eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
شیفتگان تربیت
کانال ما در روبیکا را دنبال کنید https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
کانال خیلی و متفاوت در 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat حتما عضو شوید 👆👆👆 سرگرمی خوب و عالی
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 « وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىَ بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىَ رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَىَ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» و خداوند هر جنبنده‌ای را از آبی آفرید؛ گروهی از آن‌ها بر شکم خود راه می‌روند، و گروهی بر دو پای خود، و گروهی بر چهار پا راه می‌روند. خداوند هر چه را بخواهد می‌آفریند، زیرا خدا بر همه چیز تواناست! تفسیر: آیه مورد بحث، به یکى از مهمترین چهره هاى نظام آفرینش که از روشن ترین دلائل توحید است یعنى مسأله حیات در صورت هاى متنوعش اشاره کرده مى گوید: خداوند هر جنبنده اى را از آبى آفرید (وَ اللّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّة مِنْ ماء). و با این که اصل همه آن‌ها به آب باز مى گردد، با این حال خلقت‌هاى بسیار متفاوت و شگفت انگیزى دارند: گروهى از آن‌ها بر شکم خود راه مى روند (خزندگان) (فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى بَطْنِهِ). 🌺🌺🌺 و گروهى بر روى دو پا راه مى روند (انسان ها و پرندگان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى رِجْلَیْنِ). و گروهى بر روى چهار پا راه مى روند (چهارپایان) (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى أَرْبَع). تازه منحصر به اینها نیست، و حیات، چهره هاى فوق العاده متنوع دارد، اعم از موجوداتى که در دریا زندگى مى کنند، و یا حشرات که هزاران نوع دارند و هزاران صورت، لذا در پایان آیه مى فرماید: خداوند هر چه را اراده کند مى آفریند (یَخْلُقُ اللّهُ ما یَشاءُ). چرا که خدا بر همه چیز، توانا است (إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۵ سوره‌ مبارکه نور) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : خارهای سر راه دیگران را برداریم! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 لذت ازدواج در اینه که زوج مکمل همدیگه باشد... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | کجاها می‌شود نماز خواند 📡 با اشتراک این پست در ترویج احکام الهی شریک باشید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_نود_و_چهار "اباالفضل" برگشتن به مشهد همانا و گرفتن دل من همانا. خی
‍ ‍ ‍ 🥀 _مامان؟نمیخواین چیزی بگین؟ مامانم سکوت کرده بود و از خجالت سرش رو پایین انداخته بود. _مامان جون من شما رو مثل مامان خودم دوست دارم باور کنین. بعد لبخندی بهش زد که خودم کیف کردم. خوشحال بودم که همچین همسر خانوم و مهربونی دارم. به وجودش افتخار میکردم و بهش می بالیدم. _من..من شرمندتم عروس گلم. خیلی حرفا پشت سرت زدم و مطمئنا خیلی چیزا شنیدی برای همین..پشیمونم. زهرا دست مامان رو فشار داد و گفت:دشمنتون شرمنده مامان جون. من از شما کینه ای به دل ندارم فقط دلم میخواست تو این شب قشنگ هیچکس با کسی دعوا و خصومت نداشته باشه. خلاصه روبوسی کردن و آشتی کردن. همه با خوشحالی رفتن سراغ کادو ها و زهرا هم اعلام کرد کادوها رو. بعد باز کردن تموم کادو ها، زهرا گفت:اولا ممنونم از همه شما که قدم رنجه کردین و اومدین تو جشنمون شریک باشین. دوما خواستم بگم که من از زندگیم خیلی راضیم و افتخار میکنم به داشتن همچین خانواده خوب و صمیمی.. فقط الان، اینجا جای خواهرم..محدثه جون خالیه. دلم خیلی براش تنگ شده و دوست داشتم اونم پیش ما بود. یک قولیم که پیش خودم به خدا دادم این بود که از دخترش به نحو احسن مراقبت کنم و نزارم آب تو دلش تکون بخوره. همه شروع کردند به دست زدن و من و زهرا رفتیم تو آشپزخونه برای تقسیم کیک ها. _زهرا؟ برگشت سمتم و گفت:جانم؟ نگاهش رو به جون میخریدم. محو صورت و نگاهش بودم که گفت:جان؟؟؟ _زهرا من.. به داشتنت افتخار میکنم. لبخندی به روم پاشید و گفت:حالا یه سوپرایزم دارم برات که بیشتر افتخار کنی بهم. با ذوق گفتم:چی؟چی؟ سرشو پایین انداخت و گفت:تو به زودی پدر میشی.. هنگ کردم.. باورش برام سخت بود که زهرا باردار باشه. از خوشحالی زبونم بند اومده بود و قادر به حرف زدن نبودم. _چی؟؟ زهرا؟؟تو؟؟ _نه عزیزم ما.. ما داریم بچه دار میشیم. از ذوق چشمام پر اشک شد و ته دلم خدا رو شکر کردم. دستش رو گرفتم و فشار دادم. _حالا فهمیدم دلیل اون تکرار خوابی که میدیدم چیه؟ _کدوم خواب؟ _من خواب میدیدم که تو یک باغ بزرگیم و یک خانم نورانی نوزاد کوچیکی رو بهم میده و از اون طرف مردی سوار بر اسب میاد جلوم و منم از خواب میپرم. _خب؟ _اون خانمه حضرت زهراست و اون بچه محدثه من..اون مرد اسب سوار هم حضرت اباالفضل. محدثه رو حضرت فاطمه بهم دادن منم اسم این بچه ای که تو راهه رو میزارم فاطمه. حضرت اباالفضل هم که زندگیمو نجات داد از بلایی که ممکن بود سرم بیاد. دلم آروم گرفت وقتی زهرا آروم سرشو گذاشت رو سینه ام و گفت:خیلی خوشحالم از اینکه دارمت اباالفضل. منم بالبخند روی موهاشو بوسیدم و گفتم:منم بهت افتخار میکنم خانوم خونه ام. دوست دارم عزیزم...❣ دوستـت دارم را😍 بایــد هر از گاهـــی آرام گفـــت😌 تا صدای عشق شنیده شـــود🙃❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار عمل بدتر از گناه حجت الاسلام دکتر ♡اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج ♡ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
کینه سرطان روح .... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
کانال ما در روبیکا را دنبال کنید https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
کانال متفاوت در حاوی مطالب🔻 :(قرآنی ،عاشقانه،طبیعت زیبا،شگفتی) 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat حتما عضو شوید 👆👆👆 به امتحانش می ارزد