1_1543733784.MP3
2.93M
#شب_قدر
#شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
🔸مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید
🔸صدای دلنشین شاه انس و جان نمی آید
شب شهادت آقامون امیرالمومنینه...
امشب با پای دل بریم خانه امیرالمومنین...
خدایا امشب خانه حضرت چه خبره...
🔸علی در بستر مرگ است و مشغول نماز امشب
🔸بگو خادم به مسجد، خسرو خوبان نمی آید
شب یتیمی اربابمون حسینه...
شب یتیمی خانم زینب کبری است...
خواهرها امشب با زینب کبری هم ناله شید...
هی مياد کنار بستر بابا...
مثل پروانه...
دور بستر بابا میگرده...
به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
هی میگه بلاخره خوب میشی بابا...
بلاخره زخم سرت خوب ميشه بابا...
بلاخره از جات بلند میشی...
بابای خوبم...
🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد
امشب بچه های کوفه هم یتیم شدند...
هی میگن مادر اون آقایی که...
هر شب برای ما نان و خرما میآورد...
چرا ديگه نمیاد...
مادر ... اون آقای که مثل پدر...
هر شب ما رو نوازش میکرد...
چرا نیومد...
🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد
🔸که ای مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید
تا یتیمان کوفه فهمیدند...
برای زخم سر امیرالمومنین شیر خوبه...
هر کدوم از این بچه ها...
یک ظرف شیر رو به دست گرفتند...
اومدند پشت درب خانه امیرالمومنین...
(#نقطه_گریز)
اما دلها بسوزه برا...
اون طفل شش ماهه ای که کربلا...
از شدت تشنگی داشت جان میداد...
یا صاحب الزمان منو ببخشید...
بجای اینکه براش آب بیارند...
با تیر سه شعبه جوابش رو دادند...
من فقط همینو بگم...
بین زمین و آسمان علی اصغر روی دستهای بابا...
یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد...
1402012306.mp3
28.89M
#روضه
#شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان
#حاج_محمدرضا_طاهری
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه #شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان #حاج_محمدرضا_طاهری ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aei
#شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان
#روضه
با خون دل امشب علی دمساز میشد
وقتی که چشمش بسته میشد، باز میشد
زینب زمین میخورد و غم، آغاز میشد
با زخم فرقش مرتضی، همراز میشد
آه دل و زخمش هماهنگند امشب
سر بند زرد و صورت، همرنگند امشب
بعد از مدینه، بغضهای او، شکسته است
بر روی بستر، حضرت ابرو شکسته است
خیلی شبیه مادر پهلو شکسته است
او داغدار بانوی بازو شکسته است
دریا دارد آتش و داغ پسر را
پهلوی زهرا، میخ درب شعله ور را
ایتام بی بابا، شبی دلگیر دارند
انگار دستی بسته با، زنجیر دارند
زخمی به دل از فتنهی تقدیر دارند
در دستهاشان، کاسههای شیر دارند
امشب عزادار علی، ایتام هستند
ایتام کوفه بعد از این، بی شام هستند
آنشب علی، آرام روی بسترش بود
اشک حسینش، روی چشمان ترش بود
اشک حسن، از جنس اشک مادرش بود
وقت وصیتهای روز آخرش بود
خیره شده چشمش، به چشمان ابالفضل
دست حسینش بود و دستان ابالفضل
آنشب علی میگفت رازی بر ملا را
راز جگر را، زهر و تشت مجتبی را
راز حسینش را، عزای کربلا را
راز سر خونین روی نیزهها را
آنشب علی با زینب از گودال میگفت
از غارت گهواره و خلخال، میگفت
میدید زینب، یک نفر سر را گرفت و
با چکمه روی سینهی او، جا گرفت و
دستی به گیسوی سر آقا گرفتو
سر را لحظه ای بالا گرفتو
دست سیاهی، سر به خنجر میسپارد
خواهر برادر را به مادر میسپارد
حسین...
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━