قهوه آوردم برایت، تو بیا اینجا کمی بنشین...
غزل های مرا بشنو و لبخندی بزن جانان
#ماهزاد
سنگِ سرد
کنارش نشستم، نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم صحبت کردن. حرف زدم و حرف زدم و حرف زدم.
از اتفاق های خوب گفتم، از مدرسه و درس و بویِ کتاب؛ از موفقیت ها و پیروزی ها و هرچیزی که خوشحالش میکند.
برایش از خودم گفتم، از حالِ خوب شدهام، از لبخندِ تازه به لب نشستهام، از تمام جزئیات زندگیام.
حرف هایم که تمام شد، پرسیدم:«حالِ تو چطوره مامانجان(مامانبزرگ)؟»
جوابی نشنیدم. دوباره از او پرسیدم، باز جوابی نشنیدم. صدایش زدم« مامان، ماماااان؟».
سرم را برگرداندم که یافتم بین من و او، جادهای ست به بلندای بینهایت. جادهای که سنگِ سردِ قبر را دستانداز خود کرده است، تا صدایم به او نرسد.
و آنجا بود که لبخندم محو شد، سرم پایین افتاد، اشک هایم سرازیر شد و تنها،آیهی:«ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً» بر زبانم پیچید.
#شفق
#سنگ_سرد
غمگینم ... نه از نداشتنت !
از داشتنت به وقت نداشتنت :)"
#دچار
برایم جذابی
همانند شکلات های مغزداری که هیچوقت از آنها غافل نمیشوم
#ماهزاد
خیابان خیس است
بدون اینکه بارانی بوده باشد
چقدر تاثیرگذار است
چشمهای من!
#مهدینار✒️♣️
حال دلم که بد میشود، خودم را در حمام و مسترا حبس میکنم
به افق خیره میشوم و یاد معلم فارسیام را زنده میکنم
او میگفت آهنگهای مورد علاقهاش را حفظ کنیم
منم که دانش آموز حرف گوش کن، چهچه میکنم:
«دیوانه کرده مرا نگاهت
هرجا تویی منم پا به پایت
جان و ستارهی عاشق شبهام
تنها هوای خیال تو دارم...»
تقدیم به همانکس که دیوانه کرده مارا نگاهش(:...
#رجینا
بیشتر از هرکسی
از مشاوری متنفرم که با فریاد میگفت:
«تو زندگی ما نشد نیییییست
همه چی میشهههه»
ولی وقتی ازش خواستم در یه موردی کمکم کنه گفت:
«شرمنده عزیزم الان کار دارم نمیشه»٫:
دعای زیر باران:
خدایا اسکرین شات هام
هیچ وقت لو نره:/
چون دیگه ادم صدام نمیکنن:)))))
#غمگین_ترین_غزل
باید
امشب بروم
بر سر یک
بام بلند
شهر را
از خطر چشم تو آگاه کنم😌😅