eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهـــــان #قسمت65 می خواست با پدرش تماسی بگیرید تا به دن
* 🌹 آنقدر دویده بود که نفس کشیدن برایش سخت شده بود،نفس نفس می زد ،گلویش میسوخت،پاهایش درد می کرد اما آن مرد خیلی ریلکس پشت سرش می امد و همین آرامش او را بیشتر به وحشت می انداخت. الان دیگر مطمئن شده بود که یک مزاحمت ساده نبود،کم کم یاد حرف های کمیل افتاد،سریع گوشی اش را درآورد ،و بدون نگاه به تماس های بی پاسخش در حالی که می دوید شماره را گرفت. ** کمیل در جلسه مهمی بود،با ماژیک روی تخته چیزهایی را یادداشت می کرد و بلافاصله توضیحاتی را در مورد آن ها می داد،این پرونده و عملیاتی که در پیش داشتند آنقدر مهم و حساس بود،که همه جدی به صحبت ها و توضیحات کمیل گوش سپرده بودند. صفحه ی گوشی کمیل روشن شد اما کمیل بدون هیچ توجه ای یه توضیحاتش ادامه داد،احساس بدی داشت اما بی توجه به احساسش صلواتی زیر لب فرستاد و ادامه داد. چرخید و از میز برگه ای برداشت تا نشان دهد که چشمش به اسم روی صفحه افتاد،با دیدن اسم سمانه ناخوداگاه نگاهش به ساعت که عقربه ها ساعت۱۰را نشان می داد خیره شد،ناخوداگاه ترسی بر دلش نشست ،عذرخواهی کرد و سریع دکمه سبز را لمس کرد و گوشی را بروی گوشش گذاشت. ــ الو جوابی جز نفس زدن نشنید،با شنیدن صداها متوجه شد که در حال دویدن هست . از جمع فاصله گرفت و ارام گفت: ــ الو سمانه خانم جوابی نشنید اینبار با نگرانی و صدایی بلند تر او را صدازد اما با هم جوابی نشنید. میخواست دوباره صدایش بزند اما با شنیدن صدای مردانه ای که گفت: ــ گرفتمت و جیغ بلند سمانه که با التماس صدایش می کرد قلبش فشرده شد: ــ کــــمــــیـــل کمیل با صدای بلندی سمانه را صدا می کرد: ــ سمانه خانم،سمانه باتوم جواب بده الو همه با تعجب به کمیل خیره شده بودند،امیرعلی سریع به طرفش امد و گفت: ــچی شده کیل با داد گفت: ــ سریع رد تماسو بزن سریع امیرعلی سریع به طرف لپ تاپش رفت ،کمیل دوباره گوشی را به گوشش نزدیک کرد ،غیر صداهای جیغ سمانه چیز دیگری نمی شنید،دیگرتسلطی بر خودش نداشت،سریع کتش را برداشت و به طرف ماشین دوید و خطاب به امیرعلی فریاد زد: ــ چی شد؟ امیرعلی سریع به سمتش دوید و کنارش روی صندلی نشست . ــ حرکت کن پیداش کردم کمیل پایش را تا جایی که میتوانست روی گاز فشار داد که ماشین با صدای بدی از جایش کنده شد. کمیل عصبی مشتی بر فرمون زد و داد زد: ــ دختره ی احمق این وقت شب کجارفته؟ ــ آروم باش کمیل ــ چطور آروم باشم،چطور؟؟ فریادهای خشمگین کمیل، اتاقک کوچک ماشین را بلرزه انداخته بود،بارش باران اوضاع جاده ها را خراب تر کرده بود،کمیل با دیدن هوا و یادآوری جیغ های سمانه قلبش فشرده شد و خشم تمام وجودش را به آتش کشاند. * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه رأی نمیدم چون کاندیدای مورد علاقه‌ام کاندیدا نشد ⁉️ رقابتی‌ترین دنیا کدام است؟
هدایت شده از شیفتگان تربیت
‏ ﷽ ⭕️ ‏ ⭕️ 📢 نوبت مسابقه کانال هست که در نظر داریم از با همکاری بنیاد مهدی موعود و استانداری مسابقه ای برگزار کنیم. 🎁به ۲۰ نفر از نفرات برتر به قید قرعه هدیه ۵،۰۰۰،۰۰۰ریالی نقدی تقدیم می گردد 📣📣📣🎁🎁🎁 جمعا ۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰ صد میلیون ریال 📆 ۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۲/۱۲/۱۹ ۱۱صبح ۱۹ اسفندماه 🕓 الی ۲۱ شب🕗 برگزار خواهد شد. 👈منبع مسابقه سنجاق شده🌹👌 شرکت برای عموم آزاد می باشد✌🏻 لطفا به همه فرمائید🙏🙏 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا :کانال شیفتگان تربیت 🍃@ShifteganeTarbiat 🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹 🌱https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
مخاطبین گرانقدر ما را دعا فرمائید🤲
33.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈حس و حال راهیان نور بوی شهدا را حس کنیم،فوق العاده است روایتگری در طلائیه👌 روایت مشهور
شیفتگان تربیت
اعتیاد به گوشی 🔺اصلا بیایید از اینجا شروع کنیم که معتاد به گوشی همراه به چه کسی می‌گویند؟
🔵امروز جمعه و روز توجه بیشتر به خانواده است ؛ به همدم،همراه،مونس،یارغار،نورچشمی و همسر( به خانم🌹 و به آقا🌹 )و خود بیشتر کنیم ؛ هیچ چیز و هیچ کس نمی شود ، توجه داشته باشیم که زمان بازگشت ندارد✅ از الان تا پایان تعقیبات نماز صبح شنبه گوشی تعطیل👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىَ» پس گفتیم: «ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند؛ که به زحمت و رنج خواهی افتاد! (سوره مبارکه طه/ آیه ۱۱۷) تفسیر: در آیه بعد مى فرماید: ما در این موقع به آدم اخطار کردیم و گفتیم: اى آدم! با این برنامه، مسجّل شد که ابلیس دشمن تو و همسر تو است، مواظب باشید، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به درد و رنج خواهى افتاد (فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى). روشن است که جنّت در اینجا به معنى بهشت جاویدان سراى دیگر نیست که آن یک نقطه تکاملى است و بیرون آمدن و بازگشت به عقب در آن امکان ندارد. این جنت باغى بوده است داراى همه چیز از باغ هاى این جهان که به لطف پروردگار ناراحتى در آن وجود نداشته، و لذا خداوند به آدم اخطار مى کند: اگر از این نقطه امن و امان بیرون بروى به دردسر خواهى افتاد. تَشْقى از ماده شقاوت و یکى از معانى شقاوت درد و رنج است. 🌺🌺🌺 در اینجا سؤالى پیش مى آید که چرا خداوند نخست روى سخن را به هر دو یعنى آدم و حوا کرده و فرمود: فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ: شیطان شما دو نفر را از بهشت بیرون نکند ولى نتیجه بیرون آمدن را به صورت مفرد در مورد آدم گفته، مى گوید: فَتَشْقى: تو اى آدم به درد و رنج خواهى افتاد . این اختلاف تعبیر، ممکن است اشاره به این نکته باشد که درد و رنج ها در درجه اول متوجه آدم(علیه السلام) بود و حتى او وظیفه داشت مشکلات همسرش حوا را نیز به دوش کشد، و چنین بوده مسئولیت مردان از همان آغاز کار! یا این که چون عهد و پیمان از آغاز متوجه آدم(علیه السلام) بوده، نقطه پایان نیز متوجه او شده است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۱۷ سوره‌ مبارکه طه)
⁉️ سوال: شرکت در انتخابات در جمهوری اسلامی شرعاً چه حکمی دارد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای 🎥 شرح حدیث 🔸تضمین بهشت با شش شرط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج اسماعیل دولابی: از من سؤال شد امام زمان غایب است یعنی چه؟! گفتم:غایب؟کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده، می‌گوید:پدرم گم شده است..! عج
شیفتگان تربیت
* #هــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت66 آنقدر دویده بود که نفس کشیدن برایش سخت شده بود،
* 🌹 به محض رسیدن کمیل بدون اینکه ماشین را خاموش کند،از ماشین پایین پرید و به سمت چند نفر که دور هم جمع شدند دوید. چند نفری را کنار زد ،با دیدن دختری که صورتش را با دستانش پوشانده و شانه هایش از ترس و گریه میلرزیدن ،کنارش زانو زد و آرام صدایش کرد: ــ سمانه سمانه که از ترس بدنش میلرزید و از حضور این همه غریبه اطرافش حس بدی به او دست داد بود ،با شنیدن صدای آشنایی سریع سرش را بالا آورد و با دیدن کمیل ،یاد اتفاق چند دقیقه پیش افتاد،سرش را پایین انداخت و به اشک هایش اجازه دوباره باریدن را داد. کمیل حرفی نزد اجازه داد تا آرام شود،سری برگرداند، امیرعلی مشغول صحبت با چند نفر بود و از آنها در مورد اتفاق میپرسید. چند نفر هم هنوز کنارشون ایستاده اند و به او و سمانه خیره شده بودند. سمانه با هق هق زمزمه کرد:توروخدا بهشون بگو از اینجا برن کمیل که متوجه حرف سمانه نشده بود و بی خبری از حال سمانه واتفاقی که برایش افتاده کلافه شده بود،تا می خواست بپرسد منظورش چیست،متوجه حضور چند نفر بالای سرشان شد،حدس می زد که سمانه از حضورشون معذب است. ــ اینجا جمع نشید چند نفری رفتن اما پسر جوانی همانجا ایستاد و خیره به سمانه نگاه می کرد،کمیل با اخم بلند شد و گفت: ــ برو دیگه،به چی اینجوری خیره شدی ــ به تو چه باید به خاطر کارام به تو جواب پس بدم کمیل عصبی به سمتش رفت که بازویش کشیده شد،به امیرعلی نگاهی انداخت که با آرام زمزمه کرد: ــ آروم باش کمیل،الان وقتش نیست،سمانه خانم الان ترسیده اینجوری داری بدترش میکنی کمیل نگاهش را به سمانه که وحشت زده به او و پسره نگاه می کرد ،انداخت،استغرالله ای زیر لب گفت و دستش را کشید. امیرعلی روبه پسره گفت: ــ برو آقا پسر برو شر به پا نکن پسرجوان هم وقتی متوجه وخامت موضوع شد ترجیح داد که برود. ــ کمیل این آقا کامل توضیح داد چه اتفاقی افتاده از سمانه خانم بپرس که اگه واقعا بی گناهه بزاریم بره تا کمیل میخواست چیزی بگوید ،صدای لرزان و خش دار سمانه آن دو را به خود آورد: ــ بزارید بره،اون فقط کمکم کرد امیرعلی نگاهی به کمیل انداخت ،کمیل با یک بار پلک زدن به او فهماند که مرد را آزاد کنند،امیرعلی سری تکان داد و از آن ها دور شد،کمیل بار دیگر جلوی پاهای سمانه زانو زد‌،دلش می خواست که الان سمانه برایش همه چیز را تعریف می کرد،بگوید که حالش خوب است و آسیبی به او نزدند،اما نمی توانست بپرسد. * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همای سعادت در طالقان دیده شد 🔹هما، پرنده‌ای افسانه‌ای در فرهنگ ایرانی، نماد سعادت و خوشبختی است که دیدن آن به ندرت اتفاق می‌افتد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا ایران نمی‌تواند مثل امارات پیشرفته باشد؟ ⁉️ اصلا سهم مردم از درآمدهای نفتی چقدر است؟