ابینیزر روی هوا پرید و چیزی را که به سمتش پرت شد، یک لقمهی چپ کرد.
خرطوم خانوم بینی نداشته اش را بالا کشید و بهجای ابینیزر چندشش شد.
همانگونه که خون صورت و تمام بدنش را غسل میداد، به سمت ابینیزر رفت.
توله سگ روتوایلر سیاه رنگ، درحالی که به صورت صاحب خون آلودش نگاه میکرد زوزهای کشید و نشست.
تازه فهمیده بود خوراکی که چند لحظه پیش خورده، دماغ گندهی صاحب عزیزش بوده...
خرطوم خانوم قلادهاش را کشید تا باهم به پیادهروی بروند.
میخواست به همه بفهماند که دیگر خرطوم خانوم نیست...
#نورسان
#خندههای_هیستریکی