eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
323 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون #لینک و #نام #نویسنده #جایز_نیست. کپی مطالب #متفرقه با ذکر صلوات 15 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk #ناشناس👇🏻 https://daigo.ir/secret/81199999838
مشاهده در ایتا
دانلود
شوق پرواز🕊🇮🇷
اگر می‌توانستم پرواز کنم یا کسی را نجات بدهم، نویسنده نمی‌شدم. ©️هاروکی موراکامی #قصار #از_نوشتن
«نویسندگی» ✍ پرواز کنم، شب‌‌ها زودتر می‌خوابیدم و اینقدر زود به زود دلم نمی‌شکست یا اصلا قلبم درد نمی‌گرفت و بخششی نداشتم، نویسنده نمی‌شدم. @ShugheParvaz
🗣️ «می‌خواهی نویسنده شوی؟ نمی‌شوی مگر احساس غرق شدن داشته باشی. باید خواندن و میل به نوشتن برایت تکه چوب شناور در آب باشد. باید تمام وقت به تکه چوبت بچسبی. اگر نچسبی غرق می‌شوی. نویسنده نمی‌شوی.» ©️محمد حسینی
کارایی و قبراقی هر پنج حس آدمی از لوازم نویسندگی‌ست، به‌ویژه داشتن گوش تیز و چشم ریزبین. مهشید امیرشاهی @ShugheParvaz
📖 عشق به کلمه نیاز دارد. مدتی کوتاه می‌توان به حسِ بی‌کلام اعتماد کرد، اما در درازمدت، عشقِ بی‌کلام و کلامِ بی عشق دوام نخواهد آورد. عشق جانوری است گرسنه؛ خوراکش ارتباط، اطمینان‌دادن‌های پی‌درپی و چشم به چشم هم دوختن است. لنا آندرشون ۲۰۱۳ @ShugheParvaz
🗣️ ...اگر فکر می‌کنید نوشتن تنها راه رهایی شما از رنج درون است و شخصیت‌ها و فضا و مکان‌های داستانی‌ای که در ذهن دارید راحت‌تان نمی‌گذارند و اگر احساس می‌کنید علاوه‌بر دانش ادبی و تجربه‌ی زیسته جوهره و جنم خاصی برای نوشتن داستانی دارید که خواننده‌ی حرفه‌ای آن را بپسندد، پس معطل نکنید و هر چه زودتر دست‌به‌کار شوید، آن هم با اعتماد‌به‌نفس تمام... ©️محمد کشاورز، رادیو هنوز یک راز بود، نشر چشمه، ۱۴۰۲، ص. ۹۱
اصل نوشتن بعد از نوشتن شروع می‌شود اگر گمان می‌کنید که روند نوشتن به‌صِرفِ نوشتن تمام می‌شود، بدجوری در اشتباهید. نوشتن مثل آش‌پزی است؛ وقتی می‌نویسیم، فقط مواد را روی هم می‌ریزیم. پختن چیز دیگری‌ است. ویرایش و بازخوانیِ چندین‌باره باعث می‌شود متنمان خوب بپزد و خوب جا بیفتد. من برای این کار هم آداب خودم را دارم و همه را با وسواس به‌جا می‌آورم: اول، چند روز از نوشته دور می‌مانم و می‌گذارم عرق نوشته خشک شود و نفَسش جا بیاید. چند روز بعد، در فراغت و سر فرصت، پای لپتاپ می‌نشینم و مثل دلاک قلتشنی که پوست مشتری‌اش را می‌کَند تا هرچه بیش‌تر از بدنش چرک بکِشد، بی‌رحمانه به جان نوشته می‌افتم و تا می‌توانم زوائد و اضافات را از متن و بطنش کم می‌کنم. بعد، عین داوینچی تن برهنه‌اش را بارها و بارها سر تا پا ورانداز می‌کنم. آن گاه برمی‌خیزم، چرخی می‌زنم، و مشاطه‌وار با وسواس و بی ذره‌ای احساس، دست به آرایش سر و تنش می‌برم. کلمه‌ها را موزون می‌کنم. جمله‌ها را میزان می‌کنم. بندها را به هم‌ گره می‌زنم. باز برمی‌خیزم و خریدارانه‌ نگاهی به قامتش می‌اندازم. اگر آن‌‌قدر دل‌انگیز و شهوت‌انگیز باشد که حتی خودم هم دل‌ ببازم، دست‌به‌کار انتشارش می‌شوم. معین پایدار، ۱۰ آذر ۱۴۰۲ @ShugheParvaz
🗣️ چطور می‌توانید بنویسید، وقتی نمی‌توانید گریه کنید؟ ©️رینگ لاردنر، ترجمه‌ی فارس باقری، از کتاب «نمایشنامه‌مویس بودن، نمایشنامه‌نویس شدن»
🗣️ عیبی ندارد داستانتان هرگز برایتان اتفاق نیفتاده باشد. مهم‌ترین مسئله این است شما کاری کنید دیگران باور کنند چنان چیزهایی واقعی‌اند. ©️پل استر
🗣️ شما درباره‌ی این حرف چه می‌اندیشید؟
«برایم جالب است که بیشترین ستایش کارم به جنبه‌های خیالی آن برمی‌گردد، اما در حقیقت در کل کارهایم یک خط پیدا نمی‌کنید که برپایه‌ی واقعیت نباشد.» ©️گابریل گارسیا مارکز | ترجمه‌ی اسدالله امرایی @ShugheParvaz
🗣️ «کتابی ننویس که حدس می‌زنی مردم قصد خواندنش را دارند، یا لازم است آن را بخوانند. کتابی بنویس که خودت دوست داری بخوانی.» ©️یوران هگ | کتاب «کارگاه نوین نویسندگی»، ص ۲۰۱ @ShugheParvaz
هیچ‌وقت برای نوشتن دیر نیست پتریک لیندسی | کتاب «هیچ‌وقت برای ... دیر نیست»، ص ۹۷ @ShugheParvaz