eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر ارضا جنسی بشود محور زندگیت و به این سو بروی به پرتگاهی سقوط خواهی کرد که انسانیتت را در او دفن کنی ⛔️ @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چادر سه نقطه دارد... همان سه نقطه‌ای که فرق است بینِ: پوشیدگی و پوسیدگی❕ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
برای مطالعه بیشتر،زمان مسابقه را تمدید کنیم؟
همه مخاطبین در کانال سهیم هستند و حق دارند،تابع مخاطبین بزرگوار هستیم،خیلی از بزرگواران اصرار بر تمدید زمان دارند،چه کنیم؟ https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
کانال شیفتگان تربیت در روبیکا 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ» (هنگامی که منظره بت‌ها را دیدند،) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده، قطعاً از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!» تفسیر: سرانجام آن روز عید به پایان رسید، بت پرستان شادى کنان به شهر بازگشتند و یک‌سر به سراغ بتخانه رفتند، تا هم عرض ارادتى به پیشگاه بتان کنند و هم از غذاهائى که به زعم آن‌ها در کنار بت‌ها برکت یافته بود، بخورند. 🌺🌺🌺 همین که وارد بتخانه شدند با صحنه‌اى روبرو گشتند که هوش از سرشان پرید، به جاى آن بتخانه آباد، با تلّى از بت‌هاى دست و پا شکسته و به هم ریخته روبرو شدند! فریادشان بلند شد: صدا زدند: چه کسى این بلا را بر سر خدایان ما آورده است؟! (قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا). مسلماً هر کس بوده از ظالمان و ستمگران است (إِنَّهُ لَمِنَ الظّالِمِینَ). او هم به خدایان ما ستم کرده، هم به جامعه و جمعیت ما و هم به خودش! چرا که با این عمل خویشتن را در معرض نابودى قرار داده است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۹ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌حفظ اقتدار آقایان... 🎙 حجت‌الاسلام استاد حسین دهنوی 🔰 سلسله جلسات خانواده موفق @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هــــو_العشـــق🌹 #پـــلاک_پنهـــان #قسمت125 خسته از ماشین پیاده شد،هوا تاریک ش
* 🌹 روبه روی مزار کمیل زانو زد،به عکس کمیل که روی سنگ حکاکی شده بود،خیره شد. به اشک هایش اجازه ی سرازیر شدن را داد،دیگر ترس از دیده شدن را نداشت،در اولین روز هفته و این موقع،که هوا تاریک شده بود،کسی این اطراف دیده نمی شود. او یک دختر بود،زیر این همه سختی و درد نباید از او انتظاره استقامت داشت،او همسرش ،تکیه گاهش،کسی که دیوانه وار دوست داشت را از دست داد. با صدایی که از گریه خشدار شده بود نالید: ــ قول داده بودی بمونی ،تنهام نزاری،یادته دستمو گرفتی گفتی تا هستی از هیچکس نترسم جز خدا،نگفتی هیچوقت نگران نباش چون هر وقت خواستی کنارتم،گفتی هیچکس نمیتونه اذیتت کنه چون من هستم. هق هق هایش نمی گذاشتند راحت حرف بزند،نفس عمیقی کشید و ادامه داد: ــ پس چرا الان تنهام،چرا از نبودت میترسم،چرا کنارم نیستی،چرا همیشه نگرانم،چرا همه دارن اذیتم میکنن و تو،نیستی بایستی جلوشون .چرا،چرا کمیل؟؟ با مشت بر سنگ زد و با نالید: ــ دارن مجبورم میکنن ازدواج کنم،مرد همسایه همیشه مزاحمم میشه،پس چرا نیستی ،کمیل دارم از تنهایی دق میکنم،دیگه نمیکشم. شانه هایش از شدت گریه تکان میخوردند و هر لحظه احساس میکرد قلبش بیشتر فشرده می شد. ــ کمیل چهارسال نبودنت برای من کافیه،همه میگن همسر شهیدمـ باید صبر داشته باشم،اما منم آدمم، نمیتونم،چرا هیچکس درکم نمیکنه،چرا منو عاشق خودت کردی بعد گذاشتی رفتی،چرا پای هیچکدوم از قولات نموندی،توکه بدقول نبودی با دست اشک هایش رو پس زد و گفت: ــ چرا صبر نکردی،چرا تنها رفتی،چرا منتظر نموندی نیرو بیاد،کمیل به دادم برس،از خدا بخواه به من صبر بده یا منو هم ببره پیش تو ،دلم برات تنگ شده بی معرفت صدای گریه هاش درمحوطه مزار میپیچید،نگاهی به مزار انداخت و زمزمه کرد: ــ چرا بعد از چهارسال نمیتونم رفتنتو باور کنم چرا؟ اشک هایش را با دست پاک کرد، هوا تاریک شده بود،و کسی در مزار نبود،ترسی بر وجودش نشست،تا میخواست از جایش بلند شود،با قرار گرفتن دستمال جلویش و دیدن دستان مردانه ای که جلوی چشمانش بود،از ترس و ،وحشت زانوهایش بر روی زمین خشک شدند * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماد یه ایرونی چی چیه؟ رگِ غیرتِ ایرانیشه! ❤️🇮🇷 @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴آنچه که باید درباره برنامه دشمن برای کشف حجاب بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 در نگاه فیلسوفان غربی 🎙 استاد رحیم‌پور ازغدی | @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
﷽ #مســــابقه‌ از کتاب تا قاف کرامت هدیه نقدی برای افراد برگزیده 😍🎁🎁🎁🎁 👈وقت کامل برای مطالعه است👌
نظر به اصرار بیش از اندازه مخاطبین و همراهان گرامی مبنی بر زمان مسابقه،زمان به ۱۹ اردیبهشت ماه تمدید شد،این زمان تمدید دوباره نخواهد داشت،لطفا گسترده را مبذول فرمائید🌹👌 https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
کانال متفاوت در 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور مهلت ثبت نام: تا پایان خرداد ماه برای دستیابی به اطلاعات بیشتر و راهنمای پذیرش به آدرس زیر مراجعه کنید: http://paziresh.whc.ir
هدایت شده از شیفتگان تربیت
📣 ثبت نام ورود به حوزه‌های علمیه 22 آغاز شده ♨️ قابل توجه داوطلبان ورود به حوزه های عملیه 🌸 به یاری خداوند متعال پذیرش حوزه های علمیه برای سال تحصیلی 1404-1403شروع شده ✅ علاقه مندان می توانند با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی پذیرش به آدرس زیر اطلاعات لازم را نسبت به شرائط و مراحل پذیرش کسب و اقدام به ثبت نام نمایند. 📎 📎 📎 🌐 آدرس تارنما https://paziresh.ismc.ir/ 🔰 سنجش و پذیرش حوزه های علمیه برادران
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ» (گروهی) گفتند: «شنیدیم نوجوانی از (مخالفت با) بتها سخن می‌گفت که او را ابراهیم می‌گویند.» تفسیر: اما گروهى که تهدیدهاى ابراهیم (علیه السلام) را نسبت به بت ها در خاطر داشتند، و طرز رفتار اهانت آمیز او را با این معبودهاى ساختگى، مى دانستند؛ گفتند: ما شنیدیم جوانکى سخن از بت ها مى گفت و از آن‌ها به بدى یاد مى کرد که نامش ابراهیم است (قالُوا سَمِعْنا فَتىً یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ). 🌺🌺🌺 درست است که ابراهیم(علیه السلام) طبق بعضى از روایات، در آن موقع کاملاً جوان بود و احتمالاً سنش از 16 سال تجاوز نمى کرد. و درست است که تمام ویژگى هاى جوانمردان : شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعیت در وجودش جمع بود، ولى مسلماً منظور بت پرستان از این تعبیر چیزى جز تحقیر نبوده که بگویند ابراهیم این کار را کرده، بلکه گفتند: جوانى که به او ابراهیم مى گفتند، چنین مى گفت... یعنى فردى کاملاً گمنام و از نظر آنان بى شخصیت. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۰ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
🔸 حکم شنیدن ترجمه آیات سجده‌دار 🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۲۸۴ @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت126 روبه روی مزار کمیل زانو زد،به عکس ک
* 🌹 از ترس لرزی بر تنش افتاد،جرات نداشت نگاهش را بالا بیاورد و صاحب دست را ببیند. ــ بفرمایید با شنیدن صدای مردانه و خشداری که به دلیل سرما خوردگی بدجور گرفته بود،آرام نگاهش را از دستمال بالا آورد که به صحنه آشنایی برخوردکرد. مردی قدبلند با صورتی که با چفیه پوشانده شده، مطمئن بود این صحنه آشنا است. او این مرد را دیده،در ذهنش روزهای قبلی را مرور کرد تا ردی پیدا کند. با یادآوری سردار احمدی و همراهش،لحظه ای مکث کرد و از جایش بلند شد. ــ سلام،اگه اشتباه نکنم شما همراه سردار هستید مرد سرفه ای کرد و سری تکان داد،سمانه اطراف را نگاه کرد و با نگاه به دنبال سردار گشت اما با صدای آن مرد ،دست از جستجو برگشت. ــ تنها اومدم سکوت سمانه که طولانی شد،مرد به طرف سمانه برگشت و برای چند لحظه نگاهشان به هم گره خورد. ــ کمیل دوست من هم بود سمانه خیره به چشمان مشکی و غرق در خون آن مرد مانده بود،با شنیدن سرفه های مرد به خود آمد و ناخوداگاه قدمی به عقب برگشت. احساس بدی به او دست داد،سریع کیفش را از روی مزار برداشت و خداحافظی کرد. به قدم هایش سرعت بخشید،از مزار دور شد اما سنگینی نگاه آن مرد را احساس می کرد،احساس می کرد مسافت تا ماشین طولانی شده بود،بقیه راه را دوید،به محض رسیدن به ماشین سریع سوار شد،و در ها را قفل کرد،نفس نفس می زد،فرمون را با دستان لرزانش فشرد،تا کمی از حس بدش کم شود. کیفش را باز کرد ،گوشی اش را بیرون آورد و نگاهی به ساعت انداخت،ده تماس بی پاسخ داشت،لیست را نگاهی انداخت بی توجه به همه ی آن ها شماره سمیه خانم را گرفت،بعد از سه بوق بلافاصله صدای ترسیده سمیه خانم در گوش سمانه پیچید: ـــ سمانه مادر کجایی،بیا مادر از نگرانی دارم میمیرم ــ ببخشید خاله.گوشیم روی سایلنت بود ــ برگرد سمانه ،بیا خونه قول میدم ،به روح کمیل قسم دیگه حرف از ازدواج نمیزنم فقط بیا پیشم مادر ــ دارم میام * ادامه.دارد.... *