eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 عفاف و زنان عفیف فوق‌العاده 👌👌👈نشر دهیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 بروید سر قبر پدر و مادرتان آنها شما را می بینند و خوشحال می شوند 🎙شهید دستغیب ره •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید حسن باقری: برادرا عقب بایستیم، ترسو بار میایم! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔻نقش لشکر جن‌ها در‌ جنگ‌ها 🔹در گذشته، نیروهای ماورایی مانند جادو برای برتری در جنگ‌ها به کار می‌رفتند. در متون اسلامی هم قدرت‌های غیرمادی از جمله جنّیان به رسمیت شناخته شده‌اند، اما نقش آن‌ها در‌ جنگ‌های تاریخ چه بوده؟ 💭امام‌خامنه‌ای: ما دشمن زیاد داریم، تعجب نباید کرد. در قرآن خدای متعال میفرماید "و کذلک جعلنا لکُل نَبِی عَدُوا شیاطین الانس و الجنِّ یوحی بعضهم الی بعض زُخرف القول غرورا" هم دشمنان جنی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها بهم کمک میکنند؛ سیستمهای اطلاعاتی خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری میکنند۹۹/۱/۳ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
4_807267849499312531.mp3
37.42M
دعای کمیل 🤲 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر جدید از لحظات ابتدایی شهادت سیدحسن نصرالله در بیروت/ شبی که لبنان در سکوت فرو رفت... تصاویر اختصاصی و روایت محسن اسلام‌زاده، مستندساز، از لحظات نفسگیر حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی و شهادت دبیرکل حزب‌الله لبنان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش مردم به یک نقشه‌ی عجیب در دنیا! 🔔 ‏نشر این کلیپ با شما... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
سوره واقعه شیفتگان تربیت.mp3
11.67M
آرامش شبـــــ♡ـــانه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 امام: در تمام دنیا یک نفر را مثل آقای خامنه ای♡ پیدا نمی‌کنید! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» و این امّت شما امّت واحدی است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! تفسیر: آیه بعد همه پیامبران و پیروان آن‌ها را به توحید و تقوا دعوت کرده چنین مى گوید: این امت شماست امت واحد (و تفاوت هاى میان شما و همچنین پیامبرانتان هرگز دلیل بر دوگانگى و چند گانگى نیست) (وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً). و من پروردگار شما هستم، از مخالفت فرمان من بپرهیزید (وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ). به این ترتیب، آیه فوق به وحدت و یگانگى جامعه انسانى، و حذف هر گونه تبعیض و جدائى دعوت مى کند، همان گونه که او پروردگار واحد است انسان ها نیز امت واحد هستند. به همین دلیل، باید از یک برنامه پیروى کنند، همان گونه که پیامبرانشان نیز به آئین واحدى دعوت مى کردند که اصول و اساس آن همه جا یکى بود: توحید و شناسائى حق، توجه به معاد و زندگى تکاملى بشر و استفاده از طیبات و انجام اعمال صالح، و حمایت از عدالت و اصول انسانى. 🌺🌺🌺 بعضى از مفسران، امت را در اینجا به معنى دین و آئین مى دانند، نه به معنى جمعیت و جماعت، در حالى که ضمیر جمع در جمله أَنَا رَبُّکُم شاهد بر آن است که منظور از امت، همان جماعت انسان ها است. و لذا در تمام مواردى که کلمه امت در قرآن مجید به کار رفته، معنى جمعیت و گروه از آن اراده شده است، مگر در بعضى از موارد استثنائى که توأم با قرینه خاصى بوده و امت مجازاً به معنى مذهب به کار رفته است، مانند: إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّة وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ: ما پدران خود را بر مذهبى یافتیم و از آنها پیروى مى کنیم. قابل توجه این که: مضمون همین آیه با تفاوت مختصرى در سوره انبیاء آیه 92 آمده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ در حالى که قبل از آن شرح حال بسیارى از انبیاء بیان شده است و در واقع هذه اشاره به امت هاى انبیاى پیشین است که همه از دیدگاه فرمان الهى، امت واحده بودند و همگى به دنبال یک هدف در حرکت. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۲ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
352_26036039654688.mp3
2.53M
. برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هیـچ نصـرتی بالاتر از خودسازی نیست 😎 🎙️استاد شجاعی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
32.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه رفتار کنیم که حرف و نصیحت هامون به دل بچه هامون بشینه و عمل کنن؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت129 ✍ #میم_مشکات راحله همانطور که پگاز داشت برای خوردن قندها کف دستش را
* 💞﷽💞 ‍ زیارت دو نفره فورجه امتحانات شروع شد و هر دو نشستند سر درس و کتابشان. گهگاهی تلفنی حرف میزدند یا پیغام های واتس اپی رد و بدل میکردند. که البته هر بار با تذکر سید سیاوش مجبور میشدگوشی اش را کنار بگذارد و درسش را بخواند. سیاوش در جواب تذکر صادق، با ذوقی که معلوم بود میخواست مثلا حسرت صادق را در بیاورد گفته بود: -تو که نمیدونی متاهلی چقد خوبه! اگ میدونستی هرچی کتاب داشتی میریختی دور، همین امروز میرفتی زن میگرفتی!! سید هم همانطور که با آن هیکل سنگینش یک طرفی لم داده بود روی بالشت بیچاره و یک دستش را ستون کرده بود زیر سرش، کتابش را ورق زده بود و با همان خونسردی همیشگی و حرص در بیارش گفته بود: -شمام اگه میدونستی اینکه آدم سر جلسه بلد نباشه و بخواد دو دستی بزنه تو سر خودش چه صحنه رقت انگیزیه این نامزد بازی هارو میذاشتی کنار سیاوش کمی فکر کرد و طبق معمول دید حق با سید است، بنابراین موبایل را روی بی صدا گذاشت و مشغول درس خواندن شد. دو سه روز که گذشت، سیاوش دید دیگر نمیتواند به تماس و چت بسنده کند. دلش تنگ شده بود. باید حتما راحله را میدید. نیاز داشت دست هایش را بگیرد برای همین عصر سه شنبه سر زده به سراغ راحله رفت. البته با مادر زن مهربانش هماهنگ کرده بود تا راحله را غافلگیر کند. راحله داشت درس میخواند، البته بیشتر زیر چشمی گوشی اش را میپایید. معصومه هم از صبح با "اقا حامد جانش" بیرون رفته بود برای همین از تنهایی کلافه شده بود. داشت با خودش فکر میکرد این صفحه را که خواند گوشی را بردارد و زنگی به سیاوش بزند که صدای در اتاق بلند شد. لابد مادر بود: -بفرما اما کسی در را باز نکرد. تعجب کرد. با خودش فکر کرد حتما معصومه برگشته است و مسخره بازی اش گل کرده .خنده کنان بلند شد: -تو باز با آقاتون رفتی بیرون لوست کرده برگشتی سر ما ناز و ادا ... ولی کسی که پشت در بود معصومه نبود. سیاوش با لبخندی کش آمده پشت در ایستاده بود. چشمانش از تعجب گرد شد. نزدیک بود لب هایش به خنده باز شود که یکدفعه یادش آمد با لباس خانگی ست و روسری ندارد. سریع در را بست و پشت در ایستاد. مهمان تازه وارد، اولش تعجب کرد ولی بعد فهمید که چرا راحله این کار را کرده از خنده روده بر شد: -باز کن خانم...دیگه دیدمت بعد چسبید به در و آرام گفت: -شما در محاصره همسرتان هستید خانم... لطفا مقاومت نکنید! راحله هم خنده اش گرفته بود و هم خجالت میکشید. شالش را از سر چوب لباسی برداشت، انداخت روی سرش و بازوهایش و در را باز کرد: -سلام سیاوش خنده کنان وارد اتاق شد: -سلام لپ گلی خانم دست هم را گرفتند و روی تخت کنار هم نشستند: -کی اومدی? چه بی خبر? -میخواستم غافلگیرت کنم مثل اینکه موفق هم شدم راحله بازوی سیاوش را بغل کرد: -خیلی کار خوبی کردی اومدی میز توالت روبروی تخت بود و چهره دو نفرشان در آینه پیدا. سیاوش در آینه شکلکی برای راحله در آورد: -دلم برات تنگ شده بود. دیگه طاقت نیاوردم راحله که سرش را به شانه سیاوش تکیه داده بود چرخاند و صورتش را پشت سیاوش پنهان کرد. خدا میداند از شنیدن این جملات با آن صدای مردانه ای که عاشقش بود چه به سر قلبش می آمد. سیاوش دستش را بیرون کشید و دور راحله حلقه کرد. راحله سرش را روی سینه سیاوش گذاشت و چشم هایش را بست. سیاوش زیاد عادت نداشت عطر بزند و راحله بوی خود سیاوش را به هر عطری ترجیح میداد. دستانش را دور کمر سیاوش انداخت و آرام زمزمه کرد: -سیاوش? -جان دل سیاوش? راحله کمی مکث کرد و بعد آرام گفت: -دوست دارم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ویدیویی از رهگیری دقیق پرتابه های شلیک شده به سمت یک هدف در شرق تهران توسط پدافند هوایی ایران •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ماجرای دیشب از اتاق جنگ صهیونیست‌ ها تا واکنش صفحات مجازی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اطلاعیه قرارگاه پدافند هوایی کشور 🔹رژیم جعلی، بامداد امروز نقاطی از مراکز نظامی در تهران، خوزستان و ایلام را مورد هجوم قرار داد که ضمن رهگیری و مقابله موفقِ سامانهٔ یکپارچۀ پدافند هوایی، آسیب‌های محدودی به برخی نقاط وارد شد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢در انجام وظیفه نه تعلل می‌کنیم و نه شتاب زده می‌شویم و آنچه که منطقی، معقول و درست و نظر تصمیم‌گیران سیاسی و نظامی است در وقت خود انجام می‌گیرد و در آینده هم اگر لازم شود باز انجام خواهد گرفت. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 امام زمان نزدیک ماست 🔹استاد عالی روز خوبی داشته باشید🥰 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻واکنش ایران به حملات شدید اسرائیل صبح امروز 🎥نگاه یک کاربر عرب زبان به مواجهه ایران با حمله رژیم صهیونیستی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» امّا آن‌ها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند؛ (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! تفسیر: آن گاه، به دنبال دعوتى که به وحدت و یگانگى در آیه قبل شد، انسانها را از پراکندگى و اختلاف با این عبارت بر حذر مى دارد: اما آنها کارهاى خود را به پراکندگى کشاندند و هر گروهى به راهى رفتند (فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً). و عجب این که هر یک از این احزاب و گروه ها به آنچه نزد خود دارند خوشحالند و از دیگران بیزار (کُلُّ حِزْب بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ). زُبُر جمع زبرة (بر وزن لقمه) به معنى قسمتى از موى پشت سر حیوان است که آن را جمع و از بقیه جدا کنند، سپس این واژه به هر چیزى که مجزا از دیگرى شود، اطلاق شده است، بنابراین جمله فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً اشاره به تجزیه امت ها به گروه هاى مختلف است. 🌺🌺🌺 به هر حال، آیه فوق، یک حقیقت مهم روانى و اجتماعى را بازگو مى کند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروه ها است که هر یک راه و آئینى را براى خود برگزیده، و دریچه هاى مغز خود را به روى هر سخن دیگرى بسته اند، و اجازه نمى دهند شعاع تازه اى به مغز آن‌ها بتابد، نسیمى به روحشان بوزد و حقیقتى را بر آن‌ها روشن سازد!. این حالت که از خود خواهى، حب ذات افراطى، خود بینى و خودپسندى سرچشمه مى گیرد، بزرگترین دشمن تبیین حقایق و رسیدن به اتحاد و وحدت امت ها است. این خوشحال بودن به راه و رسم خویشتن، و احساس تنفر و بیگانگى از هر چه غیر آن است، گاه به جائى مى رسد که اگر انسان سخنى بر خلاف راه و رسم خویش بشنود، انگشت در گوش مى گذارد، و جامه بر سر مى کشد و پا به فرار مى نهد مبادا حقیقتى بر خلاف آنچه با آن خو گرفته بر او روشن شود، آنچنان که قرآن درباره مشرکان عصر نوح(علیه السلام) بیان مى کند: وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً: بار الها! هر زمان که من از اینها دعوت کردم که به سوى تو آیند و گناهانشان را ببخشى، انگشت ها بر گوش نهادند و جامه بر خود پیچیدند و در راه غلطشان اصرار ورزیدند و به شدت در برابر حق استکبار کردند. و تا به این حالت پایان داده نشود راه وصول به حق براى انسان ممکن نیست و هر کس بر طریقه خود اصرار مىورزد و لجاجت مى کند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۳ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : محال است که گرفتار گناه و ظلم شویم وقتی که ... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ موضوع : اولویت در تربیت چیست؟ 🎙 سخنران : استاد تراشیون •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت130 ✍ #میم_مشکات زیارت دو نفره فورجه امتحانات شروع شد و هر دو نشستند س
* 💞﷽💞 ‍ سیاوش حرفی نزد، تنها دستانش را محکم تر دور راحله گرفت. چقدر منتظر شنیدن این جمله بود. چند لحظه ای که گذشت، بازوهای راحله را گرفت و کمی عقب برد، جوری که صورتش مقابل صورت خودش باشد و گفت: -قول میدم هیچ وقت نذارم از گفتن این جمله پشیمون بشی پیشانی راحله را بوسید و ادامه داد: -اگه امروز نمیدیدمت دیگه دست و دلم به کتاب نمیرفت. سید رو هم خل کرده بودم از بس عنق شده بودم و بعد با یاد اوری قیافه صادق بیچاره که پیشنهاد داده بود سیاوش برود و "نامزد خانمش" را ببیند و دست از سر سید بردارد که بتواند درس بخواند، خنده اش گرفت. راحله سرش را پایین انداخت و با خجالت گفت: -منم همین طور سیاوش اخمی ساختگی کرد و با لحنی متعجب پرسید: -مگه شما عنق شدن هم بلدی? راحله همان طور که سرش پایین بود جواب داد: -نه،دلتنگی رو میگم...کلافه شده بودم سیاوش دست برد زیر چانه راحله و صورتش را بالا آورد و با لحنی پر از اشتیاق و مهر، با صدایی آرام گفت: - پس بذار خوب نگاهت کنم که برا چند روز انرژی بگیرم... راحله چشمانش را به چشمان دریایی سیاوش دوخت: - چشم قربان! سیاوش دستان راحله را کمی فشار داد: - امروز درس و کتاب تعطیل، بریم بیرون یه دوری بزنیم. پیشنهاد خانم چیه? -من دوست دارم بریم یه جایی ولی نمیدونم شما دوست داری یا نه! -کجا? -بریم آستانه، سید علاء الدین حسین -چرا بدم بیاد? -گفتم شاید دلت یه حای تفریحی بخواد! -دل ما هرچی دل شما بخواد میخواد! البته در دوران نامزدی از این سوسول بازیا داریما! بعد ازدواج از این خبرا نی! من میشم اقای خونه و شما باس بگی چشم! سیاوش این را گفت، ابروهای مردانه اش را در هم کشید و یکی شان را بالا برد، صدایش را کلفت کرد و ادامه داد: -اهااای ضعیفه! پس چی شد این پیاز? د بیار اون لامصبواز دهن افتاد این ابگوشت! و بعد گویا بچه ای در اتاق باشد به گوشه ای خیره شد: -بچه بتمرگ سر جات اینقد نق نزن... سرمون رفت! اهای زن، بیا این بچه رو ببر بو گندش همه جارو برداشت راحله غش کرده بود از خنده. سیاوش با همان ابروهای تا به تا شده گفت: - پاشو آماده شو میخوام ببرمت پابوس اقا. اون موهاتم بپوشون. صدای هر و کر هم نشنوم ها...روتم محکم بگیر... راحله از بس خندیده بود، چهره اش گلگون شده بود و چشم هایش می درخشید: -چشم سایه سرمون! هرچی شما بگین! فقط اول اجازه بدین این دکمه پیرهنتون رو که شل شده بدوزم سیاوش نگاهی به دکمه کرد و گفت: -دستت درد نکنه..عجب منزل کدبانویی گرفتیم ها! خوش ب حالمان! و راحله همان طور که داشت میرفت تا نخ و سوزن را بیاورد صدایش در میان خنده هایش گم شد: -پس پیرهنت رو در بیار تا من بیام! وقتی برگشت، سیاوش را دید که زیرپوش به تن و پیرهن به دست روی صندلی نشسته است. راحله پیراهن را گرفت و گفت: - تو که اینقد گرمایی هستی برای چی زیرپوش میپوشی?اونم آستین دار -بعضی پیرهنا نازکن، نمیشه با رکابی یا بدون زیرپوش پوشیدشون. دوست ندارم بدنم پیدا باشه. حتی لباس جذب هم نمیپوشم، خوشم نمیاد با بدنم جلب توجه کنم... اینم از اثرات رفاقت با سیده دیگه... محجبه مون کرده و خندید. سیاوش حق داشت. بدن متناسبش در لباس چسبان جلب توجه میکرد. البته از مدل های کمر باریک و بازو پف دار نبود، ولی هیکلی ماهیچه ای داشت. راحله ساکت بود و همان طور که سرش مشغول دوخت و دوز بود لبخندی دلنشین روی لبش نشست. خوشش آمد از این حیا و ریز بینی سیاوش: مرد با حیا مگر کم نعمتی ست? دو تا کوک دیگر زد و نخ را چید: -بفرما! اینم پیرهن شما..ااا این چیه?چرا بازوت کبود شده? سیاوش پیراهن را گرفت و درحالیکه میپوشیدش گفت: -وقتی شما اسب میبینی و از ذوق دست مارو فشار میدی همین میشه دیگه راحله ماتش برد: -واقعا? سیاوش رو به اینه کرد تا یقه اش را درست کند. وقتی برگشت راحله را دید که با صورتی مغموم ایستاده بود: -چی شد منزل جان? راحله نیم لبخندی به این لحن سیاوش زد: -دستت.. فکر نمیکردم اینقدر محکم گرفته باشم... چرا چیزی نگفتی سیاوش اخمی کرد و با همان لحن فیلم فارسی طورش گفت: -دیگه چی ضعیفه? واسه ما افت داره واسه این چیزا رو ترش کنیم! و دست راحله را گرفت: -وا کن اون اخم هارو .. تا من میرم آبی به سرو صورت بزنم تو هم لباستو بپوش تا بریم ... چقدر راحله این اخم های مهربان را دوست داشت.... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا