eitaa logo
رمان وحکایات وخاطرات شهدا
62 دنبال‌کننده
93 عکس
14 ویدیو
0 فایل
چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 2⃣1⃣ سردار علی ناصری از "برمایه چعف"، به آبراه دست ساز سابله رسیدیم. این آبراه، از شمال شرقی تا شمال غربی امتداد داشت. سابله از تبور شروع می شود، از شط على می گذرد و به نهر صویب می رسد. که به شط العرب می ریزد. سابله، هور را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می کند. با دقت ضلع های مختلف جزیره شمالی و جزیره جنوبی مجنون، همچنین خشکی های شرق دجله روطه را شناسایی کردیم. حوالی غروب به نخلستان های روطه رسیدیم. بومی ها نخلستان را نشانم دادند و گفتند که آنجا رودخانه فرات است. به مجرد شنیدن نام فرات، احساس رقتی به من دست داد و به یاد امام حسین و صحرای کربلا گریه ام گرفت. کل شناسایی چهار پنج روز طول کشید. در این مدت، در خاک عراق بودیم و بیشتر در بلم می ماندیم و همان جا می خوابیدیم. دوربین های دید در روز و دید در شب، قطب نما و تعدادی کنسرو و کمپوت و کمی چای و بیسکوییت همراهمان بود و نیازی به جایی نداشتیم. بی سیم همراهمان نبود و تماسی با عقبه نداشتیم. ما بودیم و خاک دشمن، و توکل به خدا. اگر برایمان اتفاقی می افتاد، بومی ها را می فرستادیم تا به عقبه اطلاع دهند. این مأموریت در بهار ۱۳۶۲ انجام شد. چون عادت به این کار نداشتم، پس از چهار روز وقتی در ساحل خودمان از قایق پیاده شدم، نمی توانستم درست راه بروم و عضلات پاهایم گرفته بود. البته بومی ها این مشکل را نداشتند؛ چون به این نوع زندگی عادت کرده بودند؛ اما شروع آن برای ما واقعا سخت بود. ____________ 1- از تلاقی رودخانه دجله و فرات در شهر القرنه شط العرب درست میشود کاربرد اصطلاح شط العرب در خاک عراق درست است ولی در نقطه صفر مرزی ما از شلمچه آن را اروندرود می خوانیم. چون اشاره من به آن قسمت از رودخانه است اصطلاح شط العرب. درست است. ۲. روطه نام روستایی است در هور در شرق دجله و در غرب جزایر شمالی و جنوبی مجنون که ما بعد از تصرف آنها را جزایر خیبر نامیدیم. " 🔅 پیگیر باشید در پیام رسان ایتا چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دعای رفع بلا روز اول ماه با صدای بلند در خانه یا خودتان بخوانید یابگذاریدتاصدا در خانه پخش شود کپی مطالب آزاد باذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج 🍃┅🦋🍃┅─╮ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 3⃣1⃣ سردار علی ناصری حوالی ظهر بود که از مأموریت چهار روزمان برگشتیم. ساحلی که در آن مستقر بودیم، حدود پانزده کیلومتر با قرارگاه نصرت فاصله داشت؛ اما تلفن صحرایی داشتیم. تلفن زنگ زد و من گوشی را برداشتم. آن طرف خط، حاج عباس هواشمی، جانشین قرارگاه، بود. با هیجان گفت: ها ... علی، آمدی! . ها ... آمدم. - شیری یا روباه؟ ۔ ان شاء الله شیره. - بیا علی هاشمی با تو صحبت می کند. على هاشمی گوشی را گرفت و حال و احوال کرد و بعد گفت: همین الان بيا۔ لباسم بومی، موهایم ژولیده، بدنم آلوده و کثیف بود. گفتم: . حمام می کنم، لباس عوض می کنم، می آیم. علی هاشمی مخالفت کرد و گفت: . نه، همین الان بیا. آقا محسن توی شورای عالی امنیت ملی جلسه داره و دوست داره از این مأموریت مطلع بشه.. با همان وضع سوار ماشین وانتی شدم و راننده مرا سریع به قرارگاه نصرت رساند. چیزی که برای من و دوستان دیگر مایه دلگرمی و قوت قلب بوده حضور و نظارت مستمر برادر محسن رضایی بر کارهای قرارگاه بود. خودش را مقید کرده بود مرتب به قرارگاه سر بزند و از آخرین اخبار و گزارش ها مطلع شود. شب یا روز برایش فرق نداشت و هرگاه فرصت می کرد، سری به قرارگاه می زد. در مواقعی هم سعی می کرد گزارشها را از زبان خود افرادی که شناسایی رفته اند، بشنود و این باعث ایجاد روحیه در بچه ها بود. وقتی وارد قرارگاه شدم، دیدم جلسه فرماندهی است و علاوه بر علی هاشمی و هواشمی، آقایان محسن رضایی، رحیم صفوی، شریعتی، محمد باقری، غلام پور و چند نفر دیگر نیز حضور دارند. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 4⃣1⃣ سردار علی ناصری دشداشه ام کثیف بود و موهایم درهم و برهم. آقا محسن تا مرا دید، بلند شد و با من روبوسی کرد و مرا در کنار خود نشاند. از اینکه می دیدم مورد توجه فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستم و در کنارش نشسته ام، قند توی دلم آب می شد. آقا محسن کمی بعد گفت: خوب آقای ناصری تعریف کن! به من گفته بودند که آقا محسن با فرماندهان بزرگ که می نشیند، خیلی جدی است؛ اما با نیروهای رده پایین مهربان تر است. شروع کردم گزارش شناسایی ها را دادن. همه با دقت به حرفهایم گوش می دادند و آقا محسن گاه گاه به نشانه تأیید سرش را تکان می داد. در آغاز صحبتم گفتم: آقا محسن، اول یک چیزی باید خدمت شما عرض کنم. وقتی آدم کنار سیل بند می ایستد و به هور نگاه می کند و آب هور و پشه کوره های آن را نگاه می کند، ناخودآگاه به این فکر می افتد که در این هور به این عظمت چطور می شود عملیات انجام داد. آدم در وهله اول از بزرگی و پرخطری کار مأیوس می شود؛ اما وقتی حرکت می کنی و وارد آب هور می شوی، آبراه را می بینی، سیل بند دشمن را می بینی، نیروهای دشمن را دور می زنی و به طرف شرق دجله می روی، اتوبان عراقی ها و روستاهای اطراف و خصوصا شهر القرنه را می بینی، متوجه می شوی که دشمن آنجا اصلا نیرو ندارد و نیروهایش اتکایی است و فقط در نقاط حساس چند نفر نیرو دارد و این، آدم را خیلی امیدوار می کند. آقا محسن، پس از این مأموریت، من به منطقه هور خیلی امیدوار شده ام و احساس می کنم دیر جنبیده ایم. ما بعد از فتح بستان و عقب نشینی عراق از آنجا می بایست روی هور کار می کردیم. آقا محسن هی سر تکان می داد. بعد ادامه دادم: البته هنوز خیلی دیر نشده و من معتقدم که در هور نه یک عملیات، بلکه می توان چندین عملیات انجام داد. سپس اضافه کردم: در هور، ماهیگیران عراقی زیادی روزانه با دهها بلم و قایق در نقاط مختلف هور صیادی می کنند. غالبا هم به مرزهای ما می آیند و ماهیگیری می کنند؛ چون بیشتر ماهی ها در خاک ما است. آنها برای ما یک مشکل هستند. ممکن است پی به کارمان ببرند و بروند گزارش بدهند. از این نظر در اینجا باید خیلی حساب شده، بدون شتاب و با رعایت مسائل کامل امنیتی و اطلاعاتی و بدون جلب توجه و کاملا سری و مخفیانه کار کنیم. اگر لو برویم، دشمن با استقرار کمین در آبراه های اصلی می تواند ما را زمین گیر کند و مانع هر حرکت ما در هور بشود. باز آقا محسن سر تکان داد و حرفهایم را تأیید کرد. ناگاه ماجرای خنده داری اتفاق افتاد که سالهای سال مایه خنده دوستان بود و مرا دست می انداختن.... 🔅 پیگیر باشید در پیام رسان ایتا چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبدالله❤️ 🌴 چله زیارت عاشورا دور دهم هدیه به همه شهدا ،شهدای کربلا و صدر اسلام و مدافعان حرم و شهدای امنیت و سلامت و خدمت .. ❤️ 🔰 سلامتی و ظهور اقا امام زمان (عج) 🔰 هدیه به چهارده معصوم( ع) 🔰 به روح امامان( ع) 🔰  شهداء صلحاء ،علماء 🔰  گره گشایی مشکلات 🔰  همه بیماران مخصوصاً سفارش شده گروه 🔰  ذخیره قبر و قیامت 🔰 شادی ارواح مومنین و مومنات 🍀عاقبت بخیری و خوشبختی جوون ها 💫 نیت قلبی همه عزیزان شرکت کننده و عاقبت بخیری همه💫 💠 ✨ شروع : 💠 ✨ پایان ❗️سهم هر نفر یک مرتبه در شب یا روز (( "چله زیارت عاشورا )) به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج و حاجت روایی همه شما دوستان خوبم مخصوصا 👇 خانمها: ۱_ ماریا یاور پور ۲_ شهرزاد روشنایی ۳_ فهیمه دمیری ۴_ مرجان آبشرینی ۵_ رجبی ۶_نوریان ۷- امیری به نیت شهید عباس امیری ۸_ شادی ۹_ حجازی ۱۰_ ناهید شفیعی _ عروس ( کوثر ) _ نیت مرحوم پدر علی اکبر ۱۱_آرزو رحیمی رد مظالم ۱۲_ نیت مرحوم پوریا ملک محمدی _ مرحوم عین الله ملک محمدی ۱۳ _ هاشمی به نیابت از اموات و شهدا ۱۴ _ قاسم پور ۱۵_ زهرا عسگر زاده ۱۶ _ مریم زراعتکار ۱۷_ پاینده به نیت رد مظالم ۱۸_ پاینده به نیت اموات ( دو خواهر ) و پدر عزیز شون ۱۹_ فاتحی به نیت پدر و مادر و برادر شهید و برادر زاده شون ۲۰_ پرتوی نیابت از پدر و مادر مرحوم ۲۱_ اکرم پویاقچی به نیت پدرو مادر و برادر ۲۲_ ویدا فیضی به نیت پدر و پدر بزرگها و مادربزرگها ۲۳_ نصیری به نیابت از پدر ۲۴_ زهره جلالی به نیابت از اموات و شهدا و به نیابت از پدر و مادر عزیز شون ۲۵_دهقانی رد مظالم ۲۶_ اکرم عباسی ۲۷_ سکینه افرا به نیابت شهید یوسف قربانی ۲۸ _ ام البنین نجفی ۲۹ _ فرزانه خلیلی ۴۰ التماس دعای ظهور 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️گروه دلدادگان امام حسین ع (طرح چله زیارت عاشورا) https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ 👆👆👆👆 دوستان برای شرکت و همراهی در ختم چله عاشورا میتونیتن وارد گروه شین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 5⃣1⃣ سردار علی ناصری نقشه ای در اتاق فرماندهی بود و همه حضار سرشان را روی نقشه خم کرده بودند و به توضیحات من گوش می دادند. سرها چنان خم می شد که روی نقشه تاریک می شد و نمی توانستم مطلبم را روی نقشه درست توضیح بدهم. مدتی مد شده بود که فرماندهان آنتن خودکار شکلی در جیب داشتند و با آن مطالب خود را روی نقشه توضیح می دادند. وقتی آقا محسن وضع مرا دید، گفت: - برادرها، کسی آنتن همراه نداره، به آقای ناصری بده تا راحت تر توضیح بده؟! محمد باقری (حسن باقری) آنتنی داشت. آن را کشید و بلند کرد و به من داد. وقتی آن را به من داد، بدون آنکه بدانم در چه موقعیتی قرار دارم و دور و اطرافم چه کسانی هستند، بلند گفتم: . . . . . . احسنت! همه زدند زیر خنده. آقا محسن هم زد زیر خنده. شاید چند دقیقه می خندیدند. از آن به بعد، هر وقت مرا می دیدند، می گفتند: ... . علی ناصری، احسنت!؟ * آن جلسه، نقطه عطفی در کار قرارگاه نصرت و کار روی هور و فراهم آوردن مقدمات عملیات بزرگ خیبر بود. * * * حدود دو ماه از کار رسمی و جدی مان در هور گذشته بود. روزی آقا محسن به اتفاق چند نفر دیگر آمدند به قرارگاه نصرت. من بودم و حمید رمضانی، حاج عباس هواشمی و علی هاشمی. جلسه ای تشکیل شد و باز آقا محسن ریز شد و سؤالات دقیق و فنی از ما کرد. بعد از آن اضافه کرد: . آقای ناصری، من می خواهم برویم و این منطقه را ببینم! مو بر تنم راست شد. با حالت خاصی گفنم .آقا محسن! گفت: - خودم می خواهم ببینم! - گفتم: شما هر ابهامی دارید، سؤال بکنید، من جوابتان را می دهم. - نه! لازمه خودم هم ببینم. در آن جلسه، برادرها غلام پور، رشید، امین شریعتی، محمد باقری، عزیز جعفری و ... نیز بودند. علی هاشمی با دستپاچگی گفت: . آقا محسن، چی می خواهی؟ من خودم می روم! اصرار بی فایده بود. غلام پور و رشید هم اصرار کردند؛ اما فایده ای نداشت. آقا محسن جفت پاهایش را در یک کفش کرده بود و اصرار داشت که خودش برود و منطقه به آن پرخطری را از نزدیک بررسی کند. علی هاشمی و من و غلام پور از جلسه بیرون آمدیم. علی هاشمی همین طور که بر آشفته و ناراحت قدم می زد، به غلام پور گفت: تو کاری بکن. اینجا ماهیگیر های عراقی زیادند و چه بسا جاسوس های عراق باشند. هر لحظه امکان درگیری وجود دارد. اما تلاشها همگی شکست خورد و آقا محسن سرانجام گفت: خودم باید بروم شما هم نیایید، خودم می روم! . ناچار همگی با اکراه و اضطراب پذیرفتیم. چاره دیگری نداشتیم. می دیدم علی هاشمی در حال قبض روح شدن است. غلام پور آمد و علی را کمی آرام کرد و گفت: - تدابیری اتخاذ کن تا مسائل امنیتی رعایت شود. ___________ * بعدها وقتی به تهران رفتم، برادر جعفری مرا نزد آقا محسن برد. مرا که دید. خیلی مهربانی کرد. از جمله گفت: در جلسات هرگاه آنتن در می آوردیم، یاد احسنت نو می افتادیم و می خندیدیم. در اغلب جلسات آنتن دار، به یاد تو بودیم. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┅═✧﷽✧═┅* به عشـــــــــ (علی) ـــــــــــــــــــــق ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💢امام صادق(ع) فرمود: غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین) و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت عباس و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد. (بحار ج۶ ص ۳۰۳) 🌷🍃 خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد وقتی دستی را به یاری میگیری، بدان که دست دیگرت دردست خداست ...😍😍 📌تصمیم گرفتیم که با عنایت خداوند متعال و کمک شما همراهان عزیز درروز عید غدیر اطعام بین نیازمندان به نیت تعجیل درفرج مولایمان امام زمان (( عج )) را داشته باشیم شما هم میتوانید با کمک های نقدی خود در این ثواب عظیم شرکت کنید 💠حتی با اطعام یک نفر 💠 برای مشارکت در طرح اطعام غدیر کمک های نقدی خود رو به شماره کارت زیر واریز کنید ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ بزنید روی شماره کارت کپی میشود👇 نذورات ‌و مشارکت های خود را به شماره کارت بنام حجت الاسلام سیدمجتبی حسینی نژاد شماره کارت 💳
6219861903431954
شماره شبا
IR210560611828005180230401
واریز نمایید روی شماره کارت یا شبا برنید کپی می شود ┄┅══✼🍃🕊🍃✼══┅┄ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 واریزی خود رو به پی وی حاج آقا سید مجتبی حسینی نژاد ꧁꧂ @valayat ꧁꧂ اطلاع بدین 🙏🙏 ╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯ ‌‌ یا علی مدد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍂 🔻 6⃣1⃣ سردار علی ناصری نیروهای بومی منطقه، زیر نظر من بودند. غلام پور آمد و با من مشورت کرد. گفتم: - اگر می خواهد بیاید، من چند تا شرط دارم. . . . . . . چه شرطهایی؟ برو خودت به ایشان بگو. ... ... .. رفتم. گفتم: - آقا محسن، نیروهای بومی اینجا از نیت واقعی ما خبری ندارند و نمی دانند ما اینجا مشغول چه کاری هستیم. چنین وانمود کرده ایم که در حال شناسایی عادی و معمولی منطقه هستیم. اصلا و ابدا نمی دانند که ما اینجا قصد انجام عملیات نظامی داریم. اگر جناب عالی بروید و سوار بلم معمولی بشوید و به هور بروید، کافی است یکی از نیروهای بومی شما را بشناسد و به دشمن خبر بدهد. كل زحمات ما به هدر می رود و عراقی ها متوجه می شوند که ما اینجا مشغول چه کاری هستیم. قطعا فکر نمی کنند آقا محسن برای گردش و تفریح و ماهیگیری آمده باشد. حرفهای مرا شنید و خندید. بعد خیلی متواضعانه گفت: . هر چه شما بگویید، من رعایت می کنم. - اولا که باید لباس محلی بپوشید؛ یعنی دشداشه و چفیه.. - باشه، می پوشم. چند دشداشه در انبار داشتیم که تمیز هم نبودند. قد آقا محسن بلند بود و لباسها اندازه تنش نمی شد. پس از مدتی جست وجو، دشداشه نسبتا بلندی پیدا شد و تن آقا محسن کردیم. دشداشه تا پایین زانویش آمد. عربها معمولا دشداشه را بلند می پوشند و کوتاه آن را بد می دانند؛ اما لباس آقا محسن تا زیر زانوهایش بود. بدتر آنکه زیر دشداشه، پوتین پوشیده بود! چنیه را هم بلد نبود روی سرش مثل عرب ها بپیچد و ناچار آن را مثل بسیجی ها دور گردنش انداخت. برای رعایت مسائل امنیتی گفتم: - آقا محسن، وقتی می خواهی بروی، با دبدبه و کبکبه نیا! با ماشین استیشن نمی شود تا لب هور رفت. ممنوع است. و این مشکل این بود که عده زیادی از نیروهای ژاندارم هم در پاسگاههای مرزی آن نواحی بودند که مرتب به ما سر می زدند و ما همه چیزمان را از آنها پنهان کرده بودیم. راستش را بخواهید، به آنان اعتماد نداشتیم. روی همین اصل به آقا محسن گفتم: - باید با وانت و بدون محافظ بیایی. - باشه! فورا رفتم به موقعیت شهید بقایی و آماده باش دادم و بچه های اطلاعات شناسایی را آماده کردم. در آنجا به تازگی چادرهایمان را به دو اتاق بلوکی و سیمانی مبدل کرده بودیم. موتور برق هم داشتیم. کمی بعد، آقا محسن و چند نفر دیگر با وانت بار آمدند لب هور همانهایی که در آن جلسه بودند، همراهش آمده بودند..... 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚دانلود کتاب ویژه روز دعا و نیایش 🔖شرح و تفسیر و دعای روز عرفه 📙دعای عرفه فونت درشت👈دانلود 📘شرح دعای عرفه👈دانلود 📗نیایش امام حسین علیه السلام در روز عرفه👈دانلود 📕دعای عرفه امام حسین شعرانی👈دانلود 📒دعای عرفه قمی👈دانلود 📔عرفه و عرفات👈دانلود 📓به مرور کتاب های دیگر دعا و نیایش برای شما گرامیان در کتابخانه کتب دینی بارگذاری می شود.
. 🎆 --» قصه های قرآنــی «-- 🎆 --» عکس نوشته های‌ قرآنی «-- 🎆 --» تفسیر روزانه «-- ‌‌ 🎆--» تلاوت‌های‌ دلنشین «-- 💫 دعا و ذکرهای روزانه💫 💫ختم هفتگی قرآن💫 با ما همراه باشین👇👇 در گروه ✅ «قــــــرآن و دعا» ✅ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402050903.mp3
50.06M
ابتدای کربلا مدینه نیست ⛳️گروه دلدادگان امام حسین ع (طرح چله زیارت عاشورا) https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️قرائت زیارت عاشورا و دعای علقمه روزانه https://eitaa.com/joinchat/4105044249Ce2c71b7b16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 7⃣1⃣ سردار علی ناصری به رغم توصیه من، وقتی آقا محسن از وانت پیاده شد، علی هاشمی و دیگران دورش ریختند و طوری رفتار کردند که معلوم بود آن فرد دشداشه پوش پوتین به پا «شخصیتی» است. یکی از بومی ها به نام فهد، بلافاصله مرا صدا زد و گفت: - على، تعال ... تعال ... یعنی بیا... بیا...... به عربی گفت: - این محسن رضاییه! خون در رگهایم خشک شد. عادی گفتم: - نه، کدام محسن رضایی؟ این یکی از بچه های قرارگاه است. فهد با زیرکی پاسخ داد: - نه! من محسن رضایی را می شناسم. تو روزنامه عکسش را دیده ام. قبلا هم یک بار دیدمش. این محسن رضاییه نه. فهد، اهل روستای صویب بود. آدم باسوادی هم بود. گفتم: - نه. - بگو قسم به خدا. دیدم وضع دارد خراب می شود و اگر من بیشتر اصرار کنم، ممکن است شک کند، آهسته گفتم: - بله، این محسن رضاییه. می خواهد همین طوری بره هور را ببینه؛ اما تو به کسی نگویی ها. اگر پرسیدند، بگو محسن رضایی نیست. - باشه! . قایق بصری را که ده پانزده نفر جا دارد، آماده کرده بودیم. یک قایق چینکو» هم آماده شده بود. بومی ها کمی کنجکاو شده بودند. به آنها گفتم: - با علی هاشمی و چند نفر دیگر می خواهیم برویم سری بزنیم و برگردیم. در مسیر آبراه نیر و المساک با ترس و اضطراب و هراس به راه افتادیم. در هر قایقی سه نیروی بومی پاروزن بودند. بومی های همراه ما سید مطر، فهد میاحی و در قایق دیگر، حسن و جاسم هله چی و سید مطر بودند. در قایق ما، آقا محسن، غلام پور، علی هاشمی، حمید رمضانی و عباس هواشمی و در قایق دیگر، رشید، باقری، عزیز جعفری، امین شریعتی و یکی دو نفر دیگر سوار بودند. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ﷽ 🌸 🐑عیدتون مبارک 📚دانلودکتابهای مناسبتی عیدسعید قربان 🎁هدیه کتابخانه کتب دینی 📙پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانی👈دانلود 📘مقالات اعیاد بزرگ اسلامی،قربان👈دانلود 📗ماه ولایت،قربان-غدیر👈دانلود 📕فلسفه و تاریخچه عید قربان👈دانلود 📒ویژه نامه عید سعید قربان👈دانلود 📔احکام عید قربان مقام معظم رهبری👈دانلود 📓تکبیرات منی در روز عید قربان👈دانلود 🔮به مرور کتاب های دیگر مناسبتی عید سعید قربان برای شما گرامیان در کتابخانه کتب دینی بارگذاری می شود. @KotobeDini 📲 در ثواب نشر این لیست شما هم سهیم باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا