eitaa logo
شیفتگان تربیت
12هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
18هزار ویدیو
1.3هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @game2iran 🕊༉ ـ کانال را به دیگران هم اطلاع رسانی فرمائید🌱؛ تبلیغات نداریم! ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ» و او و لوط را به سوی سرزمین (شام) -که آن را برای همه جهانیان پربرکت ساختیم- نجات دادیم! تفسیر: داستان آتش سوزى ابراهیم(علیه السلام) و نجات اعجازآمیزش از این مرحله خطرناک، لرزه بر ارکان حکومت نمرود افکند، به گونه اى که نمرود روحیه خود را به کلى باخت; زیرا دیگر نمى توانست ابراهیم(علیه السلام) را یک جوان ماجراجو و نفاق افکن معرفى کند. او دیگر به عنوان یک رهبر الهى و قهرمان شجاع که یک تنه مى تواند به جنگ جبار ستمگرى با تمام قدرت و امکاناتش برود، شناخته مى شد. او اگر با این حال در آن شهر و کشور باقى مى ماند، با آن زبان گویا، منطق نیرومند و شهامت بى نظیرش، مسلماً کانون خطرى براى آن حکومت جبار و خودکامه بود، پس به هر حال باید از آن سرزمین بیرون رود. از سوى دیگر، ابراهیم(علیه السلام) در واقع رسالت خود را در آن سرزمین انجام داده بود، ضربه هاى خردکننده، یکى پس از دیگرى بر بنیان حکومت زده و بذر ایمان و آگاهى در آن سرزمین پاشیده بود، تنها نیاز به عامل زمان بود که تدریجاً این بذرها بارور گردد، و بساط بت و بت پرستى برچیده شود. او باید از اینجا به سرزمین دیگرى برود و رسالت خود در آنجا را نیز پیاده کند، لذا تصمیم گرفت به اتفاق لوط (لوط برادرزاده ابراهیم(علیه السلام) بود) و همسرش ساره و احتمالاً گروه اندکى از مؤمنان، از آن سرزمین به سوى شام هجرت کند. 🌺🌺🌺 قرآن مى گوید: ما ابراهیم و لوط را به سرزمینى که براى جهانیان پر برکتش ساخته بودیم، نجات و رهائى بخشیدیم (وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الاْ َرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها لِلْعالَمِینَ). گر چه نام این سرزمین صریحاً در قرآن نیامده، ولى با توجه به آیه اول سوره اسراء معلوم مى شود همان سرزمین شام و بیت المقدس است که سرزمینى است هم از نظر ظاهرى پربرکت، حاصل خیز و سرسبز و هم از نظر معنوى; چرا که کانون پرورش انبیاء بوده است. در این که ابراهیم،خودش دست به این هجرت زد و یا دستگاه نمرود او را تبعید کرد و یا هر دو جهت دست به دست هم دادند، بحث هاى مختلفى در تفاسیر و روایات آمده که جمع میان همه آن‌ها همین است. از یکسو، نمرود و اطرافیانش ابراهیم(علیه السلام) را خطر بزرگى براى خود مى دیدند و او را مجبور به خروج از آن سرزمین کردند. و از سوى دیگر، ابراهیم،رسالت خود را در آن سرزمین تقریباً پایان یافته مى دید وخواهان منطقه دیگرى بود که دعوت توحید را درآن گسترش دهد... (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۱ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
* 🌹 با دیدن ماشین سمانه نفس راحتی کشید. اما با پیچیدن ماشینی بین ماشین او و سمانه اخم هایش در هم جمع شدند. ــ یاسر هستی؟ یاسر که از طریق گوشی باهم در ارتباط بودند،گفت: ــ بگو میشنوم ــ یه ماشین الان پیچید جلو ماشین من و سمانه،خیلی مشکوکه ــ آره دارم میبینم ــ باید چیکار کنیم ــ باید حتما با همسرت در ارتباط باشی ــ من شماره ای ندارم ــ من وصلش میکنم به تو،اما قبلش من براش کمی توضیح بدم اینجوری بهتره ــ خودم توضیح میدم ــ کمیل وقتی صداتو بشونه مطمئن باش قطع میکنه . ــ باشه کمیل دوباره نگاهی به ماشین انداخت تا شاید بتواند از سرنشین های ماشین اطلاعی داشته باشد،اما شیشه های دودی ماشین مانع این قضیه می شدند. بعد از چند دقیقه ،صدای ترسان سمانه در اتاقک ماشین پیچیید: ــ کمیل کمیل لعنتی بر خودش و تیمور فرستاد که اینگونه باعث عذاب این دختر شده بودند. ــ جانِ کمیل،نگران نباش سمانه فقط به چیزی که میگم خوب گوش کن . ــ چشم لبخند کمرنگی بر لبان کمیل نشست. ــ کم کم سرعتتو ببره بالا،کم کم سمانه حواست باشه ،کی جلوتر یه بریدگی هست نزدیکش شدی راهنما بزن کمیل نگاهی به پیامک یاسر انداخت "یاعلی" با راهنما زدن ماشین سمانه،ماشین عقبی هم راهنما زد،صدای لرزان سمانه کمیل را از فکر ماشین جلویی بیرون کشید: ــ الان چیکار کنم ــ اروم باش سمانه،برو داخل کوچه ــ اما این کوچه بن بسته ــ سمانه دارم میگم برو تو کوچه نگران نباش با پیچیدن سمانه داخل کوچه ،ماشی مشکوک و ماشین کمیل هم وارد کوچه شدند. ــ کمیل بن بسته چیکار کنم؟ ــ آروم باش سمانه ،نترس،در ماشینو قفل کن بشین تو ماشین،هر اتفاقی افتاد از ماشین پیاده نشو ــ اما. ــ سمانه به حرفم گوش بده * ادامه.دارد.... *
💠 نماز بسیار با فضیلت یکشنبه ماه ذی القعده 🌸 امروز اولین یکشنبه ماه ذی القعده است. بی بهره نمانیم. 🤲 التماس دعا •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
جوایز کتابخوانی آيه های زندگی واریز شد🌹 ما را دعا و کانال را به یک نفر معرفی فرمائید @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بانکی‌پور: در قانون عفاف و حجاب پلیس اجازه بازداشت 5 گروه را دارد https://eitaa.com/joinchat/2861826838C3b5dc0893b
کانال متفاوت در 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat حتما عضو شوید 👆👆👆
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ» و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وی (حضرت ابراهیم) بخشیدیم؛ و همه آنان را مردانی صالح قرار دادیم! تفسیر: آیه بعد، به یکى از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم(علیه السلام) که داشتن فرزندى صالح و نسلى برومند و شایسته است، اشاره کرده مى فرماید: ما به او اسحاق را بخشیدیم و یعقوب (فرزند اسحاق) را بر او افزودیم (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً). و همه آنها را مردانى صالح، شایسته و مفید قرار دادیم (وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ). سالیان درازى گذشت که ابراهیم(علیه السلام) در عشق و انتظار فرزند صالحى به سر مى برد آیه 100 سوره صافات گویاى این خواسته درونى او است: رِبِّ هَبْ لِىْ مِنَ الصّالِحِیْن: پروردگارا فرزندى صالح به من مرحمت کن . سرانجام خدا دعاى او را مستجاب کرد، نخست اسماعیل و سپس اسحاق را به او مرحمت کرد که هر کدام پیامبرى بزرگ و با شخصیت بودند. 🌺🌺🌺 تعبیر به نافِلَة، تنها توصیف براى یعقوب، شاید از این نظر باشد که ابراهیم(علیه السلام) فقط فرزند صالحى تقاضا کرده بود، اما خدا نوه صالحى نیز بر آن افزود، زیرا نافلة در اصل، به معنى موهبت و یا کار اضافى است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۲ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: از امام جماعت جلو نزن ! 🔸احکامی که باید بدانیم @ShifteganeTarbiat
* 🌹 کمیل سریع اسلحه اش را چک کرد،به دو مردی که از ماشین پیاده شدند نگاهی انداخت،متوجه ماشینش نشده بودند. آرام در را باز کرد و از ماشین پیاده شد،باید قبل از اینکه به ماشین سمانه نزدیک میشدن،آن ها را متوقف می کرد،اسلحه را بالا آورد و شلیک هوایی کرد. آن دو هراسان به عقب برگشتند ،با وحشت به کمیل و اسلحه ان نگاه کردند. یکی از آن ها با لکنت گفت: ــ تو،تو زنده ای؟ کمیل همزمان که آن ها را هدف گرفته بود، با دقت به چهره اش نگاهی انداخت اما او را به خاطر نیاورد. ــ کی هستی؟برا چی دنبال این ماشینید؟ نفر دومی آرام دستش را به سمت اسلحه اش برد که با شلیک کمیل جلوی پایش دستپاچه اسلحه بر روی زمین افتاد. عصبی غرید: ــ با پا بفرستش اینور وقتی از غیر مسلح بودن آن ها مطمئن شد،دوباره سوالش را پرسید،اما یکی از ان دو بدون توجه به سوال کمیل وتیر شلیک شده دوباره پرسید: ـ مگه تو نمردی؟من خودم بهت شلیک کردمـ کمیل پوزخندی زد! ــ پس تو بودی که شلیک کردی؟تیمور شمارو فرستاد؟ تا میخواستن لب باز کنند،ماشین های یگان وارد کوچه شدند. آن دو که میدانستند دیگر امیدی برای فرار نیست،دست هایشان را روی سر گذاشتند و بر زمین زانو زدند. دو نفر از نیروه های یگان به سمتشان آمدند و آن ها را به سمت ماشین بردند،تا آخرین لحظه نگاه شوکه ی آن مرد بر روی کمیل بود. یاسر به سمتش آمد و با لبخند خسته از گفت: ــ تیمور دستگیر شد کمیل ناباور گفت: ــ چی ؟ ــ تیمور دستگیر شد،همین یک ساعت پیش * ادامه.دارد.... *
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گروهی که با یک جمله امپراتوری‌ها را شکست دادند! @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رحیم‌پور ازغدی: آنهایی که می‌گویند هر جا حجاب نیست خشونت جنسی کمتر است دروغ می‌گویند/ بالاترین آمار تجاوز جنسی مربوط به آمریکاست که آزادی مطلق جنسی است @ShifteganeTarbiat
برخی از بزرگواران زمان اعلام نتایج چون کانال نیستند و مشخصات کامل ندادند نمی توان پیدا کرد،یا شاید خودشان تمایل به دریافت هدایا را ندارند
شیفتگان تربیت#.pdf
2.51M
📗 نسخه pdf کتاب «غدیر در گذر زمان» 🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 کتاب غدیر در گذر زمان (مروری تحلیلی و تاریخی بر موضوع «غدیر») این کتاب مروری تحلیلی و تاریخی بر موضوع «غدیر» است. 🔰 اثر حاضر در چهار بخش تدوین یافته است: 📕 بخش اول: این بخش به پيشينة رخدادهاي روز ۱۸ ذي الحجه مي پردازد. از آغاز آفرينش تا عصر رسالت يعني سال دهم هجري ، و سپس تا زمان حاضر ، با اشاره اي کوتاه به اعمال عيد غدير . 📕بخش دوم: معرفي برخي رويدادهاي تاريخي دهة پس از روز عيد غدير در برخي برهه هاي تاريخ است از جمله : مراسم بيعت ، توطئه ها ، ملاقات زهير با امام حسين (ع) ، مباهله و ... 📕 بخش سوم: با نام «ره‌ آورد غدير» شامل پنج گفتار است : حديث ثقلين حساس ترين فراز خطبه غدير ، خطبه امير (ع) در روز عيد غدير ، سيماي غدير در آينة سخنان امام رضا (ع) ، شهادت ثالثه (شهادت به ولايت در عيد ولايت ) ، سيماي غدير در آينة تحرير .  📕 بخش چهارم: کتاب «ره آورد دهه غدير» نام دارد که به بررسي موضوعات :‌ مباهله ، اصحاب کساء ، خاتم بخشي ، مؤاخات ، ميلاد حضرت ابوطالب (ع) ، نزول سوره هل اتي مي پردازد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
زمان مسابقه متعاقبا اعلام می شود
👆
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت می‌کردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آن‌ها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت می‌کردند. تفسیر: آیه مورد بحث، به مقام امامت و رهبرى این پیامبران بزرگ و بخشى از صفات و برنامه هاى مهم و پرارزش آنها به طور جمعى اشاره مى کند. در این آیه مجموعاً شش قسمت از این ویژگى ها بر شمرده شده که با اضافه کردن توصیف به صالح بودن، که از آیه قبل استفاده مى شود، مجموعاً هفت ویژگى را تشکیل مى دهد. این احتمال نیز وجود دارد که مجموعه شش صفتى که در این آیه ذکر شده، شرحى براى صالح بودن آنها باشد که در آیه قبل آمده است. نخست مى گوید ما آن‌ها را امام و رهبر مردم قرار دادیم (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً). یعنى علاوه بر مقام نبوت و رسالت مقام امامت را نیز به آن‌ها دادیم، امامت، آخرین مرحله سیر تکاملى انسانى است که به معنى رهبرى همه جانبه مادى و معنوى، ظاهرى و باطنى، جسمى و روحى مردم است. 🌺🌺🌺 فرق نبوت و رسالت، با امامت این است که پیامبران در مقام نبوت و رسالت تنها فرمان حق را دریافت مى کنند، از آن خبر مى دهند و به مردم ابلاغ مى کنند، ابلاغى توأم با بشارت و انذار. اما در مرحله امامت این برنامه هاى الهى را به مرحله اجرا در مى آورند خواه از طریق تشکیل حکومت عدل بوده باشد یا بدون آن، در این مرحله آنها مربّى اند. در حقیقت، مقام امامت مقام تحقق بخشیدن به تمام برنامه هاى الهى است، به تعبیر دیگر، ایصال به مطلوب و هدایت تشریعى و تکوینى است. در مرحله بعد، فعلیت و ثمره این مقام را بازگو مى کند: آنها به فرمان ما هدایت مى کردند (یَهْدُونَ بِأَمْرِنا). نه تنها هدایت، به معنى راهنمائى و ارائه طریق که آن در نبوت و رسالت وجود دارد، که به معنى دستگیرى کردن و رساندن به سر منزل مقصود. سومین و چهارمین و پنجمین موهبت و ویژگى آن‌ها این بود که ما به آنها انجام کار خیر و همچنین برپا داشتن نماز و اداى زکات را وحى کردیم (وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ). ذکر اقامه صلوة و اداء زکات بعد از فعل خیرات ، به خاطر اهمیت این دو برنامه است که نخست به طور عام در جمله وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ و بعد به طور خاص بیان شده است. و در آخرین قسمت به مقام عبودیت آنها اشاره کرده، مى گوید: آنها همگى فقط ما را عبادت مى کردند (وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۳ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: با لباس خونی نماز نخونی ! 🔸احکامی که باید بدانیم @ShifteganeTarbiat
* 🌹 ــ باورم نمیشه یاسر دستش را بر شانه اش گذاشت وفشرد. ــ دیدی جواب این همه سختی هایی که کشیدی ،گرفتی؟ ــ برام همه چیزو بگو یاسر به ماشین سمانه اشاره کرد و گفت: ــ فک کنم قبلش کار دیگه ای بخوای انجام بدی کمیل با دیدن ماشین سمانه،بدون هیچ حرفی سریع به سمت ماشین رفت. ضربه ای به شیشه ی ماشین زد،سمانه که سرش را بر روی فرمون گذاشته بود،با وحشت سرش را بالا آورد، امابا گره خوردن چشمان خیس و سرخش در چشمان کمیل،نفس راحتی کشید. در را باز کرد و از ماشین پیاده شد. کمیل این را درک می کرد که سمانه الان نیاز به تنهایی دارد،تا بتواند اتفاقات سنگین امروز را،هضم کند # به یکی از نیروها اشاره کرد که به طرفش بیاید. ــ بله قربان ــ خانم حسینی رو تا منزل برسونید ــ چشم قربان روبه سمانه گفت: ــ تنهات میزارم تا درست فکر کنی،میدونم برات سخت بوده،اما مطمئن باش برای من سخت تر بوده،امیدوارم درست تصمیم بگیری و نبود من تو این چهارسالو پاب خودخواهیِ من نزاری،من فردا دوباره میام تا بهتر بتونیم حرف بزنیم سمانه که ترس دقایق پیش را فراموش کرده بود،عصبی پوزخندی زد و گفت: ــ لازم نکرده ما حرفی نداریم ددر ضمن من ماشین دارم ،با ماشین خودم میرم به طرف ماشین رفت وسریع پشت فرمون نشست،خودش هم از این همه جراتی که پیدا کرده تعجب کرده بود،نمی دانست جرات الانش را باور کند یا ترس و لرز دقایق پیش را..... یاسر که متوجه اوضاع شده بود،به یکی از نیروها اشاره کرد که ماشین را از سر راه بردارد. به محض اینکه سمانه از کوچه خارج شد، دستور داد که یک ماشین تا خانه آن را اسکورت کند،با اینکه تیمور دستگیر شده بود اما نمی توانست ریسک کند. کمیل نگاهی قدردان به خاطر همه چیز به یاسر انداخت که یاسر با لبخند جوابش را داد. ــ میخوای صحبت کنیم ــ آره ،یاسر چه خبره؟تیمور چطور دستگیرشد؟چرا من در جریان نیستم ــ میگم همه ی اینارو میگم،اما الام باید برگردیم وزارت * ادامه.دارد.... *