eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : فضیلت استغفار و صدقه در ماه شعبان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️گوشی و تلویزیون و رسانه، ما را ضعیف کرده! ❓ راهکاری برای اینکه متوجه شویم چقدر حافظه قویی داریم؟👆🏻 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | پوشیدن لباس چه احکامی دارد 📡 با اشتراک این پست در ترویج احکام الهی شریک باشید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
‍ ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_نود چند روزی گذشت و کم کم محدثه به من عادت کرد.یک شب که یک لباس قش
‍ ‍ ‍ ‍ 🥀 ساعت۶ونیم صبح بود که اول محدثه رو حاضر کردم و بعدش کارن رو بیدار کردم. _کارن جان؟ عزیزم بیدار شو ساعت یک ربع هفته‌. آروم چشماشو باز کرد و لبخند زد. _خوشا آن صبحی که چشمم در چشمانت باز شود. با ناز خندیدم و گفتم:سر صبحی شاعرم شدیا. پاشو دیر شد آقا. دستشو گذاشت رو چشمش و گفت:چشم بانو. رفتم مسواک و خمیر دندون و شامپو هم برداشتم و گذاشتم تو چمدونا. همه وسایلمون شد دو تا چمدون و یک ساک دستی کوچیک. حاضر که شدیم چراغای خونه رو خاموش کردم و همراه کارن و دخترم از خونه رفتیم بیرون. تا فرودگاه با ماشین رفتیم و ماشین رو تو پارکینگش پارک کردیم. پروازمون بدون تاخیر پرید و منم با ذوق فقط لحظه شماری میکردم برای رسیدن به مشهد. دل تو دلم نبود که حرم آقا رو ببینم. خیلی خیلی خوشحال بودم و این حال خوبم رو مدیون کارن بودم. وقتی هواپیما نشست اولین نفرایی بودیم که پیاده شدیم و با تاکسی خودمون رو به هتل رسوندیم. _کارن بریم حرم. _بزار خستگیمونو در کنیم خانمی. شب میریم کار دارم. رو حرفش حرف نزدم و تا شب با دل بی قرارم سر کردم. ساعت۸بود که سه نفری پای پیاده راه افتادیم سمت حرم. گنبد آقا که به چشمم خورد اشک تو چشمام جمع شد و بغض گلومو گرفت. وارد حرم که شدیم اشکهام بی هوا جاری شد رو گونه هام. دستمو به نشونه ادب رو سینه ام گذاشتم و با چشمای تر زل زدم به ضریح طلایی آقا. زیر لب زمزمه کردم:السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا. السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفا و الفقرا.. یا امام رضا قربونت برم که طلبیدی بیایم حرمت. از ته ته قلبم خوشحالم. ممنونم که منو برگردوندی به زندگی و یک عمر دوباره بهم دادی. پیش تو و خدا حسابی شرمنده و خجالت زده ام. سلام که دادم برگشتم سمت کارن دیدم صورت اونم خیسه. رفتیم جلوتر و تو صحن جمهوری وقتی نشستیم، کارن رفت یک روحانی آورد و نشستن کنارمون. _سلام خواهر. _سلام حاج آقا. خوب هستین؟ _ممنونم شکر خدا. محدثه رو پام خوابش برده بود. با تعجب کارن رو نگاه کردم و گفتم:برای چی ایشون رو آوردی؟ دستشو گذاشت رو بینیش ‌ گفت:هیس الان میفهمی‌. _حاج آقا شروع کنین. _آقا کارن مطمئنی؟ _بله. _تحقیقاتو کردی؟ _بله حاج آقا یک ذره هم شک ندارم. حاج آقا دو زانو نشست و گفت:بسیار خب. اعوذ باالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. هرچی که من میگم تکرار کنین لطفا. مات و مبهوت نگاهشون میکردم. صحنه قشنگی بود. کارن دوزانو نشسته بود رو به ضریح و دست گذاشته بود رو سینه اش‌. _الله اکبر اشهد ان لا الٰه الا الله اشهد ان محمدً رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله اشهد ان علیاً حجة الله کارن دستشو بالا برد و تکرار کرد همشو. حاج آقا لبخندی زد و گفت:مبارکه کارن جان. مسلمون شدنت مبارک بعد بهم دست دادن.‌ حاج آقا که رفت، برگشت طرفم و با چشمای خیس از اشکش گفت:تبریک نمیگی خانمی؟ دستشو گرفتم و با خوشحالی و اشک گفتم:مبارکه عزیزم.. تولد دوباره ات مبارک عشقم تو شب تولدش مسلمون شده بود. شبی که انگار تازه متولد شده بود و من چقدر از این بابت راضی و خوشحال بودم. خدایا شکرت...
44.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌ ببینید | فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۱۴۰۳/۱۱/۱۹ 💻 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
‍ ‍ ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_نود_و_یک ساعت۶ونیم صبح بود که اول محدثه رو حاضر کردم و بعدش کارن
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🥀 مسلمون شدن کارن خیلی خوب و خوشحال کننده بود برام. خیلی خوشحال بودم که خدا دعوتش کرده و به جمع ما پیوسته. خیلی خوشحال بودم که مرد زندگیم، واقعا مرده و دوسم داره. با هم یک زیارت درست حسابی کردیم و رفتیم هتل. خیلی اصرار داشت بریم رستوران شام بخوریم اما گفتم میخوام به مناسبت تولدت شام درست کنم. یک کیک کوچیک گرفتم و رفتیم خونه یک جشن دونفره گرفتیم. کلی دور هم خوش گذروندیم و شام هم قرمه سبزی درست کردم که خوردیم. شب هر سه نفر پیش هم خوابیدیم . صبح موقع نماز هر دو با هم قامت بستیم و من برای اولین بار کنار مرد زندگیم نماز خوندم. صبح هم با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم. _بله؟ _کوفت و بله. کدوم گوری تو؟ _سلام علیکم آتنا خانم عصبانی. چطوری؟ _سلامت بخوره تو سرت. بدون خبر پاشدی رفتی مشهد. ایشالله که کوفتت بشه. بلند بلند خندیدم که یکهو کارن بیدار شد. _چه خبره زهرا جان اول صبحی؟ خندیدم و گفتم:هیچی عزیزم بخواب تو. آتنا دیوونه است. رفتم بیرون تا باهاش راحت حرف بزنم. _چته تو شوهرمو بیدار کردی؟! _به منچه تو خندتو کنترل کن. _چشم خانم. حالا خوب هستین؟ _نخیر دلم میخواد خفه ات کنم چرا نگفتی من و علیرضا هم بیایم باهاتون؟ _چون این اولین سفر متاهلیمونه و خیلی خاصه. _ایش دختره لوس. خیلخب خسیس مزاحم نمیشم. _مراحمی عشقم. دیگه چه خبر؟ _به من نگو عشقم. عشقت کارن جونته. _آتنا کارن مسلمون شد..دیشب تو حرم. لحظه ای سکوت کرد. _الو آتی؟ _مسلمون شد؟ مگه نبود موقعی که باهات ازدواج کرد؟مگه شرط نذاشتی؟ _نه نشده بود. موقعی که من تو بیمارستان بودم نذر کرده بود اگر خوب بشم مسلمون و شیعه بشه که شد. _وای چه عالی بهش تبریک بگو عزیزم. _حتما آتی جون. شما هم سلام به اقاتون و خانوادت برسون. _چشم حتما بزرگیتو میرسونم گلی. برو بهت خوش بگذره التماس دعای مخصوص. محدثه رو ببوس از طرفم عزیزم _حتما چشم. فعلا خداحافظ. _خدانگهدار دوست جونم. تلفن رو که قطع کردم دیدم کارن اومده بیرون و محدثه هم گیج تو بغلشه. خنده ام گرفت هر دوتاشون خنده دار و بامزه شده بودن. _چرا گیج میزنین جفتتون؟ کارن سرشو خاروند و گفت:هـــوم؟ بازم خندیدم که گفت:از دست شما خانم پر سر و صدا. کله صبحی ما رو بیدار کردی. دخملمم بیدار شد. _برین دست و صورتتون رو بشورین بیاین صبحانه.
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مذاکره با آمریکا ‼️ ♨️ حرکتی عجیب در •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻غیور، مثل غیوران و همسرش 🔹بدون تعارف با زوج مبارز دوران انقلاب که سال‌ها در زندان ساواک شکنجه شدند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شیفتگان تربیت
بزرگترین مسابقه ایران و انقلاب اسلامی با جوایز نفیس و ارزنده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ همزمان با سالروز پیروزی انقلاب به صورت مجازی برگزار می گردد. 🎁جوایز این مسابقه به این شرح است: 🏅 نیم سکه طلا ۲ عدد 🏅ربع سکه طلا ۴ عدد 🏅 لپ تاب ۴ دستگاه 🏅دوچرخه ۲۲ عدد 🏅گوشی تلفن همراه ۲۲ عدد 🏅 تبلت ۱۲ عدد 🏅۴۶ کمک هزینه سفر به عتبات عالیات 🏅۴۶کمک هزینه سفرمشهدمقدس 🏅پاوربانک ۴۶ دستگاه 🏅سکه گرمی ۴۶ عدد 🏅ساعت هوشمند ۲۲ دستگاه 🏅بسته وسایل ورزشی ۲۲ عدد 🏅اسکوتر ۱۲ عدد 🏅 دستگاه هدفون۴۶ عدد 👈شرکت برای همه هموطنان و عموم کاملا آزاد است👌👌 جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت ذیل مراجعه فرمائید 👇👇👇👇 http://m.darolershad.org 👆👆👆👆👆 👈به همه اطلاع رسانی فرمائید 🙏 https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی می‌رانَد، سپس میان آن‌ها پیوند می‌دهد، و بعد آن را متراکم می‌سازد؟! در این حال، دانه‌های باران را می‌بینی که از لابه‌لای آن خارج می‌شود؛ و از آسمان -از کوه‌هایی که در آن است [=ابرهایی که همچون کوه‌ها انباشته شده‌اند]- دانه‌های تگرگ نازل می‌کند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان می‌رساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف می‌کند؛ نزدیک است درخشندگی برق آن (ابرها) چشم‌ها را ببرد! تفسیر: باز، به گوشه دیگرى از شگفتى هاى آفرینش، علم و حکمت و عظمتى که ماوراى آن نهفته است بر خورد مى کنیم که همه، دلائل توحید ذات پاک اویند. باز، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: آیا ندیدى که خداوند ابرهائى را به آرامى میراند، سپس آنها را با هم پیوند مى دهد، و بعد متراکم مى سازد؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُزْجِی سَحاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکاماً). و در این حال، دانه هاى باران را مى بینى که از لابلاى ابرها خارج مى شوند و بر کوه، دشت، باغ و صحرا فرو مى بارند (فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ). 🌺🌺🌺 یُزْجِى از ماده ازجاء به معنى راندن با ملایمت است، راندنى که براى ردیف کردن موجودات پراکنده مى باشد، و این تعبیر، دقیقاً در مورد ابرها صادق است که هر قطعه اى از آن از گوشه اى از دریاها برمى خیزد، سپس دست قدرت پروردگار آنها را به سوى هم مى راند و پیوند مى دهد، و متراکم مى سازد. رُکام (بر وزن غلام) به معنى اشیائى است که روى هم متراکم شده اند. وَدْق (بر وزن شرق) به عقیده بسیارى از مفسران، به معنى دانه هاى باران است که از خلال ابرها بیرون مى آید؛ زیرا آنچه بیشتر، نشانه عظمت پروردگار است همان دانه هاى حیاتبخش باران مى باشد، نه آن ذرات غبار مانند آب. آن گاه به یکى دیگر از پدیده هاى شگفت انگیز آسمان و ابرها اشاره کرده مى گوید: و خدا از آسمان، از کوههائى که در آسمان است، دانه هاى تگرگ نازل مى کند (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبال فِیها مِنْ بَرَد). تگرگ هائى که به وسیله آن به هر کس که بخواهد زیان مى رساند. شکوفه هاى درختان، میوه ها و زراعتها، و حتى گاه حیوانها و انسانها از آسیب آن در امان نیستند (فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ). 🌺🌺🌺 و از هر کس بخواهد، این عذاب و زیان را بر طرف مى سازد (وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ). و در پایان آیه، به یکى دیگر از پدیده هاى آسمانى که از آیات توحید است اشاره کرده مى گوید: نزدیک است درخشندگى برق ابرها، چشمهاى انسان را ببرد (یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأَبْصار) (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۳ سوره‌ مبارکه نور) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat