#شهید_مهدیزینالدین🌹
جوونِ ۲۳ سالهای که از ۵ استان
و ۲۸شهر،حدودِ ۱۱هزار نیرو داشت..
•• حاج حسین شکارچی میگه:
تیپ به لشکر ارتقا پیدا کرد،
به شهید زین الدین بدون مقدمه
با یک حالت خاصی که من فکر
میکردم مشکلِ خاصی برای لشکر
پیش اومده. گفتم چیکار کنم؟!
+ گفت که روضه بخون..
یک زیارت عاشورا بخون..
•• منم شروع کردم؛
زیارت عاشورا خوندن.
•• شهید زین الدین در تمام فرازِ زیارت عاشورا شانههاش میلرزید و گریه میکرد. تو سجده، صدای هق هق شهید زین الدین تو فضای چادر پیچیده بود.
•• گفتم آقا مهدی چه ماموریت
سختی به لشکر دادن که شما
اینطوری گریه میکنی؟!
تاحالا تو این حال ندیدم شما رو...!
•• سرشو پایین انداخت
+ گفت: از این ساعت تیپ به لشکر ارتقا پیدا کرده و من فرمانده لشکر شدم؛
با خودم فکر کردم چیکار کنم لشکرم برکت پیدا کنه، عمر برکت پیدا کنه!
گفتم که پس خیلی خوبه که اولین دستوری که به عنوان فرماندهی لشکر علی بن ابی طالب، منِ زین الدین میدم؛روضه امام حسین باشه...
زیارت عاشورا باشه...
و اولین کاری هم که خودم به عنوان
فرمانده لشکر میکنم، گریهی بر حسین باشه..
یادِ امام حسین به کلامِ من، به وقتِ من، به لشکر من، برکت میده...