خیلی سنگین بود. با صدای بوق بلند ماشین،سرش را بلند کرد،وسط جاده بود ،خودش هم نمی دونست کی به وسط جاده رسیده بود،خیره به ماشینی که به سمتش می امد بود پاهایش خشک شده بودند و نمی توانست از جایش تکان بخورد. باکشیدن بازویش از جاده کنار رفت و صدای ماشین با بوق کشیده و وحشتانکی در گوشش پیچید. سرش را بلند کردتا صاحب دست مردانه ای که محکم بازویش را گرفته ببینید. با دیدن شخص روبه رویش با عصبانیت گفت: ــ تو .. تو اینجا چیکار میکنی؟ * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیویی زیبا از انتقام ایران از رژیم صهیونیستی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر و با زبان عبری وایرال شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 سفارش‌های سرلشکر سلامی به سردار حاجی زاده که مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته... @ShifteganeTarbiat
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 صفر تا صد داستان حاج آقای صدیقی توسط حاج آقا مهدوی ارفع رو با صبر و حوصله در این کلیپ تا آخر ببینید و تو گروه‌ها و برای افراد مختلف بفرستید تا همه چیز برای همه مشخص شود. @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داور دیشب تو بازی لیورپول و شفیلد دقیقه ۲۵، دقیقا وقت اذان بازی رو متوقف کرد تا کوناته و محمدصلاح بتونن افطار کنن.. @ShifteganeTarbiat
پس فردا برگزار میگردد لطفا اطلاع رسانی فرمائید(دوشنبه وعده ما)