#ماهِ_مبارک_رمضان را؛
خدا وثیـقہ گذاشت!
برای آزادیِ من؛
ازبنـدشیطان...🔥
بعد از ایـن؛
روزگارِمـن چـہ میشـود...؟!💔
#مردان_بی_ادعا
@Shohadaye_khoy
🥀💐🌷🕊🌷💐🥀
#شهدا_و_ماه_رمضان
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
تلفن خانه زنگ خورد.
بابا بود با صدای خسته.
پرسیدم افطار كردید؟
گفتند بچهها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمندهها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم.
گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟
گفتند مي ترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، #اسير و يا #شهید شود .
راوی :
#زینب_سلیمانی
#فرزند_سردار_دلها
#مردان_بی_ادعا
@Shohadaye_khoy
چه زیباست
خاطرات مردانی
که پروای نام ندارند
و در کهف گمنامی خویش
مأوا گرفته اند ...💔
#مردان_بی_ادعا
@shohadaye_khoy
#اولین_شهردار_شهید
#سردار_رشید_اسلام
#فرمانده_دلاور
#شهید_مهدی_باکری
اوایل انقلاب بود #مهدی_باکری شهردار ارومیه بود.
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد.
چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، #آقا_مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
#آقا_مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
#آقا_مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
او ادامه داد، #آقا_مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون #آقا_مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن، می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، #آقا_مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، #آقا_مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، شهردار ارومیه است.
#مردان_بی_ادعا
#مردان_با_اخلاص
#روحش_شاد 🕊
#یادش_گرامی 🌹
#راهـش_پر_رهرو 🕊
جبهه فقط جنگ نبود!
زندگی جریان داشت
به معنای واقعی ...
یکی آب می آورد،یکی ظرف میشورد،
یکی......🍃
#مردان_بی_ادعا🕊
#زندگی_در_جنگ
هـر صبـح ؛
ڪز نسیمِ شما
بیـــــدار گشته ام
رنگِ گل و طراوت گلشن گرفتهام ...
#صبح_بخیر
#مردان_بی_ادعا
شنبـــه ؛
صبح دیگریست
اگر با شما آغاز شود ...
و گــــرنه
انـدوه ملال آورِ
تکرارِ تمام روزهاست ...
#صبح_بخیر
#مردان_بی_ادعا
1.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
وقتی سرتیپ هستی، ولی روی درجهات را میپوشانی تا وقتی با سرباز صحبت میکنی، او احساس راحتی کند.
کجایند مردان بی ادعا؟
امنیت و اقتدار امروزمان چنین مردان مخلصی است.
#مردان_بی_ادعا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#از_شهدا_بیاموزیم
#سردار_شهید
#مهدی_زین_الدین
وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا كردیم ، گفت میروم سوسنگرد
گفتم : مادر، منو نمیبری اون جلو رو ببینم ؟
گفت : اگه دلتون خواست با ماشینهای راه بیایید، این ماشین مال #بیت_المال است.
حساسیت روی #بیت_المال را از مولای خود #علی_علیه_السلام آموخته است، او حاضر نشد #مادرش را با ماشین #بیت_المال ببرد!
امّا کجایید ای #شهیدان_خدایی که اکنون #بیت_المال را عده ای شکم سیر اشرافی برای خود #ذخیره میکنند و یار #انقلاب نامیده میشوند!
#مردان_بی_ادعا
#مردان_خدا
#تفکر
#تأمل
#بیت_المال
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهیدانه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت میرفت.
به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟
به علی گفتم: کی بود این؟
گفت: #مهدی_باکری جانشین فرمانده.
گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟!
گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#مردان_بی_ادعا
#مردان_مرد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#عاشقانه_های_شهدا
#پلی_برای_عبور
#سردار_شهید
#علی_چیت_سازان
ماجرای #شهید_علی_چیت_سازیان
وقتی زیر صخره نشست تا #بسیجیان پا روی او بگذارند و عبور کنند .
#مردان_بی_ادعا
#مردانِ_مرد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#شهیدانه
#مثل_شهدا
📚 داستان واقعی
#رضا سگ باز یه #لات بود تو مشهد .
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ستاد جنگهای نامنظم داره تعقیبش می کنه.
#شهید_چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: فکر کردی خیلی مردی؟
رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
#چمران بهش گفت : اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
#شهید_چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: این کیه آوردی جبهه؟!
رضا شروع کرد به فحش دادن ، (فحشای رکیک!) اما #چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید #چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد :
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه #شهید_چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟
رضا گفت : داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
#چمران : آقا رضا چی میکشی؟
برید براش بخرید و بیارید....
#چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
رضا به #چمران گفت : میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟!
کِشیده ای، چیزی؟!!
#شهید_چمران گفت : چرا؟!
رضا گفت : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
#شهید_چمران گفت : اشتباه فکر می کنی.....!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم... تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت : یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود .
رفت وضو گرفت .
سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
فقط چند لحظه بعد از #توبه کردنش
یه#توبه و یه #نماز واقعی......
#مردان_بی_ادعا
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو