eitaa logo
سیاست نیوز
1.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5هزار ویدیو
45 فایل
🔹 سیاست نیوز رسانه‌ای مستقل؛ با نگاهی متفاوت و عدالت‌ محور برای پوشش اخبار و تحلیل رویداد های سیاسی تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/3014066770Caf064355cb
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 بیانی پیرامون تولی و تبری 🔹 «یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا»؛ و دستی نیست!؛ یعنی مصنوعی نیست بلکه از درون و بی اختیار باید باشد. حالا مثلاً با هم در این مجلس آمده‌ایم که روضه است، خودمان را به حزن و بیندازیم. خوب فرموده‌اند این هم ثواب دارد چون ظاهراً به اهل حق کمکی شده و آن‌ها به اندازه‌ی یک نفر از غربت بیرون آمده‌اند، اما در هر حال حزن و غم دستی دستی نمی‌شود. و همچنین و فرح دستی دستی نمی‌شود، بلکه این‌ها باید تابع یک میزان باشد. آن میزان، خروج از و ورود به است. قابل است که به انسانیت برسد. وقتی به انسانیت رسید در دلش حس می‌کند. تقوا یعنی چه؟ یعنی کار زشت خوشایندش نیست. ولو از خودش، از برادرش، از پسرش، از خانواده‌اش باشد. و کار خوب خوشایندش است حتی اگر از بی‌گانه باشد. این‌ها کم کم که پیدا شد علامت رشد فهم و شعور و استعداد انسانی در انسان است. ما به چه زبانی بتوانیم این مسائلی را که بزرگان گفته‌اند به گوش برسانیم تا این‌که مسئولین و مسئولین یک اجتماعی برای تشخیص دردهای انسانی درست کنند که به فکر نسل باشند. این اولین مشکلی است که وجود دارد، ولی شنیده نشده در یک کشور این موضوع برایش شده باشد!. ۹۳.۴.۱۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ارزش معرفة الله 🔹 در دارد که «و فی الحدیث لؤ یعلموا الناس ما فی فضل معرفة الله تعالی»؛ اگر مردم می‌دانستند که چه خبر می‌شود در این‌که خدا را بشناسد به شناخت ؛ «ما مُدُّو اَعیُنَهُم اِلی ما مُتَّعَ بهِ الاَعداءُ مِن زَهرةِ الحیاةِ الدّنیا»؛ اصلاً نگاه نمی‌کردند به آن چیزهایی که خدانشناس‌ها به آن‌ها افتخار می‌کنند و به آن‌ها حریص هستند، از ساختمان‌ها و از باغ‌ها، از هواپیماها و از کشتی‌ها و از نیروها و هرچه بگویی از کسانی که در غیر از این قرار دارند، آن‌ها اصلاً به این‌ها نگاه نمی‌کنند. مثل کسی که چند پرِ کاه در دستش گرفته و دارد راه می‌رود؛ هیچ‌کس نگاه نمی‌کند که ببیند این چه چیزی دارد. اصلاً آن را چیز نمی‌داند. مثل مقداری گرد و غبار است که به سر و رویش نشسته، به لباسش نشسته، کسی اصلاً آن را نگاه نمی‌کند که مثلاً بگوید: آقا به چی داری نگاه می‌کنی؟ دارم به این گرد و غباری که به کت و شلوار این نشسته نگاه می‌کنم!. خوب که چی مثلاً؟! هیچی. اصلاً در نزد اهل این‌طوری می‌شود ؛ طلا و نقره‌اش، زن و مردش، زیبا و زشتش، پول و حیثیتش، و خلافت و شهنشاهی‌اش، همه‌شان از نظر می‌افتند و هیچ می‌شوند نزد کسی که خدا را بشناسد. «کأنّ المراد المعرفة الثقة به تعالی»؛ چون وقتی آدم به چنین مقامی دل‌گرم شد، «والانقطاع الیه»؛ از همه چیز برید و به او پیدا کرد و استغنا به او پیدا کرد، دیگر این چیزی برایش باقی نمی‌ماند که اهمیتی برایش داشته باشد و در فکرش برود و درباره‌اش داشته باشد. همه‌اش می‌شود یک‌پارچه؛ « الهی هب لی الکمال الانقطاع الیک» [ مفاتیح الجنان، ] این " انقطاع الیک" چنین چیزی است. «ما مُدُّو اَعیُنَهُم اِلی ما مُتَّعَ بهِ الاَعداءُ مِن زَهرةِ الحیاةِ الدّنیا»؛ [ مجمع البحرین، ج۵، صص ۹۶-۹۷] " زهرة" یعنی زیور. زیورهای زندگی پیش این‌ها لجن می‌شود و اصلاً قیمتی ندارد که نگاه بکند. ۱۴ جمادی‌الثانی ۱۴۲۶= ۳۰-۴-۸۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
هدایت شده از سیدالعلماء
🔺 اثر واقعی یاد خدای متعال 🔹 باید #انسان در پیش خودش و خانه و حجره و #خانواده و سفره و سر غذا و رفتن و آمدن، #محضر جهان را تبدیل کند به محضر الهی؛ به طوری‌که انسان از درک #حضور پروردگار در کارهایش، غرق در #خجالت شود حتی کارهای مباحش. آن وقت "بسم الله" اش کم کم بسم اللهِ الهی و #قرآنی و اولیایی می‌شود و به درد #دنیا و #آخرتش و #اجتماعش می‌خورد، به درد #سلامتی اجتماع می‌خورد که همگی این‌ها از #بسم_الله شروع می‌شود. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 هیچ‌روزی به ما قول نداده‌اند که تا عصر ما هستیم. به ما قول ندادند هر نفسی که فرو می‌رود، می‌توانیم آن را برگردانیم. ما داریم روی یک طناب می‌کنیم!؛ به قدری زیاد است که این طناب را نمی‌بینیم، در استراحت زندگی می‌کنیم، روی صندلی زندگی می‌کنیم. ولی آن این است که هر چه نگاه می‌کند می‌بیند که برایش هیچ ضمانتی نیست که آیا می‌تواند این نَفَس‌ها را تا عصری پایین ببرد یا نه؟ این‌طور زندگیِ موقتیِ بی‌ریشه و بی‌اصل و بی‌ضمانت و بی‌اطمینان، خواسته‌ی همه شده و همه دارند برایش جان می‌کنند!. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خطر عاق شدن توسط والدین حقیقی 🔹 می‌فرمایند که: « و معلوم است که انسان اگر در یک همچو راه خوفناکی واقع شود که بیم آن است که انسان را به پرتگاه نیستی اندازد و اسباب عقوق والد حقیقی او، یعنی رسول اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله، شود و آن سرور، که رحمة‌للعالمین است، از انسان سخط‌ناک شود، چه‌قدر بدبخت است و چه مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها در پس پرده دارد. پس، اگر با رسول خدا آشنایی داری و اگر محبت مولی امیرالمؤمنین را داری و دوست اولاد طاهرین آن‌ها هستی، قلب مبارک آن‌ها را از ترس و اضطراب و تزلزل بیرون بیاور.»¹ الآن بزرگ نداشتن با است، دبیر با آگاهی و فهم و شعور است، استادِ دانشگاه چیزفهم است. این‌ها باید زیاد بشوند. «انسان را به پرتگاه نیستی اندازد و اسباب عقوق والد حقیقی او، یعنی رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، شود و آن سرور، که رحمة‌للعالمین است، از انسان سخط‌ناک شود»؛ ناراحت می‌شود. همین که ناراحت شد، انسان می‌شود که عاقِّ و هم هیچ خیر نمی‌بیند!. ایشان هم که هزار مرتبه بالاتر از پدر و مادر بر گردن ما دارند. «چه‌قدر بدبخت است و چه مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها در پس پرده دارد»؛ آدم نمی‌داند بدبختی‌های پس‌پرده یعنی چه؟ یعنی خودش را نشناخته، جهان را نشناخته، و موت و بعد از این را ندیده؛ این‌ها پرده است که این پرده‌ها برای بعضی در ، در کم می‌شود و او می‌بیند و می‌فهمد و برای بعضی‌ها نمی‌شود. آن‌هایی که واقعاً اهل هستند بیشتر خوف‌ناک می‌شوند مثل همان جوانی که عرض شد که به حال لاغری افتاده بود و خوابش نمی‌برد و از حضرت می‌خواست که دعا کنید من بشوم. می‌خواست از این دنیا راحت بشود. این پرده است. همه‌اش تاریکی و است. آدم نمی‌داند که چه خبر است. خبرها در پنهانی دنیاست. قسمت پنهان دنیا خیلی مطالب درونش است که آن‌ها برای بندگان سالم، کشف می‌شود. می‌گویند اهل ، اهل ، که همان جوان هم از آن‌ها بود. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱) [ ح۱۰ص۱۷۲] @seyedololama
🔺 هیچ‌روزی به ما قول نداده‌اند که تا عصر ما هستیم. به ما قول ندادند هر نفسی که فرو می‌رود، می‌توانیم آن را برگردانیم. ما داریم روی یک طناب می‌کنیم!؛ به قدری زیاد است که این طناب را نمی‌بینیم، در استراحت زندگی می‌کنیم، روی صندلی زندگی می‌کنیم. ولی آن این است که هر چه نگاه می‌کند می‌بیند که برایش هیچ ضمانتی نیست که آیا می‌تواند این نَفَس‌ها را تا عصری پایین ببرد یا نه؟ این‌طور زندگیِ موقتیِ بی‌ریشه و بی‌اصل و بی‌ضمانت و بی‌اطمینان، خواسته‌ی همه شده و همه دارند برایش جان می‌کنند!. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خطر عاق شدن توسط والدین حقیقی 🔹 می‌فرمایند که: « و معلوم است که انسان اگر در یک همچو راه خوفناکی واقع شود که بیم آن است که انسان را به پرتگاه نیستی اندازد و اسباب عقوق والد حقیقی او، یعنی رسول اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله، شود و آن سرور، که رحمة‌للعالمین است، از انسان سخط‌ناک شود، چه‌قدر بدبخت است و چه مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها در پس پرده دارد. پس، اگر با رسول خدا آشنایی داری و اگر محبت مولی امیرالمؤمنین را داری و دوست اولاد طاهرین آن‌ها هستی، قلب مبارک آن‌ها را از ترس و اضطراب و تزلزل بیرون بیاور.»¹ الآن بزرگ نداشتن با است، دبیر با آگاهی و فهم و شعور است، استادِ دانشگاه چیزفهم است. این‌ها باید زیاد بشوند. «انسان را به پرتگاه نیستی اندازد و اسباب عقوق والد حقیقی او، یعنی رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، شود و آن سرور، که رحمة‌للعالمین است، از انسان سخط‌ناک شود»؛ ناراحت می‌شود. همین که ناراحت شد، انسان می‌شود که عاقِّ و هم هیچ خیر نمی‌بیند!. ایشان هم که هزار مرتبه بالاتر از پدر و مادر بر گردن ما دارند. «چه‌قدر بدبخت است و چه مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها در پس پرده دارد»؛ آدم نمی‌داند بدبختی‌های پس‌پرده یعنی چه؟ یعنی خودش را نشناخته، جهان را نشناخته، و موت و بعد از این را ندیده؛ این‌ها پرده است که این پرده‌ها برای بعضی در ، در کم می‌شود و او می‌بیند و می‌فهمد و برای بعضی‌ها نمی‌شود. آن‌هایی که واقعاً اهل هستند بیشتر خوف‌ناک می‌شوند مثل همان جوانی که عرض شد که به حال لاغری افتاده بود و خوابش نمی‌برد و از حضرت می‌خواست که دعا کنید من بشوم. می‌خواست از این دنیا راحت بشود. این پرده است. همه‌اش تاریکی و است. آدم نمی‌داند که چه خبر است. خبرها در پنهانی دنیاست. قسمت پنهان دنیا خیلی مطالب درونش است که آن‌ها برای بندگان سالم، کشف می‌شود. می‌گویند اهل ، اهل ، که همان جوان هم از آن‌ها بود. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱) [ ح۱۰ص۱۷۲] @seyedololama
🔺ولادت حضرت عیسی (علی نبینا وآله و علیه‌السلام) 🔻«إن الله عزّوجل أوحی إلی عیسی بن مریم علیهماالسلام: قل للملأ من بنی إسرائیل لایدخلوا بیتاً من بیوتی إلا بقلوب طاهرة و أبصار خاشعة و أکفّ نقیة» ( ج۴۲ص۱۶) 🔻 [خداوند به حضرت عیسی (علی نبیّیا وآله وعلیه السلام) وحی کرد که به بنی‌اسرائیل بگو وارد خانه‌ی من نشوند مگر با قلب‌هایی پاک وچشم‌هایی خاشع ودست‌هایی پاکیزه] 🔺 «قلوب طاهرة»؛ برای [رسیدن به محضر] خداوند -بِلاتشبیه- مثل سروصورت برای ماست. چگونه است که اگر ما سر و صورت‌مان خون‌آلود و کثیف و چرک‌آلود باشد، هیچ‌گاه در هیچ مجلسی وارد نمی‌شویم؟ قلب ناپاک ما هم باید در مساجد حضور پیدا نکند، مگر این که شود. 🔻 اگر ملتفت بشود که در حالی از حالات بدِ او، دیگران بر او مطلع شده‌اند، از خجالت می‌خواهد آب بشود و این برای او بزرگترین است. 🔻 با دست ناپاک وارد مسجد نشوید. با آلوده وارد مسجد نشوید. با چشم خشک وارد مسجد نشوید. همه‌ی این‌ها لوازم خداداری است. 🔻 همان‌طوری‌که آدم اگر باشد، است بیاید در صف ، و حرام است وارد مسجد بشود، خرابی قلب و تاریکی و ناپاکی قلب هم یک جنابتی است برای قلب. 🔻 مرحوم در بحار توضیح می‌دهد که «قلوب طاهرة» یعنی چه؟ می‌فرمایند: «أی من الإعتقادات الباطلة»؛ پس انسان باید هر کاری دارد بگذارد زمین. فقط به آن ضرورات بپردازد و برود دنبال تعمیر قلب، ، اصلاح . 🔴 مهمتر از همه باید قلب من با خدا باشد، که نیست. سر تا پایش را چیزهایی گرفته؛ آن موقعی‌که وسائل سواری و زینت انسان به اسب و قاطر و شتر بود، به افرادی‌که علاقه به این چیزها داشتند، گفته می‌شد قلب‌تان طویله است؛ چون اسب و شتر و قاطر درونش است. حالا قلب‌های ما گاراژ است. چون انواع موتور و ماشین و... درونش است... ✅ مرحوم‌آیت‌الله‌سیدابراهیم‌خسروشاهی @seyedololama
✳️ به مناسبت اجرای استعماری حذف حجاب به دستور رضاخان ۱۳۱۴ ه ش 🔺 درسی بسیار آموزنده و مهم از سوره عنکبوت 🔹 بعضی از سور هست که بسیار در ساختن و و درون نقش مهمی دارد که یکی از آن‌ها سوره‌ی مبارکه‌ی "عنکبوت" است که اعلام می‌کند برای هر انسان !. چون با یک قاطعیتی می‌فرماید: «أحسب الناس»؛ مردم چنین فکر می‌کنند که دست از سرشان برداشته خواهد شد به صِرف این‌که ما گرایش به پیدا کردیم، ما شیعه‌ی علیه‌السلام هستیم، ما می‌رویم، ما سینه می‌زنیم، می‌کنیم!. این چیزها درست و همه‌اش هم خوب، ولی پایداری یک چیز دیگری است که وقتی مشکلات پیش‌آمد کرد، انسان همان باشد که بود و هیچ درونش تزلزلی پیدا نشود. در وقتی که بخت برگشته‌ی ملعون به دستور ارباب خودش حکم برداشتن را در اجرا کرد؛ خب دیدیم که چه جلساتی تشکیل شد و چه افرادی خانواده‌هایشان، - و - خود را آوردند در آن مجالس و با وضع بسیار بی‌حیایی و خیلی دور از حمیّت و مردانگی؛ و شرفشان را زیر پا گذاشتند!. این خطر بزرگی است. این را باید توی فکرش بیفتیم. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
📖 «انسان عاقل باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند: ای نفس شقی که سال‌های دراز در پی شهوات عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد...»؛ ( ح۱ص۶) معمولاً در حال وقوع، را قانع می‌کنند ولی بعد از وقوع انسان را دچار می‌کنند!. ولذا بالاترین افراد و دارای در ، دچار بالاترین حسرات هستند؛ برای این‌که آن شخص نمی‌تواند جوانی‌اش را حفظ کند، نمی‌تواند و و و وسائل رفاه و عیاشی را که داشته، جمع کند و ذخیره نماید. این گردش شب و روز، پیش‌آمدها، ها، ها، ها و ... که در این حکومت می‌کند، برای هیچ‌کس این و ثبات را اجازه نمی‌دهد. بنابراین هر خوشی و رفاهی تبدیل به یک حسرت و ندامتی می‌شود؛ چون قبل از این‌که به این خوشی‌ها برسد، این‌جا را ندیده بود که این‌ها را از دست می‌دهد و حالا باید در فراقش بسوزد!. آن افرادی‌که مثلاً در بیابان و غار زندگی می‌کنند، چه چیزی آن‌ها را دچار حسرت می‌کند؟! زندگی‌شان به نظر ما همه‌اش است؛ اما ما که دنبال را می‌گیریم، سرانجام یک شکستگی و پیری دنبال ما می‌دود که ما را بگیرد، البته اگر زودرس نیاید!. آن‌وقت آن آدمی که روز به روز رو به پیری و شکستگیِ استخوان و ضعف اعصاب می‌رود، اگر اهل رفاه باشد؛ مثل یک مادری که اولادش را از دستش به زور گرفته‌اند؛ او را می‌کشد، ضجّه او را می‌گیرد!. و همین‌طور انسان‌های رفاه‌طلبی که دست‌شان از رفاه کوتاه می‌شود، این‌ها دچار حسرت می‌شوند... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
مهمان به تنور... 🔺 حضرت علیه‌السلام مطلبی را قبل از ﻭﺭود به فرمودند که با شنیدن آن توسط فهیم و با تعمق و ژرف‌نگر ولو نباشد، موی بر بدنش راست می‌شود؛ آن ﺣﺮﻑ ﭼﻪ است؟ آن این است که پیامبری را برای خاطر یک زناکار سر از بدنش جدا کردند!. یعنی نظیر یک چنین پیامبری، اﻳﻦ بر سر من خواهد آمد و سر مرا از حلقوم من در راه دین و جدا خواهند کرد ﻛﻪ دل و دوستانش و هر کسی‌که با خبر از آن گفته ﺷﺪ، شکست. تا آن‌جا رسید که خواهرش از دیدن آن وضع آتش گرفت که وقتی نگاه کرد دید بله، همین سر مبارک بر سر نیزه رفته! تا جهان باشد و بود است که داده‌ست نشان میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور ( تبریزی) این سر مبارک علاوه بر این‌که جدا شد، در جایگاهی رفت که سر هیچ و ، نرفته بود و آن در تنور ملعون در شهر بود. خدایا به آبروی آن سر مبارک، فرزندش را نزدیک بفرما. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 (۱) بسم الله الرحمن الرحیم «اللهم صل على محمد وآل محمد شجرة النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة و معدن العلم و اهل بيت الوحی» [مفاتیح الجنان، صلوات شعبانیه، به نقل از امام سجاد علیه‌السلام] 🔹 در کلامی که بشر بخواهد برای یک مقامی، وصفی بیاورد، توضیحی بدهد، القاب و صفاتی ذکر کند، بهتر از این به نظر نمی‌آید که جناب ولیّ خدا درباره‌ی خدا بیان می‌کند. بعد از ، کلامی به این پرمعنایی و به جامعیت این ، در بیان خاندان پیدا نمی‌شود. برای روح مقدس حضرت صلوات بفرستید. باید افتخار کنیم، ما لباسی پوشیده‌ایم که ما را از این‌که مانند خاری که در کنار یک گل‌دانی باشد، تبدیل به یک برگی بکند که اگر گل نیست، خار هم نیست. کسانی که یک مجلسی تهیه می‌کنند، یا یک را اداره می‌کنند، توجه کنند که این چه مقامی است. در این همه‌گونه میوه، ثمرات میوه و همه‌گونه گل‌ها و عطرها پیدا می‌شود، اما درخت ، یک درختی است که سایه افکن بر تمام موجودات است. «أنا و علیٌ من شجرة واحدة»؛ فقط از این شجره دو نفر معرفی فرموده‌اند: «انا و علی»؛ که از شجره واحده هستیم «و سایرُ الناسِ مِن شَجرٍ شَتّى»؛ همه‌ی مردم و خلق خدا، این‌ها مانند درخت‌های گوناگون که هرکدام یک اسمی دارد، یک وضعی دارد، یک خاصیتی دارد، این‌طوری هستند. بنابراین وظیفه‌ی ما این است که کوشش کنیم از درخت‌های بی‌ثمر نباشیم. خاندان ما از درخت‌های ما که بی‌ثمریم نباشند. این‌ها تقربی به درخت داشته باشند. درخت نبوت، درخت و کسانی که آن‌ها را ترویج می‌کنند، یک ارتباطی با آن‌ها دارند؛ مخصوصاً ساختن و اداره کردن آن و در راه خداوند متعال زحمت کشیدن، رنج بردن، بی‌خوابی کشیدن، به و به وام و به این چیزها، این مسائل را پیش بردن و تهیه و کلاس‌های کردن برای و و که امروز این‌ها خیلی در هستند!. این وسائلی که دست فرزندان‌مان می‌بینیم و آن‌ها به آن وسائل علاقه پیدا می‌کنند، خیلی خطر بزرگی است. خدایا در این آخر ماه به حق و حضرت و خاندان‌شان، فرزندان ما را و نسل ما را از دشمنان این خانواده قرار مده. سخت‌ترين چیزها الآن این حمله به مسائل و اصول است و به وسیله‌ی همین که در کف هر فرزندی می‌توان آن را یافت، خیلی خطر بزرگی است که را فرسنگ‌ها از این درخت نبوت و پرت می‌کند، دور می‌کند، منحرف می‌کند. ادامه دارد... ۹۴.۳.۲۱=۲۳ شعبان المعظم ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 کسب معرفت و شناخت و محبت الهی 🔹 ما باید هدف‌مان را این قرار دهیم که تا آخرین نفس در راه تمکن دادن و جای‌گیر کردن الهی و الهی در وجود خودمان کار کنیم و بدانیم که این امر یک چیزی نیست که با درست شود، با درست شود. همه‌ی این‌ها اجزای این کارند، ولی کافی نیستند. باید ، ناله، فریاد، ، احسان‌ها، و هر چه که قابل انجام است، انجام دهیم، شاید یک بویی از این مسائل بیریم. در یک جمله‌اش هست که خدایا من مأیوس نیستم که در مسأله‌ای که عمرم را در آن صرف کردم مرا محروم کنی. عمر اگر بخواهد گربه و موش حساب نشود، آن چیزی است که در این راه خرج می‌شود. از وقتی می‌فهمد خدا دارد و نمی‌شناسد او را، باید بیافتد در جاده‌ی او تا دم . حالا هر چه قسمتش شد، شد؛ دیگر این دست ما نیست. ما نمی‌دانیم پیش خدا چه ارزشی داریم و ما نزد او چه ارزشی دارند و چه نتیجه‌ای بر آن‌ها بار می‌شود. برنامه این است. ۸۲.۱.۲۷ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
🔺 ارزش معرفة الله 🔹 در دارد که «و فی الحدیث لؤ یعلموا الناس ما فی فضل معرفة الله تعالی»؛ اگر مردم می‌دانستند که چه خبر می‌شود در این‌که خدا را بشناسد به شناخت ؛ «ما مُدُّو اَعیُنَهُم اِلی ما مُتَّعَ بهِ الاَعداءُ مِن زَهرةِ الحیاةِ الدّنیا»؛ اصلاً نگاه نمی‌کردند به آن چیزهایی که خدانشناس‌ها به آن‌ها افتخار می‌کنند و به آن‌ها حریص هستند، از ساختمان‌ها و از باغ‌ها، از هواپیماها و از کشتی‌ها و از نیروها و هرچه بگویی از کسانی که در غیر از این قرار دارند، آن‌ها اصلاً به این‌ها نگاه نمی‌کنند. مثل کسی که چند پرِ کاه در دستش گرفته و دارد راه می‌رود؛ هیچ‌کس نگاه نمی‌کند که ببیند این چه چیزی دارد. اصلاً آن را چیز نمی‌داند. مثل مقداری گرد و غبار است که به سر و رویش نشسته، به لباسش نشسته، کسی اصلاً آن را نگاه نمی‌کند که مثلاً بگوید: آقا به چی داری نگاه می‌کنی؟ دارم به این گرد و غباری که به کت و شلوار این نشسته نگاه می‌کنم!. خوب که چی مثلاً؟! هیچی. اصلاً در نزد اهل این‌طوری می‌شود ؛ طلا و نقره‌اش، زن و مردش، زیبا و زشتش، پول و حیثیتش، و خلافت و شهنشاهی‌اش، همه‌شان از نظر می‌افتند و هیچ می‌شوند نزد کسی که خدا را بشناسد. «کأنّ المراد المعرفة الثقة به تعالی»؛ چون وقتی آدم به چنین مقامی دل‌گرم شد، «والانقطاع الیه»؛ از همه چیز برید و به او پیدا کرد و استغنا به او پیدا کرد، دیگر این چیزی برایش باقی نمی‌ماند که اهمیتی برایش داشته باشد و در فکرش برود و درباره‌اش داشته باشد. همه‌اش می‌شود یک‌پارچه؛ « الهی هب لی الکمال الانقطاع الیک» [ مفاتیح الجنان، ] این " انقطاع الیک" چنین چیزی است. «ما مُدُّو اَعیُنَهُم اِلی ما مُتَّعَ بهِ الاَعداءُ مِن زَهرةِ الحیاةِ الدّنیا»؛ [ مجمع البحرین، ج۵، صص ۹۶-۹۷] " زهرة" یعنی زیور. زیورهای زندگی پیش این‌ها لجن می‌شود و اصلاً قیمتی ندارد که نگاه بکند. ۱۴ جمادی‌الثانی ۱۴۲۶= ۳۰-۴-۸۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
🍃 برنامه‌ی زندگی را، انسان ترسیم می‌کند، مثل آئینه نشان می‌دهد که انسان یعنی موجود هیچ‌کاره، دست‌خالی، بی‌سرمایه، بی‌نیرو، بی‌دانایی، تا آن‌جایی که هِیْ می‌رود عقب تا می‌رسد به یک ذره از میلیون‌ها ذراتی که درون منی هست!. خب فاصله‌ی آن ذره‌ای که از تشکیل ذراتِ زن و شوهر پیدا می‌شود تا یک آقایی که الآن علومی پیدا کرده، قدرتی پیدا کرده، فاصله‌شان از زمین تا آسمان هم بیشتر است. آن‌وقت این مثل این می‌ماند که من یک قورباغه بودم، یک مورچه بودم، حالا به یک‌باره مرا یک آدم کرده‌اند! آن دست کسی که مرا این‌جور کرده، چه جوری ببوسم؟! این است که قدردانی موجودات از خدا ممکن نیست؛ «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»؛ (:۷۹)؛ کسی نمی‌تواند بگوید من حقِّ قدرِ او را دادم. این‌جا هم حضرت علیه‌السلام فرموده: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ»؛ (؛خطبه۱)؛ حرف، از در می‌آید، عقل هم از منی در آمده! این عقل و این حرفی که اولش منی بوده، حالا آمده به جایگاهِ حرف زدن نشسته، به منبر نشسته، به مدیریت نشسته؛ پس این هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید: من و تو؛ به آن مبداء خودش بگوید: من و تو؛ من تو هستم. من کو؟! اول من‌ْات را پیدا کن، بعد بگو من بنده‌ی تو هستم. اول دعای شریف چیست؟؛ «إِلَهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِی فِی حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِیَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لا يُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِكَ وَ مِنْ أَيْنَ لیَ النَّجَاةُ وَ "لا تُسْتَطَاعُ إِلّا بِکَ"»؛ من از این خفت و ذلت، جز به وسیله‌ی تو نمی‌توانم در بیایم و بشوم من و بگویم من بنده‌ی توام. پس فاصله، فاصله‌ی مقدار بردار نیست، دور و نزدیک درونش نیست. کم و زیاد درونش نیست، اصلاً یک حساب جدایی است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَلَا يُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ». ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 مطلبی بسیار مهم در مورد وظیفه انسان از عید فطر به بعد 🔹 بهترین شبهای ماه مبارک ، پیگیری از است که خدایا این من که بالأخره می‌خواهم از این رحلت کنم، با یک زاد و توشه‌ای از دنیا بروم و این محل تحصیل و مزرعه‌ی به من یک میوه‌ای قابل استفاده داده باشد. این همه ها را خورده‌ام تا به این‌جا برسم واِلّا همه‌ی آن‌ها را مثل تلف کرده‌ام!. فرق من با حیوانات چیست؟ وقتی من و می‌شوم که این معارف که خوانده می‌شود، با آن‌ها به بیفتد و این مطالب در نظرش جلوه کند و خاطرش را جلب کند و رو به این موضوع حرکت کند و هر مقداری‌اش را در این شب‌ها و روزها و ها انجام شد چه بهتر و اگر نشد از روز عید به بعد، سالش سال تحصیل بشود، سال تحصیل بشود. ۸۵٫۷٫۱۸ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
🔺 خطر تبعیت از هوای نفس 🔹 رحمة‌الله‌علیه در شرح حدیث دهم¹ فرمودند: خواهش‌ها و تمناها و هوی و هوس‌های انسان تمامی ندارند، به هر مقدار که به خواهشِ نفس عمل بکند، تمامی ندارد. برایش وسائل گوناگون فراهم می‌شود، ادامه‌ی این خواهش‌ها تا دم ، انسان را راحت نمی‌گذارد. یکی از علما نقل می‌کرد از آیت الله رحمة‌الله‌علیهم که می‌فرمود: ما در معمولاً کفش‌های زنانه را با پاشنه‌ی کوتاه یا بی‌پاشنه تهیه می‌کردیم. یک‌وقت خانواده‌ از ما خواست که پاشنه‌دار باشد. من هم پیش کفاش کفش‌فروش رفتم و از آن کفش‌هایی که مخصوص زنان اداره‌ای آن‌جا بود و خیلی پاشنه داشت و دراز بود، گرفتم به شرط این‌که اگر پس بیاورم قبول کند؛ آوردم و جلوی همسرم گذاشتم. همسرم یک‌مرتبه ناراحت شد. گفت: من که از این‌ها نخواستم! گفتم آن‌چه که شما گفتی بالأخره آخرش همین است!. این درجه به درجه، سال به سال، شش ماه به شش ماه، عوض می‌شود. اوضاع و احوال در یک‌حال نیست که انسان خسته شود، بگوید: من دیگر از این وضع خسته شده‌ام، مرتباً خستگی را رفع می‌کند!. به‌خاطر تفاوت‌هایی که در اوضاع و احوال خورد و و و و و این‌ها، پی در پی می‌آید، انسان را باز نمی‌گذارد و فرصت نمی‌دهد که انسان بگوید که: دیگر مرا بس است، تمام شد، دیگر تمام شد، و تمام شد، قدری به خود بیایم و به بیافتم. نمی‌گذارد!. تا آخر کار که انسان که بنده‌ی نفس خودش بوده و بنده‌ی خدا نبوده -نعوذبالله نعوذبالله- کار به جای می‌کشد که انسان، دیگران را که مقیَّد به قید و هستند، تمسخر می‌کند و زیر بار همه‌چیز می‌رود!. در خیابان هم یک‌وقت مرتکب حرکات کفرآمیز یا حمله به مساجد، یا حمله به جماعات، یا بمب‌گذاری برای افراد و... می‌شود و کارش به این‌جاها می‌کشد؛ آن کسانی‌که این کارها را می‌کنند، یک‌مرتبه این‌طور نشده‌اند، به بر و خواهشِ هر چه که درون انسان از انسان می‌خواهد، شده‌اند. ۱۳۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ شوال ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) [ ح۱۰] @seyedololama