وقتی این مــرد بزرگ از جبهہ بہ خانہ میآمد
آن قدر ڪار ڪرده بود ڪہ شده بود یڪ پوست و استخوان😔
و حتی روزها گــرسنگی ڪشیده بود،
جادهها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشتہ بود،
اما در خانہ اثری از این خستگی بروز نمیداد🙂
مینشست و بہ من میگفت:
در این چند روزی ڪہ نبودم چہ ڪار ڪردهای، چہ ڪتابی خواندهای
و همان حرفهایی ڪہ یڪ زن در نھایت بہ دنبالش هست؛
من واقعاً احساس خوشبختی میڪردم😍❤️
به روایت همسر #شهیدحسنباقری
🌱|@Shuhada1399