eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق 🌹 #پــلاک_پنهـــان #قسمت131 یاسر سریع لیوان آبی ریخت و به سمت
* 🌹 یاسر جلوی کمیل که بر روی صندلی نشسته بود زانو زد و دستش را بر روی زانویش گذاشت. ــ کمیل داداش،باور کن همه ی ما اینجا نگران خانوادتیم،شاید نتونم نگرانیتو نسبت به همسرت درک کنم چون خودم همسری ندارم . اما مرد هستم حالیمه غیرت یعنی چی،پس بدون ما هم کنارت داریم عذاب میکشیم. نفس عمیقی کشید و ادامه داد: تیمور الان به خاطر اینکه شکش رو بر طرف کنه خودش وارد بازی شد،میدونست در صورتی که خودش بیاد سراغ خانمت و اگر زنده باشی جلو میای ،ندیدی وقتی همسرت اسمتو فریاد زد برا چند لحظه ایستاد و گارد گرفت. چون فکر میکرد الان سر میرسی،اما بعد بیخیال شد،پس نزار بهونه دستش بدیم. ــ نمیدونم چطور شک کرده؟مطمئنم بویی از نقشه برده. یاسر آهی کشید و گفت: ـ سردار هم از وجود یه جاسوس بین ما خبر داد،ولی قول داد به یک هفته نکشیده کار تیمور تموم بشه. لبخندی زد و با دست شانه ی کمیل را فشرد و گفت: ــ تو هم میری سر خونه زندگیت،دیگه هم از غر زدنات راحت میشم ** سمیه خانم به سمانه نگاهی انداخت و آهی کشید. ــ مادر جان چی شده؟چند روزه که از این اتاق بیرون نیومدی سمانه بی حال لبخندی زد و گفت: ــ چیزی نیست خاله فقط کمی حالم بده ــ خب مادر بگومریضی؟جاییت درد میکنه؟کسی اذیتت کرده؟چند روزه حتی سرکار نمیری ــ چیزی نیست خاله سمیه خانم که از جواب های تکراری که در این چند روز از سمانه شنیده ،خسته شده بود،از اتاق خارج شد. سمانه زانوهایش را در بغل گرفته و روی تخت نشسته بود،از ترس آن سایه و ان مرد با آن زخم عمیق بر روی صورتش، چند روزی است که پایش را از خانه بیرون نگذاشته بود. به پرده ی اتاقش نگاهی انداخت و لبخند غمگینی بر لبانش نشست،حتی از ترس پرده را کنار نمی زد. این همه ترس و ضعف از سمانه غیر باور بود،اما از دست دادنِ تکیه گاه محکمی مثل کمیل این ترس را برای هر زن قویی ممکن می ساخت. دوباره به یاد کمیل چشمه ی اشک هایش جوشید و گونه هایش را بارانی کرد. نبود کمیل در تک تک لحظه ها و اتفاقات زندگی اش احساس می شد،اگر کمیل بود دیگر ترسی نداشت،اگر کمیل بود او الان از ترس خودش را دراتاقش زندانی نمی کرد. او حتی از ترس آن مرد چند روزی است بر مزار کمیل هم نرفته بود... * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اثر این شکلیه دوستان... ❌ همه بدی‌ها برای ما و جامعه‌ی ماست و همه خوبی‌های عالم برای بقیه‼️ @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه حکیمانه حضرت آقا حجاب رو تفسیر فرمودند 👌 «چادر حجاب ایرانی است» 👈مبلغ حجاب باشیم در فضای مجازی👌 @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
﷽ #مســــابقه‌ از کتاب تا قاف کرامت هدیه نقدی برای افراد برگزیده 😍🎁🎁🎁🎁 👈وقت کامل برای مطالعه است👌
مخاطبین گرانقدر این ۱۹ ماه از ساعت ۹ صبح تا ۹شب خواهد بود،روز مسابقه و ساعت ،لطفا از الان اطلاع رسانی لازم را محبت فرمائید اهدا خواهد شد 👈۴۰سوال تستی خواهد بود 👈شرکت برای عموم هموطنان آزاد است 👈به۱۶۳نفرهدایاتقدیم خواهد شد 👈مبلغ هدایا ۱،۷۲۵،۰۰۰،۰۰۰میلیارد ریال https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90 همین چهارشنبه پس فردا👆👆برگزار می شود
کانال متفاوت در 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ» (ابراهیم علیه‌السلام) گفت: «آیا جز خدا چیزی را می‌پرستید که نه کمترین سودی برای شما دارد و نه زیانی به شما می‌رساند! (نه امیدی به سودشان دارید، و نه ترسی از زیانشان!) تفسیر: اینجا بود که میدانى براى استدلال منطقى در برابر ابراهیم قهرمان گشوده شد تا شدیدترین حملات خود را متوجه آن‌ها کند، و مغزهایشان را زیر رگبارى از سرزنش منطقى و بیدارکننده گیرد. فریاد زد: آیا شما غیر از خدا معبودهائى را مى پرستید که نه کمترین سودى به حال شما دارند و نه کوچکترین ضررى؟ (قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لایَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لایَضُرُّکُمْ). این خدایان پندارى که نه قدرت بر سخن دارند، نه شعور و درکى، نه مى توانند از خود دفاع کنند، و نه مى توانند بندگان را به حمایت خود بخوانند، اصلاً این‌ها چه کارى ازشان ساخته است؟ و به چه درد مى خورند؟! 🌺🌺🌺 اساساً پرستش یک معبود، یا به خاطر شایستگى او براى عبودیت است، که این درباره بت هاى بى جان مفهوم ندارد، یا به خاطر انتظار سودى است که از ناحیه آن‌ها عائد شود، و یا ترس از زیانشان، ولى اقدام من به شکستن بت ها نشان داد که این‌ها کمترین بخارى ندارند، با این حال آیا این کار شما احمقانه نیست؟! (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۶ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ سقط جنین ممنوع! . 👉 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 ▫️انتشار برای اولین بار 🔻تخلیه‌ تلفنی‌ پرستار بیمارستانی‌ در تهران برای‌ کسب‌ اطلاعات‌ در خصوص‌ علت‌ حضور "سردارشهیدحاج‌ قاسم‌ سلیمانی‌" در بیمارستان برای‌ انجام‌ سی‌تی‌اسکن‌ 🔹فرد پشت خط از اعضای سازمان‌ تروریستی‌ مجاهدین‌ خلق (منافقین) است که در پوشش‌ پزشک‌ معالج‌ سردار سلیمانی در حال کسب اطلاعات است! @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت132 یاسر جلوی کمیل که بر روی صندلی نشسته بود زان
* 🌹 کمیل کلافه رو به یاسر گفت: ــ مگه خودت نگفتی خطرناکه من با سمانه دیدار داشته باشم ــ آره خودم گفتم ــ پس الان چرا میگی باید برم و خودمو نشونش بدم؟ ــ نقشه عوض شده،باید همسرت از زنده بودنت باخبر بشه،تیمور داره همه ی خط قرمزهارو رد میکنه،هر لحظه ممکنه خبری بدی بشنویم،ما الان بریم به خانوادت بگیم که حواستونو جمع کنید از خونه بیرون نیاید یا ببریم خونه ی امن،نمیپرسن برا چی؟اونوقت ما چی داریم بگیم. کمیل روی صندلی نشست و گنگ به یاسر خیره شد. ــ کمیل الان مادرت و همسرت فکر میکنن چون تو زنده نیستی پس خطری اونارو تهدید نمیکنه،برای همین باید همسرت از زنده بودنت باخبر بشه.مگه خودت اینو نمیخواستی؟ ــ میخواستم اما نمیخوام خطری اونارو تهدید کنه یاسر لبخند مطمئنی زد و گفت: ــ اتفاقی نمیفته نگران نباش،ما حواسمون هست ،الانم پاشو یه خورده به خودت برس قراره بعد چهارسال خانومت ببینتت. کمیل خنده ی آرامی کردو چشمانش را بست،تصویر سمانه مقابل چشمانش شکل گرفت و ناخوداگاه لبخندی بر لبانش نشست،باورش نمی شد سمانه را بعد از چهارسال از نزدیک خواهد دید،نمی دانست چه باید به او بگوید؟یا عکس العمل سمانه چه خواهد بود؟ میترسید که سمانه حق را به او ندهد،و به خاطر این چهارسال او را بازخواست کند. ــ به چی فکر میکنی که قیافت دوباره درهم شد؟ کمیل لبخند غمگینی زد و گفت: ــ هیچی ــ باشه من هم باور کردم کمیل از جایش بلند شد و کتش را تن کرد و چفیه اش را برداشت. ــ من میرم بیرون یکم هوا بخورم ــ باشه برو،اما زود برگرد عصر باید بری دیدنش کمیل سری تکان داد و از اتاق خارج شد. * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈سه دقیقه درقیامت👉 ♨️رابطه‌ی بی حجابی وحق الناس ماجرای دختر بد حجابی که تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشت. @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
﷽ #مســــابقه‌ از کتاب تا قاف کرامت هدیه نقدی برای افراد برگزیده 😍🎁🎁🎁🎁 👈وقت کامل برای مطالعه است👌
با فردا راس ساعت ۹صبح است،استفاده از کتاب برای پاسخگویی به سوالات کاملا آزاد است ولی اجازه مشورت دادن،ارسال پاسخ نامه و... به دیگران جایز نیست،همه هموطنان عزیز می توانند شرکت کنند،اسامی برندگان از این کانال منتشر خواهد شد https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
هدایت شده از شیفتگان تربیت
حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور مهلت ثبت نام: تا پایان خرداد ماه برای دستیابی به اطلاعات بیشتر و راهنمای پذیرش به آدرس زیر مراجعه کنید: http://paziresh.whc.ir
هدایت شده از شیفتگان تربیت
📣 ثبت نام ورود به حوزه‌های علمیه 22 آغاز شده ♨️ قابل توجه داوطلبان ورود به حوزه های عملیه 🌸 به یاری خداوند متعال پذیرش حوزه های علمیه برای سال تحصیلی 1404-1403شروع شده ✅ علاقه مندان می توانند با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی پذیرش به آدرس زیر اطلاعات لازم را نسبت به شرائط و مراحل پذیرش کسب و اقدام به ثبت نام نمایند. 📎 📎 📎 🌐 آدرس تارنما https://paziresh.ismc.ir/ 🔰 سنجش و پذیرش حوزه های علمیه برادران
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» اف بر شما و بر آنچه جز خدا می‌پرستید! آیا اندیشه نمی‌کنید (و عقل ندارید)؟! تفسیر: باز این معلم توحید، سخن را از این هم فراتر برد و با کوبیدن تازیانه‌هاى سرزنش بر روح بى دردشان، گفت: اف بر شما! و بر این معبودهائى که غیر از اللّه انتخاب کرده اید ! (أُفّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ). آیا هیچ اندیشه نمى کنید و عقل در سر ندارید؟ (أَ فَلا تَعْقِلُونَ). ولى در توبیخ و سرزنششان، ملایمت را از دست نداد، مبادا بیشتر لجاجت کنند. 🌺🌺🌺 در حقیقت ابراهیم(علیه السلام) بسیار حساب شده برنامه خود را تعقیب کرد: نخستین بار به هنگام دعوت آن‌ها به سوى توحید، صدا زد: این مجسمه هاى بى روح چیست که شما مى پرستید؟ اگر مى گوئید: سنت نیاکان شما است، هم شما و هم آن‌ها گمراه بودند. در دومین مرحله، اقدام به یک برنامه عملى کرد، تا نشان دهد این بت ها چنان قدرتى ندارند که هر کس نگاه چپ به آنان کند، نابودش کنند، مخصوصاً با اخطار قبلى، به سراغ بت‌ها رفت و آن‌ها را به کلّى درهم شکست، تا نشان دهد خیالاتى که آن‌ها به هم بافته اند همه بیهوده است. در سومین مرحله، در آن محاکمه تاریخى سخت آن‌ها را در بن بست قرار داد: گاه به سراغ فطرتشان رفت، زمانى به سراغ عقلشان، گاه اندرزشان داد، و گاه سرزنش و توبیخ کرد. خلاصه این معلم بزرگ الهى، از هر درى وارد شد و آنچه در توان داشت به کار برد، اما قابلیت محل نیز شرط تأثیر است و این متأسفانه در آن قوم کمتر وجود داشت. بدون شک، سخنان و کارهاى ابراهیم(علیه السلام) به عنوان یک زمینه توحیدى و حداقل به صورت علامت هاى استفهام در مغزهاى آن‌ها باقى ماند، و مقدمه اى شد براى بیدارى و آگاهى گسترده تر در آینده. از تواریخ استفاده مى شود: گروهى هر چند از نظر تعداد اندک ولى از نظر ارزش بسیار، به او ایمان آوردند و آمادگى نسبى براى گروه دیگرى فراهم گشت. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۷ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: حد حجاب چقدره ؟ 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | امر به معروف جالب و متفاوت ، به یک خانم به شدت در هواپیما •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهــــان #قسمت133 کمیل کلافه رو به یاسر گفت: ــ مگه
* 🌹 سمانه گوشی اش را در کیفش گذاشت و به طرف آشپزخانه رفت. ــ میخوای بری؟ سینی را روی کابینت گذاشت و درحالی که لیوان را از آبسردکن پر میکرد گفت: ــ آره سردار چندتا پرونده لازم داشت گفت نمیتونه بیارتشون میبرم براش ــ پرونده چی هستن؟ ــ نمیدونم،فقط گفت که دنبال یکی هستن که شاید این پرونده های قدیمی که دست کمیل بوده بهشون کمک کنه. سینی را جلوی سمیه خانم گذاشت،و کنارش نشست. ــ باید داروهاتونو بخورید قرص ها را در دست سمیه خانم گذاشت و لیوان را به طرفش گرفت. ــ میخوای بیام بهات دخترم؟ ــ نه قربونت برم،زود برمیگردم،دایی محمد هم گفت خودش میاد دنبالت تا برید خونشون من بعدا میام. سمیه خانم دست سمانه را گرفت،سمانه سوالی به او نگاه کرد!! ــ اگه دوست نداری بیای خونه محمد،کسی از دستت ناراحت نمیشه سمانه لبخند غمگینی زد و لیوان خالی را از دستش گرفت و در سینی گذاشت. ــ نه خاله میام،غیر از من ،تو و دایی محمد کسی از قضیه آرش خبر نداره،پس نیومدن من درست نیست. ــ هر جور راحتی دخترم سمانه بوسه ای بر روی گونه ی خاله اش میگذارد و چادرش را سر می کند. ــ خاله من برم دیگه،لباساتونو اتو کشیدم آمادن.دایی اومد دنبالتون یه پیام به من بدید،خداحافظ ــ بسلامت عزیز دلم ،حواست به رانندگیت باشه ــ چشم خاله سمانه سریع سوار ماشین شد پرونده ها را روی صندلی کناری گذاشت و به سمت آدرسی که سردار برای او پیامک کرد،راند. بعد از ربع ساعت به آدرسی که سردار به او داد رسید،نگاهی به آدرس و خانه انداخت،بعد از اینکه مطمئن شد که درست است ،پرونده ها را برداشت و از ماشین پیاده شد. انتظار داشت سردار آدرس اداره یا ستاد را به او بدهد اما الان روبه روی خانه ای اپارتمانی ایستاده بود. تا میخواست دکمه آیفون را فشار دهد ،در باز شد. سمانه دستش را که در هوا خشک شده بود را پایین آورد و آرام وارد خانه شد.نگاهی به حیاط انداخت غیر از ماشین مشکی با شیشه های دودی چیز دیگری نبود. آرام آرام جلو رفت ،ترس و اضطرابی بر جانش افتاده بود،روبه روی اولین واحد ایستاد، برای فشردن زنگ تردید داشت،اما باید هر چه زودتر پرونده ها را تحویل سردار بدهد و به خانه دایی محمد برود،سریع زنگ را فشرد. بعد از چند ثانیه در را باز شد،سمانه سرش را بالا اورد که.... * ادامه.دارد.... *
27.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 بیانات آیت‌الله‌ جوادی آملی در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر ◻️وقتی بی‌عفتی بیاد همه آسیب می‌بینند •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat