شـمیموصــٰال•
عہ 200 تایۍ شدنمون مباࢪکــ🙂♥️
عہ 300 تایۍ شدنمون مباࢪکــ🙂♥️
هدایت شده از 𝐌𝐚𝐦𝐨𝐨𝐋|مَـأموݪ
یک مسابقه ای برگزار میکنیم
به نفر اول و دوم و سوم
پرداخت هدیه میشه ؛
ساعت برگزاری مسابقه : ۳۵ : ۱۶
#فور
20.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ــ برای حِفظ خاك اجدادۍ ؛
با شعار ، زن زندگی آزادی
زندگی چند نفر رو گرفتی؟!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد #رائفی_پور
این دیوار میشکند، ترک برمیدارد
اما نمیگذاریم بریزد...
اینجا شیعه خانه ماست!
#امام_زمان 🌱#لبیک_یا_خامنه_ای
⊰•💚🌱•⊱
.
دردنیاۍاوڪۍ،باۍها
تو،یاعلـۍخدانگھدارباش🚶🏿♂..!
.
⊰•✨🌻•⊱¦⇢#تلنگرانه
⊰•🌻✨•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
🔖پیشکشی به محضر روح بلند شهدای امنیت
مخصوصا "#شهید_عزیز_آرمان_علی_وردی"
شهرم آشفته و پریشان است
سر هر کوچه گرگ پنهان است
دشمن از هر طرف به راه شده
هدف اینبار کل ایران است
مثل خاری به چشمشان رفته
ترسشان غیرت جوانان است
حال با نقشه های تو خالی
فکر تسخیر هر خیابان است
با شعاری به اسم آزادی
مترادف ولی به زندان است
هرکه عمری جفا به زن کرده
مدعای حقوق آنان است
آنکه خوُیَش درنده تر بوده
مثلا حامی ضعیفان است
مثل خفاش در شب تاریک
دلشان مثل بید لرزان است
همه ی کارشان دروغ و دغل
همه اخبارشان که بهتان است
نازنین نوجوان میهنِ من
گاه و بی گاه خام آنان است
هر که در هرکجا که فتنه کند
عاقبت بی نصیب و حیران است
خاک تهرانم آرمان پرور
که ولایت براش چون جان است
کشورم از شمال تا به جنوب
آبرودار از شهیدان است
سرزمینم پر از بسیجیها
ملک من معدن دلیران است
طلبه حرمتش همیشگی است
چون لباسش لباس پاکان است
ذلت و خاری و سیه رویی
این همه سهمتان ز ایران است
ای دریغا که کور می خوانند
ملک من سرزمین شیران است
🖋 ف.م / قم
#آرمان #جابر #شهید_آرمان 🇮🇷
"شهید آرمان علی وردی"
بچهمومنیهوقتنترسیها..
پاتنلغزهبخوایعقببکشی
اینانقلابهنوزآدممیخواد
نزدیکهکهانشاءاللهمولامونبیادا..
تسلیمنشییهوقت،الانوسطمیدونجنگیمها
نترسومحکمترادامه بده..
چیشدحنجرهپارهمیکردی :
عهدمیبندمکهمیمونمپایکارایننظام؟!
دوومبیاررزمندهوایساتوخطمقدم
سینهسپرکنودفاعکن!
#تلنگرانه🍃🌺
مردم اگر میدونستن یه
« اللهم عجل لولیک الفرج »
گفتن
چقدر بزرگشون میکنہ
چقدر میتونہ مشکلات و برطرف کنہ
چقدر میتونہ راهشون بندازه
همه زندگیشون و میزاشتن زمین و دست به آسمون میبردن و میگفتن
«اللهمعجللولیکالفرج»🤲
.
.
.
کل جمهوری اسلامی حرم است!
و جوابش کمتر از حرم امام حسین (ع)نیست...
#سردار_دلها
قـٰاطـےجـــــٰاٺヅ, [۱۹.۱۱.۲۲ ۲۱:۵۷]
هیچوقتفڪرنڪن...!
ڪهامامزمان"عج"ڪنارتنیســت!
همهۍِحــرفهاوشِڪایتهارو
بهامــامزمانبگو؛
واینروبدونڪهتاحرڪتنڪنـۍ،
برڪتــۍنمیادسَمتت...
-شـهیدعلـۍاصغرشـیردل💔:)!
#شهیدانه🌿
#لبیک_یا_خامنه_ای
مقـاممعظـمرهبـری
هفـتمنـزلعشـقرا
بـرایجوانـانترسیـمکـرده
بـهایـنمعنـیکـهخرمشهرهـا
درپیـشاسـتو
مـابایـدیگـانیگـانشویـم
وهـرکسـیبـرایفتـحیكشهـر
خـودراآمـادهکنـد:))
-حـاجحسیـنیکتـا
#لبیک_یا_خامنه_ای
هدایت شده از 𝐌𝐚𝐦𝐨𝐨𝐋|مَـأموݪ
به مادر مهدی طارمی بگید
گلی که هدیهی شهدای شاهچراغ بود
رفت توی دروازه ❤️🇮🇷
اونم دو تا گل.
دعای مادر
#جام_جهانی
#مهدی_طارمی
سلآم همـࢪآهان گࢪامی 🖐🏾😌
از امشب رمان زیباے#هرچی_تو_بخوای😍
تقدیـم نگاهتون میشه✨🌻
••🌸 #هـرچۍ_تـو_بخواے
✨ #پارت1🌱
-سلام مامان خوب و مهربونم
-علیک سلام دختر خوب و مهربونم.بیا بشین باهم چایی بخوریم.
-چشم،بابا خونه نیست؟
-نه،هنوز نیومده.
برای خودم چایی ریختم و روی صندلی آشپزخونه رو به روی مامان نشستم...
مامان نصف چاییشو خورده بود و به من نگاه میکرد.
گفتم:
_مامان!از اون نگاهها میکنی،بازم خبریه؟
مامان لبخند زد و گفت:
_خوشم میاد زود میفهمی.
-مامان،جان زهرا بیخیال شین.
-بذار بیان،اگه نخواستی بگو نه.
-مامان،نمیشه یه کاریش کنین،من نمیخوام فعلا ازدواج کنم.میخوام درس بخونم.
-بهونه نیار.
-حالا کی هست؟
-پسرآقای صادقی،دوست بابات.
-آقای صادقی مگه پسر داره؟!!!
مامان سؤالی نگاهم کرد.
-مگه نمیدونستی؟
بعد خندید و گفت:
_پس برای همین باهاشون گرم میگرفتی؟!
-مگه دستم به سیما و سارا نرسه.داداش داشتن و به من نگفتن.
مامان لبخند زد و گفت:
_حالا چی میگی؟بیان یا نه؟
بالبخند و سؤالی نگاهش کردم و گفتم:
_مگه نظر من برای شما مهمه؟
مامان لبخند زد و گفت:
_معلومه که مهمه.میان،اگه نخواستی میگی نه.
خندیدم و گفتم:
_ممنونم که اینقدر نظر من براتون مهمه.
مامان خندید.گفتم:
_تا حالا کجا بوده این ستاره ی سهیل؟
مامان باتعجب نگاهم کرد.با اشاره سر گفتم
_چیشده؟
-مطمئنی نمیدونستی پسر دارن؟!!
-وا!!مامان یعنی میگی من دروغ میگم؟!
مرموز نگاهم کرد و گفت:
_پس از کجا میدونی اسمش سهیله؟
جا خوردم....
یه کم به مامانم نگاه کردم،داشت بالبخند به من نگاه میکرد.
سرمو انداختم پایین.وسایلمو برداشتم برم توی اتاقم،مامان گفت:
_پس بیان؟
گفتم:
_اگه از من میپرسین میگم نه.
-چرا؟
بالبخند گفتم:
_چون نمیخوام سارا و سیما خواهرشوهرام باشن.
سریع رفتم توی اتاقم...
منتظر عکس العمل مامان نشدم.حتما میخواست بهم بگه دختره ی پررو،خجالت بکش.
وسایلمو روی میزتحریرم گذاشتم و روی تخت نشستم.
دوست نداشتم برام خاستگار بیاد.
درسته که خوشگلم ولی بیشتر حجاب میگیرم که کمتر خوشگل دیده بشم،اما نمیدونم حکمتش چیه که هرچی بیشتر حجاب میگیرم تو دل برو تر میشم.
با همه رسمی برخورد میکنم.
تا وقتی هم که مطمئن نشم خانمی که باهاش صحبت میکنم پسر یا برادر مجرد نداره باهاش گرم نمیگیرم،فقط لبخند الکی میزنم.
با آقایون هم رسمی تر برخورد میکنم.تا مجبور نشم با مردهای جوان صحبت نمیکنم.با استادهای جوان کلاس نمیگیرم که مبادا مجرد باشه،با استادهای پیر هم کلاس نمیگیرم که مبادا پسرمجرد داشته باشه.خلاصه همچین آدمی هستم من.
مامان برای شام صدام کرد....
بابا هم بود.خجالت میکشیدم برم توی آشپزخونه. حتما بابا درمورد خواستگاری صحبت میکرد،ولی چاره ای هم نبود.
-سلام بابا،خسته نباشید.
-سلام دخترم.ممنون.
مامان دیس برنج رو به من داد و گفت:
_بذار روی میز.
گذاشتم و نشستم.سرم پایین بود.مامان بشقاب خورشت رو روی میز گذاشت و نشست.باباگفت:
_زهرا
بدون اینکه سرمو بالا بیارم گفتم:
_جانم
-مامانت درمورد خانواده ی آقای صادقی بهت گفته؟
به مامان نگاه کردم و گفتم:
_یه چیزایی گفتن.
-نظرت چیه؟بیان؟
سرم پایین بود و با غذام بازی میکردم.
آقای صادقی و خانواده ش آدمهای خوبی بودن ولی....
ادامه دارد...
ڪپی پاࢪٺ های ࢪمـان ممنو؏🖐🏾❗️
•┈••✾.🌸•✾••┈•
محیصا
•┈••✾•🌸•✾••┈•