از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است . .
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است
خون می رود از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است . .
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
#هوشنگابتهاج🌿
@Sokhananeamouzande