eitaa logo
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
3.9هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
279 فایل
❁﷽❁ 🔸 #دهہ‌ھݜٺٵدێ‌هٵ هم‌شهید‌خواهندشد.. درجنگ بااسرائیل انشاءالله بشرط...⇩ 🍃🌹[شهیدانه زندگی کردن]🌹🍃 🤳خادم خودتون↶ @Shheed_BH_80 ☎️حرفهای شما↶ @goshi_80 📬تبادل‌‌وکپی↶ @shraet_80 🚩شروع‌کانال⇜ ²³`⁸`⁹⁸ #دوستات‌رو‌به_کانال_دعوت‌کن⇣🌸😊🌸⇣
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم الله القاصم الجبّارین🌸
🔍 دیگه نباید از شب ها غافل بشیم الان دنیا، دنیای خواب نیست!!! دنیا، دنیای بیداری ست--!! الان همه ی اتفاق ها داره شب اتفاق می افتن!! ⚠️شما ببنید ما خواب بودیم و 🌹حاج قاسم رو از ما گرفتن وشبانه هم دفن شد و آنها خواب بودن ما 🚨پایگاه نظامی شون رو ازشون گرفتیم. 🔰پس ما نباید بخوابیم ولی در عوض دشمن رو باید بخوابونیم❌ 💣 👁 🇮🇷 @shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📺شبڪہ خبر و 📺شبکه یک تا دقایقی دیگر سخنرانی رهبر رو به صورت زنده پخش می کنه😍
981019.mp3
14.1M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار مردم قم. ۹۸/۱۰/۱۸ 💻 @Khamenei_ir
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
#جلسه2⃣4⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته نجواے حضرت زینب سلام الله علیها غم به جراحت می‌ماند، یکباره می‌آید
⃣4⃣ نجواے حضرت زینب سلام الله علیها هماندم که پیامبر سر بر بالش ارتحال گذاشت، همه فتنه‌های آتی از پیش چشم تو گذشت که تو آنچنان ضجه زدی و نوای وامحمداه را روانه آسمان کردی.😭 دستهای پدر هنوز در آب غسل پیامبر بود که دستهای فتنه در سقیفه‌ی بنی ساعده به هم گره خورد و گره در کار اسلام محمدی افکند. جسد مطهر پیامبر هنوز بر زمین بود که ابرهای تیره در آسمان پدیدار شد و باران فتنه باریدن گرفت. دین در کنار پیامبر ماند و دنیا در سقیفه‌ی بنی ساعده متجلی شد. در لحظه‌ای که هارون در کار مشایعت موسی به طوری جاودانه بود، مردم در سقیفه‌ی سامری آخرت می‌فروختند بی‌آنکه حتی به عوض دنیا بگیرند. ✨خسِرَ الدُّنْیا وَ الْاخِرة، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمَبین. معن بن عدی و عویم بن ساعده آمدند و به عمر گفتند: - حکومت رفت، قدرت رفت. - کجا؟ - از جاده سقیفه پیچید و رفت به سمت انصار. - کاروانسالار؟ - سعد بن عباده. عمر به ابوبکر گفت: - تا دیر نشده بجنبیم. بر سر راه، ابوعبیده‌ی جراح را هم برداشتند و شتابان عازم سقیفه شدند. در سقیفه، سعد بن عباده، عبا پیچیده، شتر حکومت را در جلوی خود گذاشته بود و با تظاهر به کسالت و بی‌رغبتی، ان را به سمت خود می‌کشید. وقتی این سه وارد سقیفه شدند، شتر را- اگر چه مجروح و پی شده- از چنگال انصار بیرون کشیدند و به دندان گرفتند و این در حالی بود که صاحب شتر، عزادار و داغدار، افسار و شتر را از یاد برده بود عمر طبق معمول بنا را بر خشونت و دعوا گذاشت و با سعد به مشاجره پرداخت، اما ابوبکر یادش آورد که: - «اَلرِفْقُ هُنا اَبْلَغ» اینجا نرمش، بیشتر به کار ما می‌آید. و ابوبکر خود، عنان را در دست گرفت، از مهاجرین و انصار هر دو تمجید کرد اما مهاجرین را برتر شمرد آنچنانکه آنان را شایسته امارت و انصار را شایسته وزارت قلمداد کرد. بعدها عمر گفت که من در این راه هیچ مکری نیندوخته بودم مگر آنکه ابوبکر مثل آن یا بهتر از آن را به کار برد. «ما شَی‌ءٌ کانَ زَوَّرْتُه فِی الَطّریق اِلّا اَتی بِهِ اَوْ بِاَحْسَنَ مِنْه». پیامبر پیش از این گفته بود: ✨«امت من را این دسته از قریش هلاک خواهد کرد.» پرسیدند بودند: - تکلیف مردم در این شرایط چیست؟ فرموده بود: ✨ای کاش می‌توانستند از آن بر کنار بمانند. قرار بر این شده بود که ابوبکر، حکومت را به عمر و ابوعبیده جراح تعارف کند و آنها با تواضع آن را به او برگردانند. ابوبکر بعد از اتمام سخنرانی گفت: - یا با عمر یا ابوعبیده جراح بعیت کنید و کار را تمام کنید. عمر گفت: - نه به خدا ما هیچکدام با وجود شما این کار را نمی‌کنیم. دستت را پیش بیاور تا با تو بیعت کنیم. ابوبکر بی‌درنگ دست پیش آورد و اول عمر و بعد ابوعبیده‌ی جراح و بعد سالم غلام حذیفه با او بعیت کردند. سپس عمر با زبان تازیانه از مردم خواست که وحدت مسلمین را نشکنند و با خلیفه‌ی پیامبر! بعیت کنند. پدر هنوز در کار تغسیل و تدفین بود که از بیرون در صدای الله اکبر آمد. پدر مبهوت از عباس پرسید: - عمو معنی این تکبیر چیست؟ عباس گفت: - یعنی آنچه نباید بشود شده است. ان شاءالله ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
#جلسه3⃣4⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته نجواے حضرت زینب سلام الله علیها هماندم که پیامبر سر بر بالش ارتحال
⃣4⃣ نجواے حضرت زینب سلام الله علیها آنچه پدر کرد، غفلت و غیبت نبود، عین حضور بود. در آن لحظه هر که پیش پیامبر نبود، غایب بود. غیبت و حضور نسبی است وقتی که دین خدا بر زمین مانده است، با دین و در کنار دین بودن حضور است. هر که نباشد، دچار وسوسه و دسیسه می‌شود. کسی که با چراغ و در کنار چراغ است که راه را گم نمی‌کند. ماه باید در آسمان باشد و از خورشید نور بگیرد، به خاطر کرم شب‌تابی که نباید خود را به زمین برساند. ابرهای فتنه از سقف سقیفه گذشتند و خانه‌ی پیامبر را احاطه کردند، همهمه در بیرون در شدت گرفت و در آنچنان کوفته شد که ستونهای خانه‌ی پیامبر لرزید. ⭕️بیرون بیائید، بیرون بیائید و گرنه همه‌تان را آتش می‌زنیم. صدا، صدای عمر بود. تو با که یک دنیا غم از جا بلند شدی و به پشت در رفتی اما در را نگشودی. ✨تو را با ما چه کار؟ بگذار عزاداریمان را بکنیم. ⭕️باز هم فریاد عمر بود: علی، عباس و بنی هاشم، همه باید به مسجد بیایند و با خلیفه‌ی پیغمبر بیعت کنند. ✨کدام خلیفه؟ امام و خلیفه‌ی مسلمین که اینجا بالای سر پیامبر است. ⭕️مسلمین با ابوبکر بیعت کرده‌اند، در را باز کن و گرنه آتش می‌زنم. 👌یک نفر به عمر گفت: - اینکه پشت در ایستاده، دختر پیغمبر است، هیچ می‌فهمی چه می‌کنی؟ خانه‌ی رسول الله.. ⭕️عمر دوباره نعره کشید: این خانه را با هر که در آن است، آتش می‌زنم. بزودی هیزم فراهم شد و آتش از سر و روی خانه بالا رفت. تو همچنان پشت در ایستاده بودی و تصور می‌کردی به کسی که گوشهایش را گرفته می‌توان گفت که هدایت چیست؟ خیر کجاست و رسالت چگونه است. در خانه تنی چند از اصحاب رسول الله هم بودند، اما هیچکس به اندازه‌ی تو شایسته دفاع از حریم پیامبر نبود. تو حلقه‌ی میان نبوت و ولایت بودی، برترین واسطه و بهترین پیوند میان رسالت و وصایت. محال بود کسی نداند آنکه پشت در ایستاده، پاره‌ی تن رسول‌الله است. هنوز زود بود برای فراموش شدن این حدیث پیامبر که: ✨فاطِمَةُ بِضْعَةُ مِنّی، فَمَنْ اذاها فَقَدْ اذانی وَ مَنْ آذانی فَقَدْ آذَاللَّه. فاطمه پاره‌ی تن من است، هر که او را بیازارد، مرا آزارده است و هر که مرا بیازارد خدا را. وقتی آتش از در خانه خدا بالا رفت، عمر، آتش بیار معرکه‌ی ابوبکر، آنچنان به در حریم نبوت لگد زد که فریاد تو از میان و دیوار به آسمان رفت. ان شاءالله ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📲آواهای انتظار رایگان سخنرانی‌های سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی🌹🇮🇷 @shohaadaae_80
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🔍 در بزرگراه زندگی "راهت " "راحت" نخواهد بود❌ هر "چاله ای" "چاره ای" به تو خواهد آموخت✔️ برای جلوگیری از "پسرفت" پس باید " رفت "😉 ...🤔 🇮🇷 🌹 @shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 فرزندان فاطمه سلام‌الله علیها ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ 🔆 هر روز نورانی تر از دیروز... ⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ ❤️ ویژگی که شهیدان، از حضرت زهرا سلام‌الله علیها به ارث برده‌اند. ⚫️ *به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها* #یازهرا(س)🌹 #مقام_معظم_رهبری🇮🇷 #ویژگی_شهدا❤
📸 مراسم بزرگداشت سردار بزرگ و پر افتخار اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهیدان جنایت تروریستی آمریکا هم‌اکنون در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
#جلسه4⃣4⃣ #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته نجواے حضرت زینب سلام الله علیها آنچه پدر کرد، غفلت و غیبت نبود، عین
⃣4⃣ مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به کربلا دلداری مده. عاشورا اینجاست! کربلا اینجاست!😭 اگر کسی جرات کرد در تب و تاب مرگ پیامبر، خانه‌ی دخترش را آتش بزند، فرزندان او جرات می‌کنند، خیمه‌های ذراری پیغمبر را آتش بزنند😭 من بچه نیستم مادر! شمشیرهایی که در کربلا به روی برادرم کشیده می‌شود، ساخته‌ی کارگاه سقیفه است. نطفه‌ی اردوگاه ابن‌سعد در مشیمه‌ی سقیفه منعقد می‌شود. اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی‌ماند. حسین در کربلا می‌خواهد با دلیل و آیه اثبات کند که فرزند پیامبر است. پیامبری که تو در خانه‌ی او و در حریم او مورد تعدی قرار گرفتی. تعدی به حریم فرزند پیامبر سنگین‌تر است یا نوه‌ی پیامبر؟ مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمی‌گیرد. خودت گفته‌ای. ما حداکثر تازیانه می‌خوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمی‌کند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخ‌های خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد.😭 ما سخت جانی کرده‌ایم که تاکنون زنده مانده‌ایم. نگو که روزی سخت‌تر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک شش ماهه به شهادت می‌رسد، اما تو کودک نیامده‌ات- محسن‌ات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: - مرا بگیر فضه. که محسن‌ام را کشتند. ان شاءالله ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @shohaadaae_80
❤️ ای «بنده حوائج یڪ ساله خود را در می گیرم.» 🌹 (س)❤ @shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
#جلسه_5⃣4⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به کربلا دلداری مده. عاشورا اینجاس
⃣4⃣ پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا می‌برد، وحی نازل می‌شد که ✨ «پایین بیاورید صدایتان را» اگر کسی پیامبر را به نام صدا می‌کرد وحی می‌آمد که ✨«نام پیامبر را با احترام بیاورید.» هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانه‌اش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمه‌ها می‌گیرد. مبداش اینجاست. دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله‌ی تو به آسمان بلند شد.😭 بعد از این هیچ کربلایی نمی‌تواند مرا اینقدر بسوزاند.😭 شاید خدا می‌خواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما این چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکلتر است.😭 در کربلا دشمن به روشنی خیمه کفر علم می‌کند، اما اینها با پرچم اسلام آمدند، گفتند از فتنه می‌هراسیم، کدام فتنه بدتر از این؟ دیگر چه می‌خواست بشود؟ کدام انحراف ایجاد نشد؟ کدام جنایت به وقوع نپیوست؟ کدام حریم شکسته نشد؟ کاش کار به همین جا تمام می‌شد. تو را که تا مرز شهادت سوق دادند، تو را که از سر راه برداشتند، تازه به خانه ریختند.? 😭 پدر که حال تو را دید، برق غیرت در چشمهای خشمناکش درخشید، خندق‌وار حمله برد، عمر را بلند کرد و بر زمین کوبید، گردن و بینی‌اش را به خاک مالید و چون شیر غرید: - ای پسر صحاک! قسم به خدایی که محمد را به پیامبری برانگیخت، اگر مأمور به صبر و سکوت نبودم، به تو می‌فهماندم که هتک حرمت پیامبر یعنی چه؟ و باز خندق‌وار از روی او بلند شد تا خشم، عنان حملش را تصاحب نکند. اما... اما... تداعی‌اش جگرم را خاکستر می‌کند. به خود نیامدند و از رو نرفتند، عمر و غلامش قنفذ و ابن‌خزائه و دیگران ریسمان در گردن پدر افکندند تا او را برای بیعت گرفتن به مسجد ببرند.😭 ان شاءالله ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیقش میگفت: یه شب تو خواب دیدمش بهش گفتم: محمدرضا اینقدر از (س) خوندی چیشد اخرش؟ گفت: همین که تو بغل پسرش (عج) جان دادم برایم کافیست... @shohaadaae_80