۞﷽۞
🔴 داستان کوتاه :
.
✅ شخصی به نام محمّد بن منکدر می گوید که روزی در هوایی گرم، اطراف مدینه، ابو جعفر محمّد بن علی علیه السلام (امام باقر علیه السلام ) را دیدم. وی برای کار کردن از مدینه بیرون آمده بود. با خود گفتم: «سبحان الله! بزرگی از بزرگان قریش در چنین هوای گرمی و با چنین حالی در طلب دنیاست، باید نزد وی بروم و او را موعظه کنم.»
.
❇️ پس به او نزدیک شدم و سلام کردم. وی در حالی که عرق می ریخت پاسخ سلامم را داد. پس به او گفتم: «آیا بزرگی از بزرگان قریش در چنین هوا و شرایط دشواری به دنبال دنیاست؟! اگر در چنین حالی اجل تو فرا برسد چه خواهی کرد؟»
.
✅ او در پاسخ گفت: «اگر در چنین حالتی مرگم فرا برسد، در شرایطی فرا رسیده است که من در حال اطاعت از خداوند هستم؛ چرا که بر اثر این کار و کوشش، خود و خانواده خود را از تو و مردم بی نیاز می سازم.
.
❇️من از آن می ترسم که مرگم در حالی فرا برسد که به نافرمانی خدا مشغول هستم.»
.
✅محمّد بن منکدر با شنیدن چنین پاسخی، عرض کرد: «خدا تو را از رحمت خویش برخوردار سازد، راست گفتی. من خواستم تو را موعظه کنم؛ اما شما مرا موعظه کردی.»
.
#داستان
#امام_باقر_علیه_السّلام
#کسبوکار
┏━━━🍃💞🍂━━═┓
به ما بپیوندید 👇
کسب و کار روشمند
@Shoroekasbokar786
┗━━━🍂💞🍃━━═┛